لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند؛ سفری فلسفی به جهان تاریک کودکی بی‌معصومیت

فیلم «لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند» به کارگردانی بهمن قبادی، تصویری عمیق و فلسفی از کودکی‌ای به دور از معصومیت ارائه می‌دهد که هر گامش با رنج و پرسش‌های وجودی گره خورده است.

لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند؛ سفری فلسفی به جهان تاریک کودکی بی‌معصومیت
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

اختصاصی سلام سینمافریبا جمور: فیلم لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند جهان کودکی را در نقطه‌ای نشان می‌دهد که دیگر هیچ نسبتی با معصومیت ندارد؛ جهانی که هر گام در آن می‌تواند به نیستی ختم شود و هر نگاه، حامل تاریخی از رنج است. قبادی در این فیلم صرفاً روایت‌گر نیست؛ او یک موقعیت فلسفی می‌آفریند. جهانی که در آن هستی از بنیاد متزلزل شده و کودک، پیش از آنکه فرصت تجربه معنا داشته باشد، در برابر پرسش‌های وجودی قرار گرفته است. در این میان، دو مفهوم بنیادین در فلسفه، یعنی «پرتاب‌شدگی» و «شرّ»، بدل به محورهای اصلی درک ما از این فیلم می‌شوند.

 


بیشتر بخوانید:

نگاهی به سینمای بهمن قبادی | راوی رنج‌های کردستان


وضعیت پرتاب‌شدگی: هستیِ بی‌پناه در آستانه نیستی

هایدگر در کتاب «هستی و زمان» مفهوم «پرتاب‌شدگی» را برای توضیح وضعیت بنیادین انسان طرح می‌کند: این‌که ما بدون اختیار، بدون انتخاب و بدون امکان تعیین نقطه آغاز، ناگهان در جهانی قرار می‌گیریم که شرایطش را خودمان نساخته‌ایم. ما به زمان، مکان، تاریخ و فرهنگ پرتاب شده‌ایم؛ و این پرتاب‌شدگی، تقدیری ناگزیر است.

در «لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند» این مفهوم نه فقط استعاره، بلکه تجربه عینی کودکان است. آن‌ها در اردوگاهی مرزی، در زمینی آلوده به مین، در جهانی بی‌قانون و بی‌پناه زندگی می‌کنند. زندگی‌شان نه از مسیر انتخاب، بلکه از مسیر اجبار و تصادف شکل گرفته است. آن‌ها «هستی» ندارند؛ «بقای زیستی» دارند.

هر قدمی که برمی‌دارند، واقعاً گامی بر لبه مرگ است. در این جهان، «هستی برای مرگ» نه یک تأمل فلسفی، بلکه واقعیتی روزمره است. کودکان پیش از آنکه معنا را بفهمند، ناچارند با نیستی روبه‌رو شوند.

در این میان، کاک ستلایت تلاش می‌کند از این وضعیتِ پرتاب‌شدگی فاصله بگیرد. او می‌کوشد با سازمان‌دهی کودکان، با تصمیم‌گیری، با عمل، نوعی «صاحب‌بودن بر خویش» را تجربه کند. این همان چیزی است که هایدگر به آن «اصالت‌یافتگی» می‌گوید: تلاش برای معنا بخشیدن به زندگی در جهانی که در ابتدا هیچ معنایی برای ما ندارد.

اما جهان اطراف کاک ستلایت چنان بی‌رحم و شکننده است که هر تلاشی برای معنا دادن، همواره در آستانه‌ی فروپاشی قرار می‌گیرد. او می‌داند معنا در این سرزمین دوام ندارد؛ اما باز هم می‌کوشد. این «کوششِ بی‌ثمر»، همان شرافتی است که فیلم برای کودکان نگه می‌دارد.

رنج و شرّ: شکست کامل عدل و معنای جهان

مسئله شرّ از دیرزمان ذهن فیلسوفان را درگیر کرده است:
اگر نیرویی خیرخواه و توانمند هست، چرا جهان این‌چنین آکنده از رنج است؟
چرا بدی این‌چنین بر زندگی‌های بی‌گناه سایه می‌اندازد؟
چرا کودکی باید قربانی جنگ شود؟

در فلسفه دین، تلاشی وجود دارد برای آشتی دادن وجود شرّ با عدالتِ مقدس، چیزی که به آن «عدل‌الهی» یا «تئودیسه» می‌گویند. اما «لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند» به شکلی رادیکال نشان می‌دهد که این آشتی ناممکن است.

در این فیلم، شرّ نه صرفاً یک رفتار انسانی، نه فقط جنگ، و نه فقط خشونت، بلکه بافت هستی کودکان شده است.

مین‌هایی که در زمین پنهان‌اند، نماد شرّی خفته‌اند: شرّی که نه می‌توان با آن گفت‌وگو کرد، نه می‌توان آن را بخشید. شرّی که بی‌نام است، بی‌چهره است و فراگیر. تقدیری کور که در خاک پنهان شده و هر لحظه آماده انفجار است.


بیشتر بخوانید:

سینما / فلسفه – 1: نگاهی دوباره به فیلم ماتریکس | وقتی غار افلاطون به سایبر پانک می‌رسد

سینما / فلسفه – 2: نگاهی دوباره به فیلم مهر هفتم (اینگمار برگمان) | گفت‌وگو با مرگ در جهان بی‌خدا

سینما / فلسفه – 3: حقیقت، هویت و وانموده در کلوزآپ عباس کیارستمی | آینه‌ای برای دیدن خود


آسیب‌های جسمی و روانی آگرین و برادرش نیز نمونه‌ای از شرّ اخلاقی‌ است که جهان‌شان را از درون شکسته است. تجاوزی که آگرین را از درون فرسوده، نه تنها بدن او را، بلکه معنای وجودی او را نابود کرده است.

در این جهان، رنج نه آموزنده است، نه موجب تعالی.

رنج، تنها رنج است؛ بی‌ثمر، بی‌معنا، و تخریب‌کننده.

همین امر، امکان هر نوع توجیه اخلاقی یا الهی را فرو می‌ریزد.

در پایان، خودکشی آگرین، نه یک کنش احساسی، بلکه نتیجه منطقی جهانی است که در آن هر امیدی از پیش نابود شده است. این پایان‌بندی، تصویری است از شکست کامل «عدالت»، «معنا» و «نجات».

در جهان پرتاب‌شده و سرشار از شرّ بی‌پاسخ، گاهی نیستی آخرین پناه است.

جهانِ بی‌پناه، اخلاقِ بی‌خدا

«لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند» تنها یک فیلم جنگی نیست؛ این فیلم بیانیه‌ای است درباره جهانی که در آن هیچ‌کس صاحب آغاز خود نیست و هیچ رنجی توضیح‌پذیر نیست.

قبادی جهانی را تصویر می‌کند که در آن کودکان — پیش از آنکه فرصت بودن پیدا کنند — به قلب نیستی پرتاب شده‌اند. در این جهان، عدالت غایب است، معنا شکننده است و رنج بی‌پاسخ. این فیلم نه توجیه می‌کند و نه تسلی می‌بخشد؛ تنها نشان می‌دهد. و نشان دادن، خود شکلی از اخلاق است.

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

بیوگرافی و زندگی خیلی تلخ نهال بلاگر