در تحولی غیرمنتظره، استون مارتین در گرندپری لاسوگاس تصمیم به تغییر مدیر تیم گرفت و آدریان نیوی به جای اندی کاول، طراح برجسته مرسدس، منصوب شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در جریان گرندپری لاسوگاس، شایعاتی در پادوک فرمول یک به گوش رسید مبنی بر اینکه استون مارتین قصد دارد اندی کاول، طراح برجسته و پیشین موتورهای مرسدس که از ژانویه امسال به عنوان مدیر تیم بریتانیایی انجام وظیفه میکرد را برکنار کند. در میان نامهایی که به عنوان گزینههای جانشینی مطرح میشدند، از چهرههایی چون کریستین هورنر، آندریاس سیدل و حتی ماتیا بینوتو که اکنون هدایت پروژه آئودی را بر عهده دارد، یاد میشد.
با این حال، نتیجه برخلاف انتظار بود؛ آدریان نیوی به جای کاول منصوب شد، البته خود اندی همچنان در تیم باقی خواهد ماند اما در نقشی متفاوت و با اختیاراتی بسیار محدودتر اما دقیقاً چه چیزی در استون مارتین در حال دگرگون شدن است و چرا تصمیمهای لارنس استرول، مالک تیم اینچنین غیرمنتظره و حتی از نگاه برخی ناپایدار به نظر میرسد؟

قلعه استرول
طبق بیانیه رسمی استون مارتین؛ نیوی و کاول قرار است مجموعهای از وظایف را میان خود تقسیم کنند. کاول در جایگاه تازه خود به عنوان «مدیر استراتژی» بر همکاری تیم با هوندا، تأمینکننده پیشرانههای استون مارتین از فصل آینده نظارت خواهد کرد و مدیریت ارتباط با شرکای اصلی همچون آرامکو و والوالین را بر عهده خواهد داشت.
این تغییر، که عملاً یک تنزل رتبه آشکار به شمار میرود، بنا بر شایعات پادوک، نتیجه اختلافنظرهای جدی میان نیوی و کاول بوده است.
آدریان نیوی رسماً از نخستین روز ماه مارس به استون مارتین پیوست؛ هرچند خبر رسمی انتقال او در سپتامبر 2024 منتشر شده بود. نکته مهم این است که او تنها یک سمت فنی دریافت نکرد، بلکه عنوان «شریک مدیریتی فنی» را به دست آورد؛ جایگاهی که او را در سلسله مراتب تیم درست در یک پله پایینتر از مالک تیم قرار میدهد. طبیعی بود که تصور شود نیوی که از عملکرد کاول رضایت نداشت، دیر یا زود جانشین دیگری برای نقش مدیر تیم پیشنهاد خواهد کرد. با این وجود، تصمیم استرول همه را غافلگیر کرد و خود آدریان نیوی مدیر تیم شد.

این انتصاب از چند جهت غیرمنتظره بود. نخست، نیوی با جایگاه پیشین خود و اختیاراتی که به عنوان شریک فنی داشت، عملاً میتوانست امور تیم را مطابق دیدگاهش هدایت کند؛ بدون آنکه وارد مسئولیتهای سنگین، آشکار و پرچالش مدیریت تیم شود. دوم، برای بسیاری عجیب بود که مهندس برجستهای در آستانه 67 سالگی چنین بار سنگینی را بر دوش بگیرد.
با این همه، روشن است که نیوی مخالفتی با این انتصاب نداشت؛ چرا که بیتردید توانایی رد کردن آن را داشت.
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که نیوی همیشه به شکل پنهانی میل به هدایت کامل تیم داشته است. یکی از دلایل جدایی او از ویلیامز در میانه دهه 1990 همین بود که فرانک ویلیامز و پاتریک هِد حاضر نبودند جایگاه مدیریت تیم را به او بسپارند. البته در دوران حضور طولانیاش در ردبول نیوی در پشت صحنه ماند و ترجیح داد نقش «نابغه آرام» را ایفا کند؛ در حالی که تصمیمها با مشارکت نزدیک او، کریستین هورنر، هلموت مارکو و در گذشته دیتریش ماتشیتز اتخاذ میشد. این وضعیت نوعی تناقض جذاب پدید میآورد:
نیوی تقریباً همه چیز را درباره سازوکار یک تیم فرمول یک میداند اما هرگز به طور رسمی مدیر تیم نبوده است.
آیا نیوی از پس این چالش بر خواهد آمد؟
بدون تردید، نیوی یکی از عمیقترین دانشها و تجربیات ورزش موتوری را در اختیار دارد اما جایگاه مدیر تیم صرفاً بر پایه مهارتهای مهندسی تعریف نمیشود. این سمت نیازمند مدیریت دائمی پروژهها، هدایت صدها نفر از کارکنان، نقشآفرینی در تصمیمگیریهای استراتژیک و حضور مداوم در رسانههاست؛ امری که نیوی در طول سالها چندان علاقهای به آن نشان نداده و همواره چهره مهندسی منزوی و متمرکز بر طراحی باقی مانده است.

در تاریخ معاصر فرمول یک؛ نمونههای اندکی وجود دارند که یک مهندس طراح خودرو به شکل مستقیم به مقام مدیر تیم رسیده باشند. ایائو کوماتسو در هاس یکی از موارد موفق است اما او پس از ورود به این جایگاه، عملاً از کار مهندسی فاصله گرفت. در مقابل، مثال ماتیا بینوتو در فراری نمونهای نهچندان موفق است: مهندسی برجسته که پس از رسوایی مربوط به موتورهای 2019 و مدیریت پرتنش تیم، نهایتاً در پایان 2022 از مارانلو جدا شد. اکنون نیز در کیک ساوبر، بینوتو در مقام مدیر فنی و عملیاتی فعالیت میکند، در حالی که مدیریت کلی تیم بر عهد جاناتان ویتلی است.
حال پرسش اصلی این است که آیا نیوی قادر خواهد بود این دو قلمرو دشوار هدایت تیم و رهبری فنی را همزمان مدیریت کند یا خیر؟ این امر بعید است که نیوی بخواهد همانند سالهای گذشته بر جزئیترین بخشهای طراحی نظارت کند؛ همانطور که در ردبول نیز عمدتاً ایده کلی و فلسفه طراحی خودرو توسط او تعیین میشد و سپس تیمهای مهندسی آن را پیش میبردند. انتظار میرود در استون مارتین نیز چنین فرایندی برقرار باشد؛ با این تفاوت که اکنون در کنار او، به جای پیر واچه، چهرهای چون انریکو کاردیله حضور خواهد داشت.
در این بین مسئولیت نهایی همه چیز از عملکرد پیست گرفته تا جهتگیریهای فنی و استراتژی آینده اکنون مستقماً بر دوش خود نیوی قرار دارد.
اگر او بتواند این چالش را با موفقیت پشت سر بگذارد و استون مارتین را به تیمی قهرمان تبدیل کند؛ همان رویایی که لارنس استرول از آغاز ورودش به فرمول یک در سر داشته، این دستاورد میتواند بزرگترین نقطه عطف در دوران کاری این طراح افسانهای باشد.
اعتراف تلخ دوست قدیمی شوماخر؛ دیگر هرگز او را نخواهیم دید!
انتهای پیام/
بدون دیدگاه