مردم خوزستان در 9 دیماه روز بصیرت برای تشییع پیکر آیتالله سید علی شفیعی آمدند. آیتاللهی که بصیر بود و در روز بصیرت با سیل جمعیت به خانه ابدیت مشایعت شد.
به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از اهواز، مردم خوزستان در 9 دیماه روز بصیرت برای تشییع پیکر آیتالله سید علی شفیعی آمدند. آیتاللهی که بصیر بود و در روز بصیرت با سیل جمعیت به خانه ابدیت مشایعت شد.
سرمای اول صبح، سوز دارد. روز بعد از باران است. انگار میکنم که آسمان، دل گرفته از فراق یار صدیقش را به باران شبانه سبک کرده. اما حتی سرمای هوا هم نتوانسته حرارت قلوب شیفتگان را کم و آنان را خانهنشین کند. میقات ارادتمندان، ساعت 9 صبح بود. اما دلدادگان بیقرار زودتر از موعد بر سر قرار حاضر شدهاند. وعدهگاه یاران مسجد آیتالله شفیعی در بلوار آزادگان، بَرِ میدان شهداست.
چه نامهایی! آزادگان، شهدا. نامهایی که با مردم این دیار و غافلهسالار امروز پیوند خونی دارند. زن و مرد، پیر و جوان، همه آمدهاند. هیچ خرد و کلانی از قلم نیفتاده. از نماینده ولی فقیه، زعیم حوزههای علمیه خوزستان و مسئولین گرفته تا مادر خانهداری که چادر به سر کشیده، لباس گرم به فرزندش پوشانده و دست در دست دخترکش به میعاد آمده تا پیرمرد قامتخمیدهای که پاشنه برکشیده و عصازنان، خود را وعدهگاه رسانده.
خیابان آزادگان و جلوی مسجد مملو از جمعیت است. جای سوزن انداختن نیست. همه این جمعیت در 9 دیماه روز بصیرت برای تشییع پیکر آیتالله سید علی شفیعی آمدهاند. آیتاللهی که بصیر بود و در روز بصیرت با سیل جمعیت به خانه ابدیت مشایعت میشود.

آیتالله شفیعی نه تنها عمود خیمه خانهشان بلکه مأمنی ایمن برای مردم خوزستان بودند. پناه درماندگان بودند بهوقت بیپناهی. تربیت پدرانه ایشان چنان تاثیرگذار و ثمربخش بود که ماحصل آن طلبه فاضل شهید سید مرتضی شفیعی و مرحوم آقا سید محسن شفیعی بود.
فرزندانی صالح که کمتر کسی در اهواز و حتی خوزستان پیدا میشود که نام نیکشان را نشنیده باشد. تا چشم کار میکند، دلداده سیاهپوش است که در قاب نگاهم جای میگیرد. سر میچرخانم. صحنهای دیدنی، صید نگاهم میشود. بنر آیتالله را به طاقی پیادهروی جلوی مسجد تکیه دادهاند.
کمی جلوتر از نیممتری بنر در گوشههای مستطیل بنر ترحیم، پیرزن و پیرمردی روی جدول کهنه و رنگورو رفته کنار خیابان نشستهاند. پیرزن با عصای سیاه و عکس لولهشده آیتالله در دستش از سرمای هوا خود را در مشکی چادرش پنهان کرده. حزن و اندوه است که از نگاه پیرمرد میبارد. نگاهش، خیره نقطهای نامعلوم است. هر دو منتظرند.

ماشین حامل پیکر آیتالله از راه میرسد. نوههای ایشان که آنها هم روحانی هستند، دور تابوت پدربزرگشان را میگیرند. مراسم شروع میشود. قافله با نوای مداحی حرکتش را آغاز میکند. الوداع، الوداع آویزه گوشها میشود. مداح میگوید: عالمی از تبار سلمان بود. عالمی که آیتالله خامنهای در متن پیام تسلیت ایشان فرمودند: از علمای وارسته خوزستان بودند.

دستان تشییعکنندگان بیکار نمینشینند. یا گرم بالا نگه داشتن عکس و پوستر آیتالله و فرزندانشان هستند یا مشغول گرفتن اشک چشمشان. به هر صورتی که نگاه میکنم، سرخ است و خیس از اشک. اینکه حال و روز مردم است، خدا میداند چه غمی به دل نزدیکان آیتالله آوار شده. مداح روضه ظهر عاشورا میخواند.

صدای شیون و زاریست که بلند میشود. زن عرب عبابهسری که گرد روزگار بر چهرهاش نشسته با یک دست عکس آیتالله و جلوی عبایش را گرفته که حجابش به هم نخورد و با دست دیگر به سر میزند. از سویدای دلش ناله میکند. اشک که میریزد، گوشههای چشمش چروک میافتد.

زاری که میکند، شانههایش شدید تکان میخورد. روضه به اوج میرسد و سیل اشک بر گونهها جاری میشود. موعد آخرین نماز آیتالله فرا میرسد. جمعیت صفبهصف در صحن حرم علیبنمهزیار اهوازی قامت میبندند و الله اکبر میگویند تا شهادت بدهند که از این عالم ربانی، از این مجاهد فی سبیلالله جز خیر و خوبی ندیدهاند.
گزارش از یاسمن باعثی
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه