واکاوی «تکلیف» در مکتب حاج قاسم

هرکجا مظلومی بود، احساس تکلیف می‌کرد که یاور او باشد. هرکجا ظالمی بود، احساس می‌کرد باید حضورداشته باشد. نگاه حاج قاسم سبب شد که در جغرافیای ایران نگنجد و در سوریه، لبنان، یمن و کل دنیا، هرکجا انسان آزاده‌ای، به‌ویژه مسلمانی وجود دارد، به او اظهار ارادت کند

واکاوی «تکلیف» در مکتب حاج قاسم
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش نمابان و به نقل از ایسنا، برخی از انسان‌ها در طول زندگی خود با انجام اقدامات اثرگذار و ماندگار که ناشی از تعهد نظری و عملی آن‌ها به ذات مقدس پروردگار و انجام‌وظیفه خلیفه الهی در روی زمین است؛ پایه‌گذار مکتبی متعالی و انسان‌ساز می‌شوند که به دیگران کمک می‌کند با طی نمودن اصول و خصوصیات آن مکتب راه سعادت و رستگاری را طی نمایند.

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از زمره مردانی است که سراسر عمر بابرکت خود را در جهت خدمت به اهداف عالیه دینی و اسلامی و مبارزه با استکبار و همچنین کج روی دینی و دفاع از مظلومین در برابر ظالمان طی نمود و در ارائه این طریق مقدس، اصول و شاخصه‌های نظری و عملی از خود به‌جای گذاشته که در قالب مکتب حاج قاسم می‌تواند سرمشق و الگوی زندگی دیگران، به‌ویژه نسل جوان شود.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالله حاجی صادقی؛ نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان ویژگی‌های مهم مکتب سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخته که به مناسبت ایام شهادت سردار دل‌ها منتشر می‌شود:

برای شهادت (حاج قاسم) باید تبریک گفت! تسلیت تنها ازاین‌جهت است که ما از نعمت وجود ایشان محروم شده‌ایم. شهادت حاج قاسم خدمتی وصف‌ناشدنی برای اسلام بود؛ حتی شاید خدمتی فراتر از زمان حیات ایشان. حاج قاسم تجسم ولایت و عینیت یافتن تفکر ولایت و مکتب مقام معظم رهبری بودند.

حضرت آقا به مکتب حاج قاسم اشاره نمودند. من تأمل کردم که مکتب حاج قاسم چه بود؟ مکتب حاج قاسم، مکتب اسلام، ولایت، مقاومت و عینیت بخشیدن به مکتب امام بود که مقام معظم رهبری سال‌های قبل به آن تکیه می‌کردند.

در خصوص حاج قاسم باید از چند زاویه بحث شود:

اول، شهادت حاج قاسم برای خودشان؛

دوم، هدف و مکتب ایشان؛

سوم، سبک زندگی و ویژگی‌های این شهید بزرگوار و الگوسازی از سبک زندگی و فرماندهی ایشان برای جامعه.

چهارم، پاسخ به این سؤال که حاج قاسم چگونه حاج قاسم شد و آیا اساساً می‌توان مثل ایشان شد؟

در موضوع اول، باید گفت که نهایت آرزو برای حاج قاسم، شهادت و استجابت دعای خودشان بود. ایشان عرفه سال ۱۳۹۸ به بارگاه حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) رفتند و از ایشان پیروزی جبهه مقاومت و انقلاب و شهادت خودشان را درخواست کردند.

برای ایشان، شهادت به‌منزله رسیدن به مقصد بود؛ شهادت فوز عظما و رسیدن به حیات طیبه بود. آنچه مربوط به خود حاج قاسم بود، جای تبریک دارد. به گفته حضرت آقا، آسمانی شدن و دیدار با دوستانی بود که در فراق آن‌ها می‌سوخت. مردم یکی دو مورد از آن را دیدند؛ داغی که در شهادت شهید احمد کاظمی دید و داغ شهید طهرانی مقدم. شهادت این دو، حاج قاسم را خیلی شکست.

در تشییع پیکر شهید طهرانی مقدم، حضرت آقا که به حسینیه ثارالله تشریف آوردند تا بر پیکر شهید نماز بخوانند، احساس کردم که حاج قاسم می‌خواهد جان بدهد! به یکی از سرداران و همراهان گفتم که مواظب حاج قاسم باشید!

شهادت حاج قاسم، رسیدن به وصال این دوستانش بود. ایشان در دنیا احساس زندانی بودن می‌کرد و به فکر پرواز و رسیدن به مقصد بود. به خود ایشان باید تبریک گفت؛ چون شهادت بالاترین هدیه‌ای است که خداوند به بندگان صالحش می‌دهد.

حال باید پرسید: چگونه می‌توان به حاج قاسم رسید؟ نوع شهادت و آماده شهادت بودن هم مهم است. قبل از شهادت، فرزندش از ایشان پرسیده بود: کجا می‌رید؟ گفته بود: به مقتلم.

در ساعات آخر ازخداخواسته بود که خداوند او را پاکیزه بپذیرد و اربا اربا برود و خون ایشان هم خدمتگزار باشد. این شهادت، گوارای وجود حاج قاسم باد! خداوند مزد ایشان را داد. شهادت ایشان؛ یعنی استجابت دعا و نهایت آرزوی او که به آنچه می‌خواست، رسید.

ماندگاری مکتب حاج قاسم با شهادت

انسان‌های بزرگ کارهای بزرگی انجام می‌دهند و گاهی هم برای ماندگار کردن آن کارها جانشان را فدا می‌کنند. شهید مطهری آثار خوب زیادی داشت که می‌بایست ماندگار می‌شدند؛ اما چه زمانی ماندگارتر شدند؟ زمانی که آیت‌الله مطهری به شهادت رسیدند. مکتب، مرام و تفکر شهید مطهری، بعد از بیش از چهل سال از شهادت ایشان زنده است. اگر زنده بودند، آثارشان این‌گونه ماندگار نمی‌شد.

خداوند این‌گونه اثر می‌گذارد، شهادت آیت‌الله مطهری است که او را جاودانه می‌کند. با شهادت طهرانی مقدم، تفکر و خلاقیت ایشان ماندگار شد. شهادت حاج قاسم هم‌مکتب ایشان را ماندگار کرد.

آثار و برکات شهادت حاج قاسم

از مهم‌ترین تأثیرات شهادت حاج قاسم، نجات چند کشور بود. نجات دادن چند کشور در حقیقت کار کوچک ایشان است. کار بزرگ حاج قاسم این بود که در چند کشور مثل سوریه و عراق انسان‌هایی تربیت کرد تا جبهه مقاومت را برای همیشه زنده نگه‌دارند.

کار بزرگ‌تر حاج قاسم، آزادی انسان‌ها بود. با شهادت حاج قاسم، مکتب ایشان جاودانه شد و حرکت جبهه انقلاب سرعت بیشتری گرفت.

تا قبل از شهادت ایشان، تفنگداران آمریکایی با غرور، در برخی از کشورهای همسایه بودند؛ اما با شهادت حاج قاسم متزلزل شدند والان باید برای پیدا کردن سوراخ موش فرار کنند.

ترامپ بیشترین ظلم را به تفنگداران خودش کرد؛ امنیت را از آن‌ها گرفت و بزرگ‌ترین فرصت را به جبهه مقاومت داد.

بعد از جنگ جهانی دوم، در کجا سراغ داریم که یک کشور با افتخار بگوید پایگاه مهم آمریکا را زدیم؟ حاج قاسم این راه را باز کرد. او خاکریز بزرگی را شکست.

در ایران اسلامی عزیز هم انقلابی به پا کرده است که تصور نمی‌کنم به این زودی‌ها خاموش شود. با آمدن نام حاج قاسم، تحول ایجاد می‌شود.

حاج قاسم توطئه بزرگی را خنثی کرد؛ دشمنان تلاش می‌کردند بین مردم ایران و عراق فاصله ایجاد کنند، اما اراده خداوند بود که خون و گوشت پنج‌تن از فرزندان ایران با پنج‌تن از فرزندان جبهه مقاومت در هم بیامیزد.

این اتفاقات، حکمت دارد. با شهادت حاج قاسم حرکت جبهه مقاومت نسبت به زمان حیات ایشان سرعت بیشتری یافت. بارها شنیده‌ایم و همه گفته‌اند که شهید حاج قاسم سلیمانی زنده‌تر و برای دشمن، خطرناک‌تر از سردار قاسم سلیمانی است.

وقت آن بود که حاج قاسم چهار دهه مجاهدت خود را زنده نگه دارد و ماندگار و جاودانه کند. او با شهادت نه‌تنها زنده ماند، بلکه احیاگر شد.

ما براین باوریم که اگر کسی به قرب خداوند رسید، صفت خدایی پیدا می‌کند. خداوند محیی و احیاکننده است. حاج قاسم روح‌ها، انسان‌ها و جریان‌های بسیاری را زنده کرد.

چگونگی حاج قاسم شدن

خداوند ایشان را ذاتاً متفاوت خلق نکرده بود؛ بلکه صفات اکتسابی حاج قاسم، او را حاج قاسم کرد. او فردی مثل من و شما و همه انسان‌های دیگر بود.

در پاسخ به این سؤال جوانان انقلابی امروز که می‌گویند مگر می‌شود حاج قاسم شد، باید گفت: بله می‌شود مانند حاج قاسم شد. باید به‌سوی خصوصیاتی رفت که آن جوان اوایل پیروزی انقلاب را به اینجا رساند؛ چهل سال عمر پربرکت با شهادتی پربرکت‌تر.

چطور حاج قاسم در زمان شهادت و رفتن به ملاقات خداوند دستش این‌همه پر بود و با دست‌پر، از گمرک مرگ عبور کرد؟! ما هم می‌توانیم دست‌پر باشیم به‌شرط اینکه راه حاج قاسم را ادامه بدهیم.

چه شد که شهادت حاج قاسم همه قلوب و فطرت‌های پاک، نه مسلمانان، بلکه هرکس که فطرت سالم داشت و ندای او را شنید، تحت تأثیر قرار داد.

چرا آن نماز باشکوه، بر پیکر حاج قاسم خوانده شد؟! من در تاریخ و در هیچ کجا، چنین نمازی سراغ ندارم. چرا افرادی که پیکر را دیدند و ندیدند، این‌طور منقلب شدند؟ باید از حاج قاسم درس بگیریم و در مکتب ایشان شاگردی کنیم.

ویژگی‌های فردی و مکتبی حاج قاسم

۱-اخلاص و مجاهدت برای گمنامی

اولین ویژگی بسیار مهم ایشان اخلاص بود. هرکس که به‌جای نشان دادن خود، به دنبال نشان دادن خدا باشد، خدا متکفل می‌شود که او را بالا ببرد و الگو کند.

با شناختی که بیش از سی‌وچهار سال آشنایی با ایشان به دست آوردم، بعضی زمان‌ها خیلی به ایشان نزدیک بودم و گاهی دورتر.

شهادت می‌دهم که حاج قاسم برای گمنامی مجاهدت می‌کرد؛ ایشان نه‌تنها تلاش نمی‌کرد که خودش را نشان بدهد، بلکه برای گمنامی مجاهدت می‌کرد. می‌خواست اعمالش را جز خداوند کسی نبیند.

این‌طور نبود که به دلایل امنیتی از مصاحبه و این قبیل کارها دوری کند؛ بلکه چون اعتقاد داشت که جز خداوند کسی مزد و اجر عملی را نمی‌دهد، در انظار، کاری نمی‌کرد.

خداوند فرموده است: ان الله لایضیع اجر المحسنین، چرا انسان باید برای غیر خدا کار کند؟ چرا با غیر از خدا معامله کند؟!

بعد از شهادت شهید عبدالله میثمی، به یکی از عرفا گفتم در چند سال که همراه ایشان بودم، ندیدم یک‌قدم برای دنیا بردارد. ایشان فرمودند: از او تعجب نکن، از من و خودت تعجب کن. او فهمیده بود که هر گامی که برای دنیا برداره خسارته.

حاج قاسم هم این‌گونه بود. این را ما تجربه کرده‌ایم که هرکس این‌طور تلاش کند که به‌جز خدا را نبیند، خودش را هم نبیند و تلاش کند خدا را نشان بدهد، خدا متکفل می‌شود تا او را معرفی کند. در این باب، خیلی حرف هست. کمیت خودم در این جنبه می‌لنگد و در این زمینه مشکل‌دارم.

سلاحه البکاء

این روزها خدمت یکی از مراجع بزرگ مطرح کردم: اخلاص داشتن کار سختیه و انقطاع از غیر خدا هم سخت‌تر. آیا شما نسخه‌ای دارید؟ ایشان فرمودند: خود من هم گیر هستم. مهم‌ترین نسخه‌اش بکاست (گریه). سلاحه البکاء. حاج قاسم این سلاح را داشت.

مهم‌ترین ویژگی حاج قاسم را داشتن این سلاح می‌دانم.(الهی هب لی کمال الانقطاع الیک): خدایا کمال جدایی از مخلوقات را برای رسیدن به خودت به من ارزانی کن.(مناجات شعبانیه)

در حق او مستجاب شده بود. حضرت آقا هم آن را مطرح کردند. اخلاص حاج قاسم به این معنی بود که در حرکات و سکنات و صحنه‌های زندگی‌اش اصلاً خودش را نمی‌دید، همیشه دنبال نشان دادن خدا بود.

۲- تعبد به ولایت

ویژگی دوم که به نظر من همه فرماندهان آن را دارند، ولی حاج قاسم در آن ممتاز بود، سرباز ولایت بودن است. همه او را سردار سرداران، سردار آسمانی و سردار قلوب می‌دانستند. حاج قاسم سرباز ولایت بود. در درک مواضع رهبری هم ممتاز بود.

ولایت محوری دو بعد دارد: درک صحیح از ولایت و اینکه باور داشته باشد که آنچه ولایت می‌گوید، حکم خداوند است. این یعنی تعبد به ولایت.

او در مورد ولایت، قدرت فهم بالایی داشت. یکی از مظلومیت‌های بعضی از رهبران این است که یارانشان آن‌ها را نمی‌فهمند. مقام معظم رهبری و ولایت‌فقیه، هدیه بزرگ الهی هستند

ما باید رهبری و آنچه را که بیان می‌فرمایند، بهتر بفهمیم. این خیلی مهم است! حرکت ما پیروان تا اندازه‌ای کند است که حضرت آقا مجبور می‌شوند نه‌تنها سیاست‌ها و راهبردها، بلکه طرح عمل و نحوه اقدام و اجرا را هم خودشان بگویند.

حاج قاسم از جمله کسانی بود که اشاره حضرت آقا را می‌فهمید؛ نه‌فقط تدابیر، بلکه منویات رهبری را هم می‌فهمید و وقتی‌که نظر رهبری را متوجه می‌شد، همه توجهش به آن بود.

تعبد به ولایت، تعبد عقلانی است. فرمان بری حاج قاسم از ولایت، تعبد کورکورانه نبود؛ تعبد او بر قوی‌ترین اصول عقلانیت استوار بود. عقلانیتی که می‌گوید در مقابل ولی خدا تعبد داشته باشید؛ همان‌گونه که در برابر خداوند تعبد دارید.

این ولایتمداری حاج قاسم خیلی کارساز بود. هم‌سنگران او هم رمز همه موفقیت‌های او و خودشان را همین می‌دانند؛ مثلاً سید حسن نصرالله خوب می‌داند حاج قاسم یعنی چه! یک‌شب تا سحر که با ایشان هم‌صحبت بودم، می‌گفت که همه موفقیت جبهه مقاومت در لبنان، سوریه و یمن و جاهای دیگر، مرهون ولایتمداری حاج قاسم بود. حاج قاسم با ولایتمداری توانست کارهای بزرگ انجام بدهد.

۳- منطق قوی و استوار

حاج قاسم دارای قدرت تدبیر و منطق قوی و استوار بود. یک فرمانده نظامی عملیاتی که تحصیلات علوم سیاسی نداشت، اما روسای جمهور و شخصیت‌های بزرگ را متقاعد می‌کرد.

چه کسی این توان را دارد که روسیه و شخص پوتین را با آن طرز تفکر و شخصیتش که ترامپ را هم آدم حساب نمی‌کند، برای چنین نقش‌آفرینی در سوریه متقاعد کند؟!

چه کسی و با کدام منطق و استدلال می‌تواند این را بپذیرد؟! چه عاملی سبب می‌شود که رئیس‌جمهورها و شخصیت‌های بزرگ دنیا، آرزوی دیدار با حاج قاسم را داشته باشند؟

آمریکایی‌ها می‌گویند با وجود دشمنی با حاج قاسم، در برابر منطق او متواضع هستیم. این هم از همان جامعیت ایشان نشئت می‌گیرد. باید بدانیم که اسلام دین منطق، تدبیر، درک درست از واقعیت‌ها و تحلیل درست است.

حاج قاسم در جلسات، بهترین تدبیرها و تحلیل‌ها را در خصوص همه مسائل ارائه می‌کرد. آخرین تحلیلی که ایشان در جلسه‌ای بیان کردند، در مورد فتنه آبان ۹۸ بود. هم درباره فتنه‌های گذشته و هم فتنه‌ای که اخیراً دشمن دنبال می‌کرد، زیبا تحلیل کردند و نظر دادند. این هم یکی از ویژگی‌های مهم حاج قاسم است که باید به آن بپردازیم.

۴- مردم‌داری و عشق به مردم

ویژگی دیگر حاج قاسم، بعد مردمی ایشان بود. او در مکتب اسلام یاد گرفته بود که خدا و مردم را مقابل هم نبیند. باور داشت که مهم‌ترین عبادت برای نزدیک شدن انسان به خدا، خدمت به مردم است. به معنی واقعی و نه شعاری و تعارف، دغدغه مردم را داشت و دلواپس و عاشق مردم بود.

خدمت به بندگان خدا را قوی‌ترین ابزار تقرب الی الله می‌دانست و عمرش را برای این کار هزینه کرد. بسیاری از کمک‌هایش به مردم پنهانی انجام می‌شد و جایی گفته نشده است؛ اگر بیان شود، قابل‌توجه است.

درد و رنج مردم او را به رنج می‌انداخت، غصه می‌خورد و اگر می‌توانست، کاری می‌کرد. فشارهایی که در زندگی مردم بود، او را رنج می‌داد، به‌خصوص که باور داشت این فشارها اصلاح شدنی است.

غصه می‌خورد که چرا برخی از مدیران و مسئولان نمی‌خواهند یا نمی‌توانند این مشکلات را رفع کنند! هر جا که می‌توانست، وارد می‌شد.

یک‌بار به ایشان گفتم: چرا شما در برابر بعضی از مدیران این‌همه تواضع نشان می‌دید؟! این سزاوار نیست. گفت: من برای رفع مشکلات مردم دست هرکسی رو می‌بوسم!

حاج قاسم تکیه‌کلامی داشت که می‌گفت: دست شما رو می‌بوسم! به ایشان گفتم: بعضی از افراد شایستگی این‌رو ندارن که شما این جمله رو بهشون بگید. پاسخ داد: برای مردم دست هرکسی رو می‌بوسم. اگه دست‌بوسی من سبب بشه که مسئولان به این مردم خدمت کنن، باکی از این کار ندارم.

فشارهای مردم در مسائل اقتصادی، دل حاج قاسم را آزار می‌داد. او عاشق مردم بود و مردم هم عاشق او. این تشییع‌جنازه باشکوه که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی یوم‌الله شد، از همین عشق نشئت می‌گرفت.

بعضی‌ها فکر نکنند که انسان‌های الهی کاری به مردم ندارند. این دین‌داری نیست که کسی بگوید نماز خودم را بخوانم دیگر مسئولیتی ندارم! در خدمت به مردم، هرکس باید هرکاری می‌تواند، انجام دهد. اگر کسی این کار را انجام نداد، نام خودش را دین‌دار نگذارد.

در آئین دین‌داری ما، خداوند همان طرفی است که مردم هستند. مگر می‌شود کسی به بندگان خدا بی‌توجه باشد، اما خودش را عبد خدا بداند.

۵- دید وسیع جهان‌نگری

ویژگی دیگر حاج قاسم، جهان‌نگری و دید وسیع ایشان بود. من شهادت می‌دهم که حاج قاسم فقط به مسلمانان فکر نمی‌کرد، بلکه به نجات بشریت توجه داشت. او حتی مایل به کشتن سربازان دشمن نبود، اما باور (وقاتلوائمه الکفر) را داشت. غصه می‌خورد که داعشی فریب‌خورده سرباز استکبار باید کشته شود. می‌گفت چرا دشمن باید از شما مسلمانان خوارج بسازد.

هرکجا مظلومی بود، احساس تکلیف می‌کرد که یاور او باشد. هرکجا ظالمی بود، احساس می‌کرد باید حضورداشته باشد. نگاه حاج قاسم سبب شد که در جغرافیای ایران نگنجد و در سوریه، لبنان، یمن و کل دنیا، هرکجا انسان آزاده‌ای، به‌ویژه مسلمانی وجود دارد، به او اظهار ارادت کند

منبع:

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
تفریح خاص رضا قوچان‌نژاد و سروین بیات در برف‌های اتریش / چقدر لاکچری