آسیب‌شناسی رابطه علم و دانش‌آموزان نسل Z و آلفا

پنج مؤلفه اساسی در آسیب‌شناسی رابطه نسل جدید با علم و آموزش رسمی است. برخلاف نسل‌های پیشین که با چالش‌های فیزیکی و ساختاری مواجه بودند، چالش‌های نسل جدید عمدتاً شناختی، هویتی و ذهنی است.

آسیب‌شناسی رابطه علم و دانش‌آموزان نسل Z و آلفا
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، بحث از «علم» و «دانش» اغلب ذهن را به تجربه‌های آموزشی نسل‌های پیشین ارجاع می‌دهد؛ دوره‌ای که آموزش رسمی مبتنی بر ساختارهای سخت‌گیرانه، تلاش مستمر، انضباط ذهنی و نوعی هراس سازنده از عقب‌ماندگی علمی بود. نسل‌های پیشین، علم‌آموزی را فرآیندی زمان‌بر، پررنج و مستلزم ممارست می‌دانستند و برای دستیابی به آن، هزینه‌های مادی و معنوی قابل‌توجهی پرداخت می‌کردند.

نگارنده، با اتکا به تجربه زیسته خود به‌عنوان دانش‌آموز، دانشجو و سپس معلم در نظام آموزشی، و از خلال سال‌ها مشاهده میدانی، گفت‌وگو با دانش‌آموزان و تعامل مستمر با خانواده‌های آنان، به این پرسش بنیادین رسیده است که: چرا رابطه نسل‌های جدید (Z و آلفا) با علم، آموزش رسمی و مرجعیت علمی دچار گسست و دگرگونی معنادار شده است؟

این یادداشت، تلاشی است برای صورت‌بندی تحلیلی برخی از مهم‌ترین مؤلفه‌های این گسست.

1. افول «رنج علم» در زیست‌جهان آموزشی نسل جدید

یکی از تفاوت‌های بنیادین نسل‌های جدید با نسل‌های پیشین، امتناع از تجربه «رنج علم» است. در گذشته، مسیر دستیابی به دانش ناگزیر از عبور از کلاس درس، کتاب، معلم و فرایندهای طولانی یادگیری بود. اما در زیست‌جهان دیجیتال امروز، کانال‌های متکثر دسترسی به اطلاعات ــ از شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌ها گرفته تا بازی‌ها و ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی ــ موجب شده‌اند که یادگیری به فرایندی سریع، سطحی و بی‌واسطه تبدیل شود.

در چنین شرایطی، دانش‌آموز کمتر احساس نیاز به معلم، کلاس و حتی تلاش شناختی عمیق می‌کند؛ زیرا پاسخ‌های فوری جایگزین فرآیند فهم تدریجی شده‌اند. این وضعیت، بنیان‌های سنتی اقتدار علمی و تربیتی را با چالش مواجه ساخته است.

2. برون‌گرایی ارتباطی و پراکندگی شناختی

دانش‌آموزان نسل Z و آلفا، عموماً از برون‌گرایی ارتباطی بالایی برخوردارند. آنان تمایل چشمگیری به سخن گفتن، اظهار نظر و مشارکت کلامی دارند؛ امری که در نسل‌های پیشین کمتر مشاهده می‌شد. این ویژگی، بالقوه می‌تواند یک مزیت تربیتی محسوب شود، اما در عمل با نوعی پراکندگی شناختی همراه است.

تکثر ورودی‌های اطلاعاتی و تنوع منابع یادگیری، باعث افزایش خروجی‌های کلامی شده، اما این خروجی‌ها اغلب فاقد انسجام مفهومی، عمق تحلیلی و تمرکز موضوعی‌اند. به بیان دیگر، افزایش کمّی سخن، لزوماً به ارتقای کیفی فهم منجر نشده است.

3. گریز از تمرکز مسئله‌محور و پایداری شناختی

ویژگی برجسته دیگر نسل جدید، بی‌میلی به تمرکز پایدار بر یک مسئله مشخص است. دانش‌آموزان این نسل تمایل دارند هم‌زمان در حوزه‌های متعددی اظهارنظر کنند؛ از فناوری و ورزش گرفته تا مد، هنر و سبک زندگی.

این توانایی در اظهار نظر چندحوزه‌ای، در کنار اعتمادبه‌نفس بالا، موجب شده است که مرجعیت سنتی معلم و استاد برای آنان کم‌رنگ شود. بسیاری از دانش‌آموزان خود را بی‌نیاز از اقتدا به الگوهای علمی پیشین می‌دانند و باور دارند که دانش نسل‌های گذشته ناکارآمد یا منسوخ است. در نتیجه، انگیزه پیگیری نظام‌مند علم و شاگردی در محضر استاد کاهش می‌یابد.

4. بحران هویت و پیامدهای تربیتی آن

یکی از عمیق‌ترین ریشه‌های وضعیت کنونی را می‌توان در بحران هویت جست‌وجو کرد. دانش‌آموز نسل جدید با شبکه‌ای متعارض از هویت‌های دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه است، بی‌آنکه الگویی منسجم و معتبر برای انتخاب در اختیار داشته باشد.

این وضعیت، به نوعی بی‌هویتی سیال منجر شده است؛ حالتی که در آن فرد از پذیرش هرگونه هویت پایدار گریزان است و نسبت به برچسب‌های اجتماعی، دینی و حتی آموزشی واکنش منفی نشان می‌دهد. پیامد این بی‌هویتی، کاهش مسئولیت‌پذیری، افول التزام اخلاقی و تضعیف پیوندهای نسلی است.

در چنین بستری، خانواده نیز دچار سردرگمی شده و در مواجهه با تربیت فرزندان، احساس ناتوانی می‌کند.

5. زوال انگیزه و بی‌علاقگی ساختاری

آخرین مؤلفه مهم، کاهش محسوس انگیزه‌های علمی و فرهنگی در میان دانش‌آموزان نسل جدید است. در حالی که نسل‌های پیشین علاقه‌مندی عمیق‌تری به حوزه‌هایی چون علم، هنر و موسیقی داشتند و برای آن زمان و انرژی صرف می‌کردند، علاقه‌مندی‌های نسل جدید غالباً سطحی، مقطعی و فاقد پیگیری جدی است.

برخلاف برخی دیدگاه‌ها که این نسل را ذاتاً باهوش‌تر می‌دانند، نگارنده بر این باور است که هوش و دانایی، بدون انگیزه، هویت و هدف‌مندی، به فعلیت نمی‌رسد. توانایی کار با ابزارهای دیجیتال، لزوماً معادل فهم عمیق یا تفکر علمی نیست.

آنچه در این یادداشت مطرح شد، پنج مؤلفه اساسی در آسیب‌شناسی رابطه نسل جدید با علم و آموزش رسمی است. برخلاف نسل‌های پیشین که با چالش‌های فیزیکی و ساختاری مواجه بودند، چالش‌های نسل جدید عمدتاً شناختی، هویتی و ذهنی است.

در نتیجه، انتظار می‌رود سیاست‌گذاران آموزشی، متفکران تربیتی و نهادهای علمی، راهکارهای نوینی برای بازسازی پیوند علم، هویت و انگیزه در میان نسل Z و آلفا ارائه دهند. در غیر این صورت، تداوم این روند می‌تواند به افول سرمایه انسانی علمی منجر شود و فاصله معرفتی جوامع را افزایش دهد.

پرسش بنیادین همچنان باقی است: چرا علم در زیست‌جهان نسل جدید به امری غریب و کم‌جاذبه تبدیل شده است؟!

یادداشت از: جواد طلوع رضائی صفار، دانشجوی دکتری مطالعات تمدنی دانشگاه باقرالعلوم(ع)

انتهای پیام/

 

منبع: خبرگزاری تسنیم

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

دیزاین بانمک و دیده نشده جشن تولد علی اوجی، همسر باحال و خوش خنده نرگس محمدی/ این ایده حرف نداره+عکس