وقتی همه خوابیم؛ اعترافاتی که بهرام بیضایی سال‌ها پیش فاش کرد و امروز معنا می‌یابد

فیلم «وقتی همه خوابیم» دیگر فقط روایت سینما نیست؛ این اثر، اعتراف‌نامه‌ای دیرهنگام است که فروپاشی اخلاق در ساختار سینما را به تصویر می‌کشد.

وقتی همه خوابیم؛ اعترافاتی که بهرام بیضایی سال‌ها پیش فاش کرد و امروز معنا می‌یابد
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

اختصاصی نمابان و به نقل از سلام سینما – امید پورمحسن: این‌بار و از این تاریخ به بعد «وقتی همه خوابیم» را نمی‌شود فقط فیلمی درباره‌ی سینما دید؛ این فیلم، اعتراف‌نامه‌ای است که دیر خوانده شد. اگر آن سال‌ها هنوز می‌شد خیال کرد بیضایی دارد از مناسبات بیمار یک حرفه حرف می‌زند، امروز روشن است که او داشت از الگوی فروپاشی اخلاق در یک ساختار می‌گفت؛ ساختاری که سینما فقط نمونه‌ی فشرده و عریانِ آن بود.

آن جمله‌ی پرند پایا: «افتخار نمی‌کنم که وایستادم و دیدم و ساکت موندم»، دیگر یک دیالوگ درخشان نیست؛ یک سند است. سندِ شکستِ توجیه. این جمله امروز نه خطاب به شایان شب‌رخ، که خطاب به همه‌ی ماست؛ به نسلی که ایستاد، دید، سنجید، مصلحت را فهمید و بعد نامش را عقلانیت گذاشت. شباهت این لحظه با کلام نیمولر تصادفی نیست؛ چون مسئله همان است: سکوت، وقتی هنوز به خودت نرسیده، فضیلت به نظر می‌رسد.

بیضایی در این فیلم برای نخستین بار آن‌چه را همیشه در زیرمتن پنهان می‌کرد، به سطح آورد؛ نه از سر سادگی، که از سر اضطرار. «وقتی همه خوابیم» فیلمِ فریاد نیست، فیلمِ گزارش است. گزارشِ یک چرخه‌ی آشنا: تصمیم‌های تحمیلی، کرنش‌های کوچک، سازش‌های موقت، و در نهایت مخلوقی ناقص که هیچ‌کس مسئولیتش را به‌عهده نمی‌گیرد. فرانکنشتاینی که همه در ساختنش سهم دارند و همه در برابرش دست‌های‌شان را می‌شویند.

فیلم نشان می‌دهد فاجعه از جایی آغاز نمی‌شود که قدرت وارد می‌شود؛ از جایی آغاز می‌شود که بدنه تمکین می‌کند. بازیگر عوض می‌شود، نویسنده حذف می‌شود، کارگردان کنار گذاشته می‌شود، و هر بار یکی می‌گوید «به من چه»، «فعلاً بگذرد»، «شرایط همین است». این «فعلاً» همان جایی است که تاریخ در آن لِه می‌کند. بیضایی دقیقاً همین نقطه را نشانه می‌گیرد: جایی که حرفه‌مندی جای شرافت را می‌گیرد و بقا جای مسئولیت را.

در خوانش امروز، پرند پایا فقط قربانی نیست؛ آینه است. آینه‌ی کسی که می‌فهمد اما دیر. کسی که می‌داند سازوکار فاسد است، اما تا وقتی نوبت خودش نرسیده، سکوت را انتخاب می‌کند. همین است که فیلم تلخ‌تر از آن است که همدلی صرف برانگیزد؛ چون تماشاگر را بی‌گناه نمی‌گذارد. هرکس در این فیلم، نسخه‌ای از ماست: یا آن‌که تحمیل می‌کند، یا آن‌که می‌پذیرد، یا آن‌که توجیه می‌کند.

عنوان فیلم، امروز از همیشه دقیق‌تر است. «وقتی همه خوابیم» نه توصیف غفلت، که توصیف تصمیم به خوابیدن است. خواب به‌مثابه راه نجات موقت؛ بستن چشم‌ها برای ادامه دادن. و بیضایی بی‌رحمانه نشان می‌دهد که بیداری، همیشه فضیلت نیست؛ گاهی فقط لحظه‌ای است که می‌فهمی دیگر چیزی برای نجات دادن نمانده.

و شاید به همین دلیل است که پاسخ پایانی پرند پایا این‌قدر دردناک است: «سینما رو دوست دارم، حاشیه‌هاش رو نه». امروز می‌دانیم حاشیه‌ای در کار نیست؛ متن همین است. سینما، جامعه، سیاست، فرهنگ؛ همه با همان منطق پیش می‌روند. و مسئله دیگر این نیست که دوست داریم یا نه؛ مسئله این است که چقدر دیر فهمیدیم سکوت، بخشی از جنایت است. 

«وقتی همه خوابیم» حالا دیگر فیلمی درباره‌ی سینما نیست؛ فیلمی است درباره‌ی ما، وقتی بیدار بودیم و وانمود کردیم خوابیم.

منبع: سلام سینما

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

پژمان بازغی، یزید سریال «مهمان کشی»: من پدر سختگیری نیستم، مادرش میگه نفس درس بخونه من میگم ول کن ما خودمون 7تا 7تا تجدید می‌آوردیم/ از 12 به بعد بچه باید یاد بگیره آدم باشه