سوزناک‌ترین شرح غم هجران سعدی که دل هر عاشقی را به درد می‌آورد!

در این اثر جاودانه سعدی، غمی بی‌مانند و شوریده‌دلانه از هجران به تصویر کشیده شده که هر دل عاشق را به وجد وادار می‌کند.

سوزناک‌ترین شرح غم هجران سعدی که دل هر عاشقی را به درد می‌آورد!
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام، دیده چه شب می‌گذراند؟

وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند

سوز دل یعقوب ستم‌دیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان، سوخته داند

دیوانه گرش پند دهی کار نبندد
ور بند نهی سلسله در هم گسلاند

ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
در آتش سوزنده صبوری که تواند

هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبی است که آتش بنشاند

سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند

شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند

گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زنده‌ام از چنگ منش کس نرهاند

ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر دل من حسرت روی تو بماند

قاصد روَد از پارس به کشتی به خراسان
گر چشم من اندر عقبش سیل براند

فریاد که گر جور فراق تو نویسم
فریاد برآید ز دلِ هر که بخواند

شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند

زنهار که خون می‌چکد از گفتهٔ سعدی
هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند

منبع: عصر ایران

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
سفر شگفت‌انگیز در زمان با عکس نادر «اسدالله یکتا» در 18 سالگی کنار «لیلا فروهر» 7 ساله!