گاز طبیعی تنها یک سوخت نیست؛ این منبع حیاتی، ستون فقرات اشتغال و تولید در صنایع بزرگ و کوچک ایران محسوب میشود که هرگونه اختلال در آن میتواند تهدیدی جدی برای اقتصاد کشور باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، گاز طبیعی در اقتصاد ایران نقشی فراتر از یک منبع سوخت دارد و باید آن را یکی از پیشرانهای اصلی اشتغال و تولید صنعتی دانست. ساختار صنعت کشور، چه در صنایع بزرگ و چه در بنگاههای کوچک و متوسط، بر پایه دسترسی مستمر و قابل اتکا به گاز شکل گرفته است. از فولاد و پتروشیمی گرفته تا صنایع غذایی، نساجی و حتی کارگاههای کوچک، همگی بهگونهای طراحی شدهاند که وقفه در تأمین گاز، مستقیماً به کاهش تولید و در نهایت تهدید اشتغال منجر میشود. از این منظر، افزایش تولید گاز نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اقتصادی و اجتماعی است.
در سالهای اخیر، با تشدید ناترازی در عرضه و تقاضای گاز، آثار این کمبود بهطور ملموستری در بازار کار نمایان شده است. کاهش تولید واحدهای صنعتی، تعطیلی مقطعی یا دائمی کارخانهها و تعلیق خطوط تولید، پیامدهایی هستند که در نهایت به تعدیل نیروی کار ختم میشوند. شاید این تعدیلها در ابتدا محدود و پراکنده بهنظر برسند، اما در مقیاس کلان، به تضعیف امنیت شغلی و افزایش نااطمینانی در جامعه دامن میزنند.
اثر مستقیم افزایش تولید گاز بر اشتغال صنعتی
افزایش تولید گاز، پیش از هر چیز، به معنای تثبیت فعالیت واحدهای تولیدی است. وقتی انرژی بهصورت پایدار در دسترس باشد، کارخانهها میتوانند با ظرفیت اسمی یا نزدیک به آن فعالیت کنند. این موضوع مستقیماً به حفظ شغلهای موجود و حتی ایجاد فرصتهای شغلی جدید منجر میشود. برخلاف تصور رایج، اشتغالزایی گاز فقط به مراحل استخراج و تولید محدود نیست، بلکه در زنجیرهای گسترده از صنایع بالادستی و پاییندستی توزیع میشود.
یک واحد صنعتی زمانی تصمیم به جذب نیروی کار جدید میگیرد که از تداوم تولید خود اطمینان داشته باشد. نااطمینانی انرژی، مهمترین عامل تعویق سرمایهگذاری و استخدام نیروی انسانی است. افزایش تولید و عرضه پایدار گاز، این نااطمینانی را کاهش میدهد و به بنگاهها اجازه میدهد برنامههای توسعهای خود را فعال کنند. نتیجه این فرآیند، افزایش تدریجی اشتغال و بهبود شاخصهای تولید صنعتی است.
کارشناسان بازار کار معتقدند اثر گاز بر اشتغال، اثری مستقیم اما اغلب نادیدهگرفتهشده است. در تحلیلهای رسمی، معمولاً به نقش سرمایهگذاری یا سیاستهای دستمزدی توجه میشود، در حالی که انرژی پایدار، پیششرط همه این عوامل است. بدون انرژی، هیچ خط تولیدی فعال نمیماند و هیچ نیروی کاری نمیتواند امنیت شغلی داشته باشد.
وابستگی صنایع بزرگ و کوچک به گاز پایدار
وابستگی صنایع بزرگ به گاز، موضوعی شناختهشده است، اما اهمیت گاز برای صنایع کوچک و متوسط گاه کمتر دیده میشود. این بنگاهها، بهدلیل مقیاس محدود و حاشیه سود کمتر، آسیبپذیری بیشتری در برابر شوکهای انرژی دارند. قطع گاز برای یک کارگاه کوچک، اغلب به معنای توقف کامل فعالیت است؛ توقفی که ممکن است دیگر جبرانپذیر نباشد.
در صنایع بزرگ مانند فولاد و پتروشیمی، محدودیت گاز باعث کاهش ظرفیت تولید و از دست رفتن بازارهای داخلی و خارجی میشود. اما در صنایع کوچک، پیامد قطعی گاز سریعتر و اجتماعیتر است. تعطیلی یک کارگاه کوچک، بهطور مستقیم چندین خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد و به افزایش بیکاری محلی دامن میزند. از این رو، عرضه پایدار گاز نهتنها یک سیاست صنعتی، بلکه بخشی از سیاست حمایت از تولید خرد و منطقهای است.
نکته مهم این است که صنایع کوچک و بزرگ بهصورت زنجیرهای به هم متصلاند. وقتی صنایع بزرگ بهدلیل کمبود گاز تولید خود را کاهش میدهند، سفارشهای خود به بنگاههای کوچک را نیز کم میکنند. این اثر دومینویی، دامنه بیکاری و رکود را گسترش میدهد. افزایش تولید گاز میتواند این زنجیره منفی را مهار کرده و پیوندهای تولیدی را حفظ کند.
گاز و حفظ ظرفیت تولید؛ خط دفاع بازار کار
ظرفیت تولید صنعتی، مفهومی فراتر از عدد و آمار است و ارتباط مستقیمی با سطح اشتغال دارد. حفظ این ظرفیت به معنای حفظ شغلهاست. هر بار که یک واحد تولیدی بهدلیل کمبود انرژی با ظرفیت پایینتری فعالیت میکند، در واقع بخشی از نیروی کار خود را در معرض حذف قرار میدهد. تعدیل نیرو، آخرین حلقه زنجیرهای است که با محدودیت گاز آغاز شده است.
یکی از ویژگیهای بازار کار صنعتی این است که بازگشت به وضعیت قبل، پس از تعطیلی یا تعدیل، دشوار و زمانبر است. نیروی کار ماهر، در صورت از دست دادن شغل، یا از بازار خارج میشود یا به بخشهای غیرمولد مهاجرت میکند. این موضوع، هزینهای پنهان برای اقتصاد ایجاد میکند که با اعداد و ارقام بودجهای قابل سنجش نیست. افزایش تولید گاز، با جلوگیری از توقف خطوط تولید، نقش مستقیمی در حفظ این سرمایه انسانی دارد.
تحلیلگران اقتصادی تأکید میکنند که سیاست انرژی باید با سیاست اشتغال هماهنگ باشد. نمیتوان از یکسو بر حفظ اشتغال صنعتی تأکید کرد و از سوی دیگر، نسبت به ناترازی گاز بیتفاوت بود. انرژی پایدار، زیربنای سیاستهای حمایتی از کار و تولید است و بدون آن، سایر سیاستها اثرگذاری محدودی خواهند داشت.
فشارافزایی گاز؛ سرمایهگذاری مولد و اشتغالزا
فشارافزایی گاز، اغلب بهعنوان یک پروژه پرهزینه فنی معرفی میشود، اما واقعیت این است که این اقدام، یکی از مولدترین انواع سرمایهگذاری در اقتصاد ایران است. پروژههای فشارافزایی، بهطور مستقیم فرصتهای شغلی در حوزههای مهندسی، ساخت، نصب و نگهداشت ایجاد میکنند. علاوه بر آن، با حفظ و افزایش تولید گاز، زمینه اشتغال پایدار در بخش صنعت را نیز تقویت میکنند.
از نگاه اقتصادی، فشارافزایی نوعی سرمایهگذاری پیشگیرانه است. این سرمایهگذاری، مانع افت تولید میادین گازی میشود و از بروز بحرانهای انرژی در سالهای آینده جلوگیری میکند. بحرانهایی که در صورت وقوع، هزینههای بسیار بیشتری در قالب بیکاری، رکود صنعتی و فشار اجتماعی به اقتصاد تحمیل خواهند کرد.
برخی کارشناسان انرژی معتقدند هر تأخیر در اجرای پروژههای فشارافزایی، به معنی انتقال هزینه به نسل بعدی است. نسلی که مجبور خواهد شد برای جبران کمبود گاز، یا تولید را محدود کند یا به واردات انرژی متوسل شود. هر دو گزینه، اشتغال داخلی را تهدید میکنند. در مقابل، سرمایهگذاری امروز در فشارافزایی، به معنای حفظ شغلها و ایجاد ظرفیتهای جدید اشتغال در آینده است.
تمایز بین هزینه سرمایهای و هزینه اجتماعی عدم سرمایهگذاری
یکی از خطاهای رایج در سیاستگذاری، یکی دانستن هزینه سرمایهای با هزینه واقعی است. سرمایهگذاری در افزایش تولید و فشارافزایی گاز، در ظاهر هزینهبر است و نیاز به منابع مالی قابل توجه دارد. اما این فقط یک روی سکه است. روی دیگر، هزینه اجتماعیِ عدم سرمایهگذاری است؛ هزینهای که بهصورت بیکاری، کاهش تولید، افت درآمد خانوار و افزایش نابرابری خود را نشان میدهد.
هزینه اجتماعی تعطیلی یک واحد صنعتی، فقط به اعداد بیمه بیکاری خلاصه نمیشود. این تعطیلی، پیامدهای روانی، اجتماعی و حتی امنیتی دارد. از دست رفتن شغل، احساس ناامنی اقتصادی را افزایش میدهد و اعتماد عمومی به آینده را تضعیف میکند. اینها هزینههایی هستند که در هیچ بودجه عمرانی ثبت نمیشوند، اما اثرات آنها عمیق و ماندگار است.
در مقابل، سرمایهگذاری در گاز، حتی اگر در کوتاهمدت فشار مالی ایجاد کند، در بلندمدت به کاهش این هزینههای اجتماعی منجر میشود. تولید پایدار، اشتغال پایدار میآورد و اشتغال پایدار، ستون ثبات اجتماعی و اقتصادی است. از این منظر، مقایسه هزینه فشارافزایی با زیان بیکاری و رکود، نشان میدهد که عدم سرمایهگذاری، گرانترین انتخاب ممکن است.
افزایش تولید گاز، در نهایت انتخاب میان دو مسیر است. مسیری که در آن با سرمایهگذاری امروز، چرخ صنعت و اشتغال حفظ میشود، و مسیری که در آن با تعویق تصمیمها، اقتصاد ناچار به پرداخت بهای اجتماعی سنگینتری در آینده خواهد شد. گاز پایدار، اگرچه در ظاهر یک موضوع فنی است، اما در واقع قلب تپنده تولید و اشتغال کشور بهشمار میآید؛ قلبی که بدون آن، هیچ سیاست صنعتی یا اجتماعی به نتیجه نخواهد رسید.
منبع: خبرگزاری مهر
بدون دیدگاه