وقتی کمان کیانی در گلستان سعدی بی‌صدا ماند؛ حکایتی شنیدنی با صدای مهرداد خدیر

با شنیدن این حکایت شنیدنی از گلستان سعدی با صدای مهرداد خدیر، به دنیای ادبیات کلاسیک فارسی سفر کنید و رازهای پنهان کمان کیانی را کشف کنید.

وقتی کمان کیانی در گلستان سعدی بی‌صدا ماند؛ حکایتی شنیدنی با صدای مهرداد خدیر
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

این حکایت را این‌جا با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

نمابان و به نقل از عصر ایران ــ‌ دست‌ و‌ پا‌بریده‌ای هزارپایی بکُشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سُبْحٰان‌َالله! با هزار پایْ که داشت چون اجلش فرا‌ رسید از بی‌دست‌و‌پایی گریختن نتوانست.

چو آید ز پی دشمنِ جان‌ستان
ببندد اجل پایِ اسبِ دوان

در آن دم که دشمن پیاپی رسید
کمانِ کیانی نشاید کشید

منبع: عصر ایران

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
چیستان را باهوش ها حل کنند: آن چیست که خود ریسد و خود بافد جامه. پوست در پوست گرد یکدیگر؟