تصاویری تکان‌دهنده از ایستادگی خانواده سردار شهید فرزاد بهمن‌نیا پس از شهادت

خانواده سردار شهید فرزاد بهمن‌نیا، نمادی از ایمان و مقاومت در برابر سختی‌ها، با روحیه‌ای الهام‌بخش پس از شهادت این قهرمان ملی ایستادگی کردند.

تصاویری تکان‌دهنده از ایستادگی خانواده سردار شهید فرزاد بهمن‌نیا پس از شهادت
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

نمابان و به نقل از خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- زهرا ژرفی‌مهر: زمانی که آسمان ایران درگیر جنگی دوازده‌روزه با رژیم صهیونیستی شد، نام‌هایی در آسمان کشور نقش بستند که معنای «اقتدار» را دوباره زنده کردند. این اقتدار، نه از سلاح‌های پیشرفته، که از ایمان و ایستادگی مردان و زنانی برخاست که خون خود را بر خاک وطن ریختند تا پرچم عزت برافراشته بماند. در میان این نام‌ها، نام سردار شهید فرزاد بهمن‌نیا نیز می‌درخشد؛ از آن نسل مردان خدا که از مکتب حاج قاسم سلیمانی آموختند که ایمان را به عمل تبدیل کنند و با دل آرام خویش، ملتی را تسلی دهند.

در سکوت زمستانی تبریز؛ پناه بردن به خانه‌ای از امید

در یکی از روزهای سرد و نفس‌گیر دی ماه، رهسپار خانه‌ای شدم که به راستی، مأوای امید بود. سوز سرمای تبریز، استخوان‌سوز و بی‌امان، فضای شهر را در خود پیچیده بود و من در طول مسیر، تنها به این اندیشه غرق شده بودم که چگونه می‌توان گرمای ایمان را به این فضای یخ‌زده و طغیان‌کرده رساند. ماشین آرام از کوچه‌ها و خیابان‌های خاموش می‌گذشت و وجودم از حسی ژرف و عجیب انباشته بود؛ نگاهم بر آسفالت خیابان میخکوب شده بود، گویی هر خط و ترک آن، روایتی ناگفته از ایستادگی را در خود نهفته داشت.

به در خانه رسیدم. پس از زنگ و لحظاتی انتظار، در گشوده شد و قدم به حریمی گذاشتم که هر گوشه‌اش، نفس‌های شهید را در خود جاری می‌کرد. فضای خانه، کوچک اما سرشار از حضور بود. در میان این همه، گوشه‌ای دنج و آرام خانه، خود را مهمان قاب‌های عکس شهید کرده بود؛ تصاویری که نه فقط چهره، که روح ایستاده‌ای را به نمایش می‌گذاشتند و هر بیننده‌ای را به فخر این پایداری وا می‌داشتند.

در روزهایی نه چندان دور، که آسمان میهن شاهد رویارویی دوازده‌روزه ایران و رژیم صهیونیستی بود، آسمان کشور لبریز از نام‌هایی شد که معنای راستین اقتدار را از نو زنده کردند. در آن روزهای سخت، چشمان مادران و همسران شهدا، در کنار عمق درد فراق، از آرامشی شگفت و نوری از ایمان روشن بود؛ آرامشی که از ژرفای باور می‌جوشید و ریشه در یقینی الهی و نه در بی‌حسی یا فراموشی داشت.

سردار شهید فرزاد بهمن‌نیا از همان تبار مردان خدا بود؛ از نسلی که در مکتب حاج قاسم سلیمانی آموخته بود ایمان را باید به عمل جاری بدل کرد و دل‌های مردم را نه با سخن‌پردازی، که با آرامش ناب درونی خود تسکین داد. راه او، مکتب اقتدار بود؛ اقتداری که از سجده‌های طولانی و نمازهای شبانه و نه از فریادهای گذرا می‌رویید. اینک، روایتی از این مسیر شکل گرفت که شما را به خواندنش دعوت می‌کنم.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

همسر شهید؛ بانویی که آرامش را از باور می‌آموزد

در گفت‌وگویی که با راضیه فزونی همسر شهید فرزاد بهمن‌نیا داشتم، نگاهش آمیزه‌ای شگفت از اندوه و آرامش بود؛ اندوهی عمیق و آرامشی ریشه‌دار؛ آرامشی که نه از بی‌دردی، که از ایمان برمی‌خاست.

همسر شهید می‌گفت: در روزهایی که خبر شهادت را شنیدم، دنیا برایم تاریک شد؛ اما آن تاریکی، تاریکی ناامیدی نبود. تاریکی شب پیش از طلوع فجر بود؛ لحظه‌ای که هوا هنوز سنگین، اما وعده‌ی روشنایی در آن نهفته است.

این بانوی بزرگوار تأکید کرد: آرامشی که در چهره‌ام می‌بینید، از بی‌حسی یا بی‌غم‌بودن نمی‌آید، بلکه از باوری ژرف سرچشمه می‌گیرد؛ باوری که شهادت را نه پایان، که آغاز زندگی جاوید می‌داند.

از لحظه‌ی دریافت خبر چنین گفت: وقتی تلفن زنگ خورد و صدای گوینده‌ی خبر را شنیدم، گویی تمام وجودم یخ زد. پشت خط، پدر بود. تنها همین جمله را گفت: فرزاد آسمانی شد.

اما درست در همان لحظه، آیات قرآن در جانم طنین انداخت: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

آنجا بود که درد فراق، با افتخار درهم آمیخت و اشک‌هایم، نه اشک حسرت، که اشک شکر شدند.

می‌گفت: همه می‌گفتند این لحظه سخت است، اما من گفتم: نه؛ سخت نیست، امتحان الهی است.

شاید برای بسیاری عجیب باشد، اما در میان همین داغ، اطمینان و آرامش هست. آرامشی که از جایی فراتر از فهم عادی می‌آید؛ احساسی شبیه این‌که دستی از آسمان بر شانه‌ات گذاشته شده و آرام در گوشت می‌گوید: صبور باش؛ او نزد ما آرام گرفته است.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

وقتی خبر شهادتش را شنیدم

همسر شهید بهمن‌نیا گفت: وقتی خبر شهادتش را شنیدم، همه‌چیز درونم لرزید، اما نه از ترس… بلکه از عظمت آن لحظه؛ حس کردم از همان لحظه، پا در راهی گذاشته‌ام که ادامه‌اش دیگر به دنیای ساده‌ی ما مربوط نیست. آن روز در خانه‌مان باز بود، اما دل من آرام بود. نمی‌دانم چرا، ولی در میان اشک، نوری بود. شاید همان نوری که شهدا به جا می‌گذارند تا راه را پیدا کنیم.

می‌گویند زندگی باید ادامه پیدا کند، و من فهمیدم ادامه‌ی زندگی یعنی ادامه‌ی باور؛ باوری که شهید بهمن‌نیا داشت؛ به قرآن، به نماز، خدمت به مردم بود.

او همیشه می‌گفت: دنیا می‌گذرد، اما مسیر ایمان همیشه می‌ماند.

مکتب اقتدار؛ از سجده تا میدان

شهید بهمن‌نیا از شاگردان مکتب حاج قاسم سلیمانی بود. همسرش در توصیف این مکتب گفت: مکتب اقتدار، مکتبی است که اقتدارش را از سجده و نماز و نه از شعار و نمایش می‌گیرد.

حاج قاسم به ما آموخت که بزرگ‌ترین قدرت، قدرت ایمان و بزرگ‌ترین سلاح، سلاح صبر و استقامت است.

او افزود: همسرم همیشه می‌گفت: ما اگر در میدان ایستادگی می‌کنیم، به پشتوانه‌ی نمازهای شبمان ایستاده‌ایم؛ اگر قدم در مسیر جهاد می‌گذاریم، به برکت ذکر یا علی است.

این نگاه، همان نگاهی است که جنگ دوازده روزه را به صحنه‌ای تبدیل کرد که در آن، اقتدار ایران نه با ادعا، که با عمل و ایثار به نمایش درآمد.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

نسل آینده؛ میراث‌داران راه نور

در آن خانه، حضور فرزندان شهید، نمادی زنده و گویای تداوم این مسیر مقدس است؛ محمدحسین و ریحانه کودکانی که با باوری عمیق و استوار رشد می‌کنند و ایمان را نه در شعار، بلکه در متن زندگی می‌آموزند.

همسر شهید می‌گوید: محمدحسین، که سوره‌هایی از قرآن را به حافظه سپرده است، هر بار که آیات محفوظ خود را تلاوت می‌کند، گویی پدرش را به هم‌نشینی با نغمه‌ی قرآن فرا می‌خواند و این هم‌نوایی را تا آسمان پیوند می‌زند. برای من، لمس این حقیقت چنین معنا می‌یابد که محمدحسین با هر تلاوت، دل پدر را به آیات الهی می‌سپارد و رشته‌ای نامرئی میان خانه و ملکوت می‌تند.

ریحانه نیز این روزها حفظ قرآن خویش را از نو آغاز کرده است. برایم چنین تداعی می‌شود که لمس دوباره‌ی هر سوره، گویی تکه‌ای از وجود بابا را به خانه بازمی‌گرداند؛ حضوری آرام، مداوم و زنده که در واژه‌های قرآن جان می‌گیرد.

گاه‌گاه در سکوت خانه، آیات قرآن را آرام زمزمه می‌کنم و دلم روشن می‌شود. در آن لحظات، احساس می‌کنم همسرم نیز آنجاست؛ در همان سکوت شبانه، پشت پنجره، با لبخندی مهربان و نگاهی که چون چراغی در تاریکی، راه را نشان می‌دهد و دل را آرام می‌کند.

این تصویر، روایت نسلی است که با وجود درد فراق، در اندوه متوقف نمانده است؛ نسلی که با چراغ ایمان و امید، رو به فردا ایستاده و راه شهدا را نه با تکرار صرف، بلکه با فهم، تلاش و دانشی نو ادامه می‌دهد. نسلی که نشان می‌دهد بزرگ‌ترین میراث شهادت، زندگی‌ای هدفمند، روشن و اثرگذار است.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

اقتباسی از وصیت‌نامه شهید فرزاد بهمن‌نیا

وصیت‌نامه را دیدم. دست‌خطی آرام، بی‌ادعا و پر از «تکلیف»؛ نه پر از سفارش‌های سنگین، نه وداعی اندوهگین؛ بیشتر شبیه ادامه‌ی یک راه است تا پایان یک زندگی…

من اگر رفتم، تصور نکنید چیزی کم شده است.

راه، به نفرها وابسته نیست؛ به ایمان‌هایی وابسته است که خاموش نمی‌شوند.

برایم گریه نکنید؛ اگر گریه، شما را از مردم دور می‌کند.

برایم بایستید؛ اگر ایستادن، شما را به حق نزدیک‌تر می‌کند.

دنیا را بیش از اندازه جدی نگیرید؛ اما مسئولیت‌تان را چرا.

آدم می‌تواند دل‌بسته نباشد و در عین حال، متعهد بماند.

نماز را ساده بخوانید؛ اما رها نکنید.

قرآن را آرام بخوانید؛ اما فراموش نکنید.

مردم را دوست بدارید؛ حتی وقتی قدر ندانستند.

اگر خطایی دیدید؛ اول خودتان را اصلاح کنید.

اگر حقی ضایع شد؛ کنار بکشید؟ نه.

بی‌هیاهو، درست بایستید.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

من از شما قهرمان نمی‌خواهم؛ انسانِ درست می‌خواهم.

همان که وقتی چراغ‌ها خاموش است؛ باز هم راه را گم نمی‌کند.

مبادا فکر کنید؛ شهادت، پایان حرف است؛

شهادت؛ آغاز مسئولیت دیگران است.

اگر روزی نامم را شنیدید و دلتان لرزید،

یادتان باشد؛ قرار نبود از ما مجسمه بسازید؛

قرار بود راه را ادامه بدهید.

خانه‌ی کوچک ما، تصویر بزرگ ایمان

همسر شهید بهمن‌نیا گفت: خانه‌ی کوچک ما، حالا سرشار از تصویر و یاد اوست؛ از قاب‌های ساده‌ای که بر دیوار نشسته‌اند تا نوشته‌هایی که هر کدام روایت‌گر بخشی از یک راه‌اند. هر گوشه‌ی این خانه، نشانی از حضوری دارد که غایب نشده، بلکه عمیق‌تر مانده است.

همسر شهیدم در آخرین روزها، بیش از هر چیز از مسئولیت هیئت محله سخن می‌گفت؛ با دغدغه‌ای پدرانه می‌گفت می‌خواهد بچه‌ها را تشویق کند تا اینجا را بزرگ کنند؛ تا قرآن و دعای شب زنده بماند و خاموش نشود.

حتی آرام و بی‌تکلف گفته بود: اگر روزی نبودم، یادتان باشد بگویید جوان‌ها راه را ادامه دهند.

او ساده بود؛ بی‌ادعا و بی‌تکلف، اما عمیق و ریشه‌دار، عمقی که از ایمان می‌آمد، نه از ظاهر، وقتی آن مسئولیت را پذیرفت، تنها سی سال داشت، اما نگاهش از سن و سالش جلوتر بود. باور داشت کار برای خدا از هیئت و نه از مقام؛ از دل مردم، نه از بالا رفتن نام‌ها شروع می‌شود.

همیشه تأکید می‌کرد: زندگی ما باید در خدمت مردم باشد؛ همان مردمی که دوستشان داشت، برایشان ایستاد و در نهایت، برای آرامش و عزتشان جنگید و رفت.

این خانه امروز شاید کوچک باشد، اما تصویر ایمان، در آن، ماندگار است.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

جامعه و شهدا؛ سنگ تمام مردم

همسر شهید از همراهی مردم گفت: از همان لحظه‌ی انتشار خبر، مردم سنگ تمام گذاشتند. مراسم‌ها، دیدارها، حتی یک نگاه همدلانه، همه و همه نشان می‌داد که مردم ایران، شهدا را تنها نگذاشته‌اند.

او تأکید کرد: این همراهی، نه تنها تسلی‌بخش خانواده‌های شهدا بوده، بلکه پیامی به دشمنان نیز فرستاده است: ملت ایران، پشت سر شهدای خود ایستاده‌اند و این صف، هرگز شکسته نخواهد شد.

ایمان در برابر جهنم دنیا

همسر شهید افزود: شهید بهمن‌نیا بارها می‌گفت: اگر ایمان از دل‌ها برود، همین دنیا جهنم خود آدم می‌شود؛ سختی‌ها را می‌شناخت، اما باور داشت انسان باید پاسخ‌گوی راهی باشد که خود برمی‌گزیند.

تأکید می‌کرد: اشتباهی که از دل برمی‌خیزد، جبرانش هم باید از دل برخیزد؛ با صداقت، نه با ظاهرسازی؛ راه او، راه صبر بود و خدمت؛ راهی که از مکتب سردار سلیمانی می‌آمد. همان سرداری که اگر خانواده‌ای عزیزی را از دست می‌داد، خود را پدر آن خانه می‌دانست و با دلش و نه با کلمات تشریفاتی مرهم می‌گذاشت.

شهید بهمن نیا نیز همین نگاه را داشت. برای او اقتدار به قدرت ظاهری نبود؛ اقتدار یعنی دل؛ یعنی توان ایستادن در برابر طوفان بدون آن‌که از مهربانی خالی شوید.

قاب‌هایی از زندگی؛ روایت مهر از ایستادگی خانواده پس از شهادت سردار

ایمان؛ پناه انسان در دل طوفان

دیدار با خانواده‌ی شهید بهمن‌نیا، تصویری زنده و ملموس از «آرامش در دل طوفان» را پیش چشم می‌گذارد. در این خانه، درد فراق با افتخار درهم‌تنیده است؛ اشک‌ها با شکر همراه‌اند و سکوت، به‌جای سنگینی، لبریز از صدای امید است. اینجا می‌توان فهمید که چگونه ایمان، حتی در اوج داغ، پناه انسان می‌شود.

شهدای اقتدار، تنها مدافعان مرزهای جغرافیا نبودند؛ آنان با خون خود، بذر ایمان و ایستادگی را در دل‌های ملت کاشتند. شهید بهمن‌نیا و هزاران شهید دیگر، چراغ‌های راهی هستند که مسیر آینده را روشن کرده‌اند؛ آینده‌ای که در آن، اقتدار از ایمان می‌جوشد و عزت، ثمره‌ی ایثار است.

در این خانه، ایمان کهنه نشده؛ زنده مانده و جریان دارد.

شهدا برای ما گذشته نیستند، آینده‌اند.

هر قدم بچه‌ها، هر نفس ما، هر نماز و هر سوره‌ای که خوانده می‌شود، ادامه‌ی همان راهی است که آنان با جان خود نشان دادند.

من آرامم؛

چون می‌دانم او هم آرام است.

راهش روشن است و ما هنوز با همان امید زندگی می‌کنیم

امیدی که از نگاه شهدا می‌آید،

و ریشه‌اش در خداست.

منبع: خبرگزاری مهر

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 319396
۰۶ دی ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۲:۳۵ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
استایل شیک سحر دولت‌شاهی در روسیه؛ دلبری خانم بازیگر در خیابان‌های مسکو