بی‌اعتنایی به مبانی معرفتی جریان‌ها و پیامدهای پنهان آن

استاد و نویسنده حوزوی می‌گوید: بی‌اعتنایی به ریشه‌ها و مبانی معرفتی جریان‌ها، و نپرداختن به نقد منطقی و فلسفی آن‌ها، همراه با بسنده کردن به ظواهر اندیشگی و بیانات رسمی در تریبون‌ها و منبرها، پیامدهای خطرناکی برای نظام فکری و اجتماعی به همراه دارد.

بی‌اعتنایی به مبانی معرفتی جریان‌ها و پیامدهای پنهان آن
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش گروه حوزه و روحانیت نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی موسوی، به موضوع لزوم توجه به مبانی معرفتی در جریان‌شناسی و تحلیل اندیشه‌ها پرداخت و نوشت: در جریان‌شناسی و تحلیل اندیشه‌ها، نباید تنها به ظواهر یا نمودهای بیرونی یک متفکر توجه کرد، بلکه باید به سه محور اساسی با دقت و تأمل نگریست. 

نخست، اظهارات رسمی متفکران و نویسندگان در منبرها و تریبون‌های عمومی اغلب با هدف اقناع و همراه‌سازی مخاطبان بیان می‌شود. در چنین موقعیت‌هایی، بسیاری از اندیشمندان کمتر به مبانی و مبادی معرفتی خود ارجاع می‌دهند و گاه برخی می‌کوشند تا تفاوت‌های بنیادین دیدگاه‌هایشان پنهان بماند. این نوع بیان، بیشتر متأثر از نوعی تفاهم اجتماعی یا حتی تقیه فکری است تا آشکارسازی ریشه‌های معرفتی واقعی اندیشه آنان. 

دوم، نباید تصور کرد که استناد یا ارجاع مکرر یک اندیشمند به شخصیت‌ها یا رهبران فکری، سیاسی و دینی به‌معنای تأثیرپذیری بنیادین از آنان است. گاه ممکن است یک متفکر صرفاً در سطح روبناهای اندیشه‌ای از آنان یاد کند یا تفسیری شخصی از آرای ایشان ارائه دهد، بی‌آنکه لزوماً مبانی نظری و فلسفی همان چهره‌ها را پذیرفته باشد. 

سومین نکته، تمایز میان نتایج و مظاهر اندیشه با مبانی و بنیان‌های آن است. نمی‌توان بر مبنای نتایج، شعارها یا نمادهای یک تفکر، درباره ماهیت معرفتی آن قضاوت کرد. چه بسا نتایج مشابهی از مبانی معرفتی کاملاً متفاوت برخیزند. بنابراین، در فهم و نقد اندیشه‌ها باید بیش از هر چیز به مبانی منطقی، فلسفی و الهیاتی بنیان‌گذار هر اندیشه توجه نمود. 

هر اندیشمند، سخن‌گو و کنش‌گر اجتماعی یا سیاسی بر پایه‌ی مجموعه‌ای از مبادی فلسفی، معرفتی و الهیاتی بنا شده است که شاکله‌ی فکری و ماهیت وجودی او را می‌سازد. فهم این مبادی است که جایگاه واقعی او را در ذیل کدام جریان فکری و در تداوم کدام فیلسوفان و نظریه‌پردازان نشان می‌دهد. 

از این رو، صرف قرابت ظاهری در روبناهای فکری یا استفاده از آثار متفکران انقلاب اسلامی دلیل بر هم‌سویی معرفتی نیست. مفسر و ادامه‌دهنده‌ی واقعی اندیشه‌های متفکران انقلاب اسلامی کسی است که بنیان‌های منطقی، فلسفی، الهیاتی و اصولی آنان را عمیقاً باور و در همان چارچوب اندیشه‌ورزی و تأمل کرده باشد. 

اگرچه جریان‌هایی در ظاهر شعارهایی انقلابی سر می‌دهند و برخی از مفاهیم انقلاب را تکرار می‌کنند؛ اما بنیان منطقی، فلسفی و الهیاتی آن‌ها با بنیادهای فکری امام خمینی‌(ره)، شهید مطهری و مقام معظم رهبری فاصله دارد. مبانی آنان گاه متأثر از اندیشه‌های هگل، مارکس، هایدگر، لاکان، فروید، فوکو، هابرماس و متفکران مکتب فرانکفورت است یا متاثر از نظرات لاک، روسو، میل، پوپر، هایک است. فرقی میان این دو دسته نیست چون هر دو علی‌رغم اختلافات و تقابل‌های روبنایی از یک آبشخور معرفتی سیراب می‌شوند که از بنیادهای فلسفی و الهیاتی انقلاب اسلامی فاصله دارد.

همچنین باید از دو قطب مخالف ظاهرگرایی نواخباری و باطنی‌گرایی نوتصوفی در حوزه‌ها و منبرها سخن گفت که به تدریج و نامحسوس جوانان مذهبی و هیأتی را از ارزشهای انقلابی جدا می‌کنند.

ازاین‌رو، نقد اندیشه‌ها باید ناظر به همین مبانی معرفتی و فلسفی باشد؛ نقدی عالمانه، حکیمانه، منصفانه و مستدل، نه مبتنی بر تخریب یا بی‌احترامی. جامعه‌ی علمی ما بیش از هر زمان به این نقد علمی، صریح و غیرمحافظه‌کارانه نیاز دارد تا جریان فهم و رشد اندیشه در فضای فکری کشور جاری و پویا شود.

بی‌اعتنایی به ریشه‌ها و مبانی معرفتی جریان‌ها، و نپرداختن به نقد منطقی و فلسفی آن‌ها، همراه با بسنده کردن به ظواهر اندیشگی و بیانات رسمی در تریبون‌ها و منبرها، پیامدهای خطرناکی برای نظام فکری و اجتماعی به همراه دارد. این رویکرد سطحی موجب نادیده‌انگاشتن تفاوت‌ها و تمایزهای بنیادین میان جریان‌های فکری می‌شود و ما را از درک تغییرات تدریجی و عمیقی که در زیرساخت‌های فکری جامعه رخ می‌دهد، غافل می‌سازد. 

چنین غفلتی آرام‌آرام، موریانه‌وار، بنیان‌های فلسفی و معرفتی نظام اسلامی را تضعیف می‌کند؛ اعتماد و یقین فکری افراد را از میان می‌برد و بدبینی و بی‌اعتمادی را در میان مردم می‌گستراند. در نتیجه، زیرساخت‌های فلسفی و فکری نهادهای انقلابی و حتی مبانی نظری قانون اساسی دچار فرسایش می‌شوند. 

این فرسایش تدریجی نه‌تنها موجب کاهش کارآمدی نظام و احساس ناتوانی در پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه می‌شود، بلکه به‌مرور زمینه‌ساز اعتراضات، نافرمانی‌های اجتماعی، و تردید در ارزش‌های انقلاب اسلامی نیز خواهد بود. 

از این‌رو توجه عمیق و مستمر به نقد مبانی معرفتی و فلسفی جریان‌ها، ضرورتی حیاتی برای حفظ سلامت فکری، الهیاتی و اجتماعی نظام و جامعه‌ی اسلامی است.

انتهای پیام/

 

منبع: خبرگزاری تسنیم

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
ساعت نیم میلیاردی برلیان و از جنس طلای مهراوه شریفی نیا بازیگر سریال برتا