هدایت‌الله بهبودی: چگونه نقد منصفانه، راز رفع شبهات تاریخی است؟

هدایت‌الله بهبودی، نویسنده برجسته و مهمان ویژه نشست انجمن علمی ادبی ساهور، راز مقابله با شبهات تاریخی را در نقد دقیق و منصفانه می‌داند و به بررسی علل ایجاد ابهام در جامعه امروز پرداخت.

هدایت‌الله بهبودی: چگونه نقد منصفانه، راز رفع شبهات تاریخی است؟
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش خبرنگار حوزه و روحانیت نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، نشست انجمن علمی ادبی ساهور دانشگاه باقرالعلوم(ع) به میزبانی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در تهران با محوریت تاریخ پهلوی برگزار شد. هدایت الله بهبودی نویسنده‌ی کتاب‌هایی از جمله شرح اسم، الف لام خمینی، رضاخان تا رضاشاه، رضا نام تا رضاخان‌‌، پا به پای باران، یادهای زلال، و پا به پای باران، مهمان ویژه‌ی این نشست بودند.

وی بحث را با بیان دلیل ایجاد شبهات فراوان در جامعه‌ی امروزی شروع کرد و گفت: علت اصلی ایجاد شبهات در جامعه‌ی ما این است که ما یک جامعه مستند نیستیم. در تعصبات زندگی می‌کنیم نه با اطلاعات و دانش، هرجا تعصب فرمان دهد کشیده می‌شویم. شخصیت‌های دوران معاصر پهلوی زنده هستند و نزدیک شدن به آنها کار آسانی نیست، تنه به تنه‌ی ما می‌زنند چه مثبت و چه منفی، من در نگارش تاریخ رضاخان بیشتر با این مسأله روبرو شدم. این کار فوت و فن می‌خواهد. ما چاره‌ای جز فربه شدن در دانش نداریم تا شبهه‌های توخالی و نیمه‌خالی با علم و دانش جواب داده شود. نه علم قطره‌ای، خلاصه و فشرده یک احاطه و غلبه بر حوادث معاصر نیاز داریم که معمولاً کم است.

استاد بهبودی در مورد چند و چون ارتباط ادبیات و تاریخ ادامه داد: تاریخ با ادبیات هیچ تلاقی ندارد دو خط موازی و بی‌ربط، ادبیات در دنیای خود، تاریخ در دنیای خودش، اینکه ما بخواهیم آنها را نزدیک کنیم علمی نیست. تاریخ به درست‌نویسی و ادبیات به زیبا‌نویسی نیاز دارد. یک موّرخ ممکن است قدرت پردازش جملات را داشته باشد ممکن است از قالب‌بندی استفاده کند؛ اما کسی که داستان تاریخی می‌خواند دنبال اهداف پژوهش نیست. البته می‌توانیم موضوعات تاریخی و شخصیت‌های تاریخی را دستمایه‌ی کارهای ادبی قرار دهیم. رهبر معظم انقلاب هم می‌فرمایند مسائل تاریخی را در قالب‌های ادبی راحت‌تر می‌توان تبیین کرد.

وی ادامه داد: جملات ابتدایی من مربوط به موّرخ به ما هو موّرخ است. امروزه دنیای ما عوض شده است. امروزه برای انتقال هویت نه شاهنامه داریم نه کرسی. ابزار اطلاع‌رسانی متنوع و با شتاب است. ما در این نوع ادبیات مجازیم. رهبری جلودار بودن و پیشگام بودن را همیشه توصیه می‌کند و اینکه از انفعال دوری کنیم بلکه مهاجم باشیم. تاریخ مانند صخره است یک شکل نامنظم دارد. بر اساس داده‌ها باید شروع به حفاری کرد. برخی تاریخ را شکل ذهنی خودشان می‌دانند! در حالی که بر اساس مستندات، باید این کار را انجام بدهیم. تاریخ باید مثل موم در دست ما نرم شود.

مسأله‌ی بعدی که بهبودی به آن پرداخت میزان تاثیرگذاری کارهای فرهنگی و علت مسائل و مشکلات فرهنگی امروز بود، وی گفت: تا جامعه خودش را به مراتب بالا نکشد تنفس اقتصادی و اجتماعی نداشته باشد، ما همچنان در امور فرهنگی کم نفس خواهیم بود. جامعه مانند بافت یک فرش است که باید تمام عناصر آن کنار هم باشند تا نقش اسلیمی آن جلب توجه کند. باید درست بافته شود ما در جامعه‌ای بحران‌زده زندگی می‌کنیم اما توقعات فرهنگی ما برای یک جامعه‌ی بحرانی نیست. توقعات ما می‌بایست با شرایط جامعه هماهنگ باشد. ما از جماهیر شوروی که در ادبیات قوی‌تر نیستیم، چرا ادبیات کمکی به نظام اتحاد جماهیر شوروی نکرد؟ چون ادبیات با مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همراهی نداشت.

بهبودی علت موفقیت برخی در تطهیر پهلوی را این‌گونه بیان کرد: نقد یعنی هر چیزی را با انصاف در جای خود بنشانی؛ اما ما در سوزاندن دوره‌ی پهلوی درست عمل نکردیم. همان‌طور که پهلوی در سوزاندن قاجار درست عمل نکرد. اگر در سوزاندن کار بد را به جای بد و خوب را به جای خوب می‌گذاشتیم این‌گونه نمی‌شد؛ اما همه چیز را سیاه و بد نشان دادیم تا خودمان را درست نشان دهیم. بدی و خوبی آنها را منصفانه بگوییم. وقتی جلد اول رضاخان را نوشتم برخی گفتند تو رضاجان نوشته‌ای!  این حرف منصفانه نبود. من حقیقت را نوشتم خوب و بد و سعی کردم نقدی منصفانه داشته باشم. البته اگر کسی درست بخواند از آن همان رضاخان برداشت می‌کند. کتاب «خون دلی که لعل شد» را اگر ببینید آقا اغراق نکرد، اندازه نگه داشته، تازه شاید کمتر هم گفته‌اند، این باعث باورپذیری کتاب شده است. در موضع‌گیری ونقد گاهی به کلیت حمله می‌کنیم در حالی که مخاطب کلیت آن را قبول دارد و این حرکت بی‌فایده است. باید به پایه‌ها و جزئیات زد، مثل موریانه‌ای که عصا را می‌خورد.

وی در بیان نمونه‌هایی از همین جزئیات قابل پرداخت دوره‌ی پهلوی این‌گونه ادامه دادند: رضاخان نه زمین‌خوار که ایران‌خوار بود. دفتری که روستاها و شهرهای خودش را در آن ثبت کرده، دفتری رحلی و قطور است که با خطی ریز نوشته شده. مایملک او را نوشته‌اند. مثلاً چگونگی تصرف یک ده ریز موضوعی زیبا برای نوشتن است. جاده فیروزکوه را به خاطر زمین‌های خودش کشید. به اسم جاده شاهی، چقدر آدم در این انفجارها تلف شده است! فقط خدا می‌داند. دومین ریز موضوع کارخانه قند است، اول فریمان را مال خود کرد بعد مثل اینکه کسی تغییری در دکور خانه خودش ایجاد کند، آنجا کارخانه ساخت و جاده کشید. مسأله‌ی بعدی خط خزر تا فارس است که از اواسط قاجار مورد مطالبه مردم بود. آنها تمام عقب‌ماندگی خودشان را در نداشتن همین ریل آهن تصور می‌کردند. تبدیل به آرزویی عمومی شده بود. یکی از شعارهای رضاخان هم بود. راه آهن خرمشهر تا دزفول کشیده شد البته این راه آهن هیچ فایده‌ای هم نداشت. چون ما بندری نداشتیم به لحاظ اقتصادی. در واقع روسیه به انگلیس باخت.

بهبودی علت عدم توجه رضاخان به روشنفکران آن دوره را این‌گونه تبیین کردند: در واقع حلقه‌ی اول اطراف رضاخان امرای لشکر بودند. او مملکت را به 5 حوزه تقسیم کرد و هر یک را به امیری سپرد. مثلا امیر لشکر شرق حرف اول سیستان را می‌زد. یکی از ویژگی‌های او این بود که کارهای اجرایی را به قزاق‌ها سپرد. تنها امور روبنایی را به روشنفکرها می‌سپرد. خیالش راحت بود که اینها مجریان امور نیستند. در عمل مصوبات مجلس همه تحت نظر او بود. در چند سال اول سلطنت هفته‌ای یک‌بار نمایندگان در مقابل رضاخان به صف می‌شدند. گاهی حتی خودشان را خراب می‌کردند. من فکر می‌کنم بزرگترین لطمه‌ای که رضاخان به  این کشور زد مبارزات دینی او نبود، این بود که مشروطه را به زمین زد. بدترین کار او از بین بردن مشروطه و حقنه کردن بود.‌ انقلاب گرچه خیلی چیزها را تغییر داد از سربرگ ادارات تا سازوکار حکمرانی اما فرهنگ شاهنشاهی را نتوانست به خوبی از بین ببرد. این ریل‌گذاری 2500 ساله هنوز هم از بین نرفته است.

نویسنده کتاب شرح اسم، درمورد کم و کیف اصلاحات دوره‌ی پهلوی هم که مورد سؤال حاضران بود، گفت: اصل اصلاحات پهلوی مشکلی ندارد؛ اما اینکه این اصلاحات از در سفارت‌خانه‌ها بیرون می‌آمد این خوب نبود. بعد از اصلاحات ارضی، دهاتی‌ها آرد آمریکایی می‌خریدند و نان می‌پختند! هدف اصلی آمریکا مبارزه با کمونیسم و گسترش آن بود، که مبادا شورش‌های دهاتی انجام شود. به همین خاطر کارگرها را سهیم کردند.

بهبودی در پاسخ به اهمیت گذشته و پرداختن به آن نیز گفت: بازگشت به گذشته‌ای که آدم می‌تواند از آن تعریف کند از بزرگی از قدرتش از گستردگی‌اش از هند تا روم، طبیعتش، مبارزاتش باعث افتخار و ایجاد هویت است. بعد از ورود اسلام، ایران و اسلام دست به گردن هم انداختند، برادر بودند، در دوره پهلوی سعی کردند این دو را در برابر هم قرار دهند. اوایل انقلاب گاهی که ما از فردوسی یا از رگ و ریشه‌های خودمان می‌گفتیم ناراحت می‌شدند.

 بهبودی روش خود در بیان تاریخ را نیز این‌گونه توضیح داد: تمام تلاشم این است که تاریخ را خواندنی کنم چون می‌دانم خوش‌خوان نیست باید خواندنی شود دست کم برای دانشجو باید نمکی داشته باشد. می‌خواهم بر اساس مستندات تصویر بسازم چون آن را در ذهن خواننده ماندگارتر می‌کند.

این نویسنده در پایان، رضاخان را با توجه به پژوهش‌های خود این‌گونه معرفی کرد: در نهایت می‌توانم بگویم رضاخان آدمی پشت هم‌انداز، دودوزه باز بود، کسی که از هر وسیله‌ای برای گرفتن قدرت استفاده کرد. واقعاً ننگ است برای ایران حضور چنین افرادی در تاریخش، این تصویری است که بر اساس خوانده‌های خودم در روزنامه‌های قدیمی، خاطرات، سندهای انگلیسی و فارسی به آن رسیده‌ام که باید این را منصفانه و قابل پذیرش ارائه داد. در زمان شاه همه چیز بود، جز شخصیت، من، من نبودم.‌ وقتی امام فرمود: من آمده‌ام تا به شما شخصیت بدهم، دیگر نتوانستم مقاومت بکنم. این فقط شعار نبود در این سال‌ها آن را احساس کردم. انقلاب ایران در هیچ قالبی که دانشگاهیان تعریف می‌کنند جا نمی‌گیرد. یک انقلاب 100 تفسیر دارد و در هر تفسیر یک ضد برای آن پیدا می‌شود. به قول علامه جوادی آملی دری که امام از ایران به سوی بهشت باز کرد را دیدیم و پسندیدیم. پیش از شروع جنگ به آلمان برای ادامه تحصیل رفته بودم اما به خواست خدا برگشتم و برای کارهای جهادی و عملگی برای محرومان رفتم. از همان زمان شروع به خدمت کردم روزنامه‌ نگاری، مقاله نویسی، گزارشگری.

خبرنگار: نجمه صالحی

انتهای پیام/

 

منبع: خبرگزاری تسنیم

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
بیوگرافی سحر دولتشاهی + تصاویر خصوصی و همسرانش