نسل کودکان گلخانه‌ای؛ بحران هویتی که نادیده گرفته می‌شود!

محافظت افراطی والدین و سیستم‌های آموزشی مدرن، کودکان را از مواجهه با سختی‌ها محروم کرده و نسلی را شکل داده که در آستانه بحران هویت عمیق قرار دارد.

نسل کودکان گلخانه‌ای؛ بحران هویتی که نادیده گرفته می‌شود!
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

این کودکان گلخانه‌ای، نسلی هستند که تحت پوشش محافظت بیش از حد والدین یا ساختارهای آموزشی مدرن، از مواجهه مستقیم با سختی‌ها، شکست‌ها، ریسک‌های کنترل ‌نشده و در نتیجه، چالش‌های ذاتی رشد فردی دور نگه داشته شده‌اند. این سطح از مراقبت، هرچند با نیت خیرخواهانه و تضمین موفقیت آغاز می‌شود، اما در بلندمدت، بذرهای یک بحران هویتی عمیق را در نهاد این نسل می‌کارد.

بحران هویت، در معنای روانشناختی، به عدم توانایی فرد در شکل‌دهی به یک حس منسجم و پایدار از خود اطلاق می‌شود؛ پرسش اساسی «من کیستم؟» بدون پاسخی قاطع باقی می‌ماند. برای کودکان گلخانه‌ای، این بحران مضاعف است. آن‌ها در محیطی رشد می‌کنند که مسیرها از پیش ترسیم شده‌اند؛ از انتخاب رشته تحصیلی تا فعالیت‌های فوق برنامه، همه چیز برای بهینه‌سازی نتایج و جلوگیری از هرگونه سُرخوردگی تنظیم شده است. در این محیط، خوداتکایی و مهارت‌های حل مسئله که از دل مبارزه با موانع طبیعی شکل می‌گیرند، فرصت شکوفایی پیدا نمی‌کنند. اگر هیچ چالشی برای غلبه نباشد، فرد چگونه می‌تواند ظرفیت‌های حقیقی خود را بشناسد و در نتیجه، هویت مستقلی برای خود بسازد؟

این عدم مواجهه با واقعیت‌های سخت، منجر به آسیب‌پذیری شدید در برابر کوچک‌ترین انتقادات یا شکست‌ها می‌شود، زیرا این افراد هرگز فرصت تمرین انعطاف‌پذیری روانی را نیافته‌اند. هویت آن‌ها اغلب به جای آنکه از درون تجربیات زیسته و انتخاب‌های شخصی منبع بگیرد، به وابستگی به تأیید بیرونی و انتظارات محیطی گره می‌خورد. هنگامی که این حمایت‌های بیرونی ناگهان برداشته می‌شود، این افراد با خلأ عظیمی از فقدان «منِ واقعی» مواجه می‌شوند.

یک روانشناس، روان‌درمانگر و روانکاو در گفت و گو با نمابان و به نقل از ایسنا با تشریح سازوکارهای پیچیده انتقال ناخودآگاه در خانواده، نسبت به آسیب‌های ناشی از سبک‌های فرزند پروری افراطی و تأثیرات تمدن بر ساختار روانی کودکان هشدار داد و گفت: خانواده بستری است که نه تنها احساسات و عواطف، بلکه سیمُپتوم‌ها (علائم مرضی) و حتی ساختار وهمی والدین نیز به فرزندان منتقل می‌شود.

محمدرضا ابراهیمی در تشریح پدیده‌ای که آن را «کودکان گلخانه‌ای» می‌نامد، تصریح کرد: کودکان گلخانه‌ای، کودکانی هستند که در فضایی با کنترل افراطی و حمایت بیش از حد پرورش یافته‌اند. به این کودکان از ابتدا فرصت عرض اندام و خودنمایی داده نشده است.

این روانکاو معتقد است؛ حمایت افراطی والدین، کودک را از روند طبیعی که طبیعت برای او مقرر کرده دور می‌سازد. بسیاری از والدین، فرزندان خود را هدیه می‌بینند؛ موجودی که باید همیشه از او مراقبت کنند. در حالی که فرزندان شما هدیه نیستند، آن‌ها یک موجود انسانی هستند که در روند تمدن بیمار شده‌اند.

کودکان «گلخانه‌ای» و بحران هویت

ابراهیمی توضیح داد: بشر اولیه در کوه و دشت می‌دوید و زندگی عادی خود را داشت، اما تمدن باعث شد بشر از آن جریان عادی زندگی دور بیفتد.

 به عقیده وی، فرزندان همانند والدین خود بیمار به دنیا می‌آیند، زیرا علاوه بر آسیبی که تمدن بر آن‌ها وارد می‌کند و آن‌ها را از خوی اولیه دور می‌سازد، والدین نیز در بزرگ کردن فرزندان خود، همین روند بیمارگونه را تکرار می‌کنند.

این روانشناس اضافه کرد: آسیب مضاعف به این کودکان وارد می‌شود؛ ظلمی که طبیعت در حق آن‌ها کرد و تمدن آن‌ها را در بر گرفت؛ از استفاده از چنگال در رستوران تا بازی‌های کامپیوتری. بشر برای دویدن، جهیدن، فرار و نبرد خلق شده است، نه برای این شکل از زندگی مدرن که ما تحمیل کرده‌ایم.

این متخصص روانکاوی به تبیین این مسئله پرداخت که چرا این ضرر مضاعف منجر به بروز آسیب‌های روانی در جامعه می‌شود. چه اتفاقی می‌افتد که این دوری از طبیعت و سپس والدینی که ناآگاهانه و بیمارگونه، حتی حداقل‌های رشد طبیعی را از فرزندان دریغ می‌کنند؟

 ابراهیمی بیان کرد: وضعیت کودکان گلخانه‌ای به اکثریت وسیعی از خانواده‌ها تسری یافته است؛ خانواده‌هایی که روند عادی زندگی‌شان مختل شده و از طبیعت دور افتاده‌اند و این امر، نتایج آسیب‌زایی است که ما امروزه در جامعه شاهد آن هستیم.

وی با اشاره به انتقال عمیق ساختارهای درونی و حتی علائم مرضی از والدین به فرزندان، ریشه بسیاری از مشکلات امروز جامعه را در دوری از طبیعت و زندگی در فضاهای مصنوعی می‌داند.

این روان درمان در انتقاد به ساختارهای موجود، به شرایطی اشاره کرد که کودکان را به سمت کودکان گلخانه‌ای سوق می‌دهد. آپارتمان‌های کوچک، نشستن پشت میز کار و رفتن به کلاس‌هایی با معلمانی که خودشان از طبیعت بیگانه هستند، فرآیند پرورش را مختل می‌کند.

ابراهیمی توضیح داد: ندانستن طبیعت و دوری از آن توسط والدین، عاملی برای عقب افتادن فرزندان از مواهب رشد است. اگر فرزند خود را درگیر این مسائل نکنید، او از موقعیت‌های آینده دور خواهد ماند و زندگی در همین فضای مصنوعی و تخریب‌گر متمدن را از دست خواهد داد.

 اما پرسش اصلی اینجاست که پیامد این فرآیند چیست؟ بچه‌هایی که گلخانه‌ای می‌شوند، جنگجو نیستند؛ ناتوان‌اند، معتاد می‌شوند، درگیر می‌شوند و کوچک‌ترین مسائل خود را نمی‌توانند حل کنند و در سطح اقل‌ها باقی می‌مانند.

این روانکاو با استناد به تجربیات ۲۵ ساله خود به عنوان استاد دانشگاه، وضعیت دانشجویان امروز را تأمل‌برانگیز خواند و گفت: دانشگاه‌ها پر است از دانشجویانی که محتاج خانواده‌اند و وابسته؛ والدینی که مدام زنگ می‌زنند تا کنترلشان کنند. دختری که شب امتحان یا جلوی استاد به خاطر پس دادن نمره‌ای که باید بگیرد گریه می‌کند، نشان می‌دهد که الگوی مدرسه و خانه در واگذاری مسئولیت شکست خورده است.

 ابراهیمی درباره یکی از دلایل افت تحصیلی در جامعه دانش‌آموزی گفت: بخش عمده این افت مربوط به دور شدن فرزندان از طبیعت است و بخش دوم به والدینی مربوط می‌شود که علاوه بر ظلمی که طبیعت در حق خودشان کرده، آن را به فرزندان خود نیز منتقل می‌کنند.

ابراهیمی در ادامه به ویژگی‌های بنیادین طبیعت اشاره کرد و افزود: طبیعت وحشی است، از کسی حمایت نمی‌کند و از جنبه عاطفی و احساسی، چیزی به نام عاطفه و هیجان در آن معنا ندارد؛ طبیعت خنثی است و ذات انسان نیز ذاتاً خنثی است؛ اما تمدن باعث شده که بعد عاطفی قدرت پیدا کند و بشر در احساسات و عواطف غرق شود، وضعیتی که به فرصتی برای سوء استفاده فرصت‌طلبان تبدیل شده است.

وی با تأکید بر نقش تمدن در این جدایی اظهار کرد: تمدنی که رابطه خود را با طبیعت قطع کرده، تمدن خوبی نیست. تمدن خوب، تمدنی است که طبیعت را بپذیرد و بخشی از آن به حساب آورد، نه اینکه در مقابل آن قد علم کند.

این روانشناس، روان‌درمانگر و روانکاو، با تأکید بر نقش بنیادین طبیعت در شکل‌دهی به انسان مستقل، سیستم آموزشی و تربیتی فعلی را عامل اصلی تضعیف نسل جدید دانست و در تشریح این دیدگاه اظهار کرد: طبیعت همان‌ طور تربیت می‌کند؛ بشر وحشی، بشر مستقل تربیت می‌کند؛ بشری که از کودکی باید روی پای خودش بایستد. بشری که از وقتی راه رفتن می‌آموزد، باید مسئولیت اعمالش را هم به عهده بگیرد.

وی افزود: به جای همراه کردن دانش‌آموزان با طبیعت و آموزش درس زندگی، درگیر کردن آن‌ها با رشد، پویایی، تحول و مسئولیت‌پذیری از ابتدای کودکی، ما آن‌ها را از مسئولیت دور کرده و مهارتی به آن‌ها نیاموختیم؛ نتیجه این رویکرد، نسلی ضعیف است.

ابراهیمی در نقد وضعیت ساختار حاکم بر آموزش کشور تصریح کرد: مهارت‌هایی که باید آموزش داده شود را در جامعه کنونی، به‌ ویژه در ایران، آموزش نمی‌دهیم.

کودکان گلخانه‌ای نمایانگر نسلی که از مهارت‌های لازم برای مقابله با چالش‌ها محروم شده‌اند

کودکان گلخانه‌ای نمایانگر نسلی هستند که در دنیای امروز به دلیل حمایت‌های افراطی والدین و دوری از تجربیات واقعی زندگی، از مهارت‌های لازم برای مقابله با چالش‌ها و مشکلات زندگی محروم شده‌اند. این اصطلاح، به کودکانی اشاره دارد که در محیط‌هایی ایمن و محافظت‌ شده بزرگ می‌شوند، جایی که هرگونه خطر و تنش از آن‌ها دور نگه‌داشته می‌شود.

یک کارشناس حوزه تعلیم و تربیت و صاحب نظر آموزش فلسفه برای کودکان «P4C» گفت: اخلاقیات انبار شده بدون تعامل با طبیعت، تبدیل به ضد اخلاق می‌شود.

احمد اکبری، با اشاره به نتایج مخرب سیستم‌های آموزشی فعلی، تأکید کرد: این ساختارها نسلی ضعیف و فاقد مهارت پرورش می‌دهند. بچه‌ها ضعیف و ناتوان بار می‌آیند، هیچ مهارتی ندارند، توانمندی ندارند و ما مشتی ویژگی‌های اخلاقی را در ذهن آن‌ها می‌ریزیم و انبار می‌کنیم، اما اولین کسانی که این اخلاقیات را زیر پا می‌گذارند، خود همین بچه‌ها هستند.

وی ریشه این ناهنجاری را در اولویت‌بندی غلط ساختارهای اجتماعی دانست و خاطرنشان کرد: در ساختارهایی که اخلاقیات به جای اینکه در تعامل عقل با طبیعت برخیزد، منفعت را اولویت بشمارد، اخلاقیات تبدیل می‌شود به ضد اخلاق.

این استاد دانشگاه آزاد آسیب‌پذیری والدین را عاملی برای تداوم این چرخه بیمار دانست و تصریح کرد: این نکته بسیار مهم است که در خانواده‌هایی که پدر و مادرها خود محصول یک ساختار بیمار و آسیب ‌دیده هستند، پدر و مادرهایی که درگیر وسواس‌ و اضطراب‌اند، اعتماد به نفس پایینی دارند و افسرده‌ هستند انواع آسیب‌ها در چنین خانواده‌هایی دیده می‌شود.

کودکان «گلخانه‌ای» و بحران هویت

وی با اشاره به غلبه ذهنیات به جای عمل و عملیات در ساختار بیمار گونه متمدن، افزود: در این وضعیت نسلی بیمار پرورش می‌یابد که تحت عنوان کودکان گلخانه‌ای از آن‌ها یاد می‌شود.

این صاحب نظر در آموزش فلسفه برای کودکان با تأکید بر اینکه از کودکی باید فرزندان را در شرایطی قرار داد که مجبور به تقلا باشند، تصریح کرد: کودک را در درون خانواده باید وادار به کار کرد و مسئولیت داد. حتی بچه سه ساله و چهار ساله هم باید در خانه مسئولیت داشته باشد.

اکبری ریشه مشکلات نسل فعلی را در خانواده‌های آسیب ‌دیده دانست و افزود: باید کودکان خود را به طبیعت برد، با طبیعت آشنا و دوست کرد.

بررسی پدیده «کودکان گلخانه‌ای» نشان می‌دهد که این سبک فرزند پروری، هرچند با نیت محافظت از نسل جدید در برابر پیچیدگی‌های تمدن مدرن آغاز شده، اما در عمل به عاملی برای تضعیف ساختار روانی و هویتی آن‌ها بدل گشته است.

نتیجه این رویکرد تربیتی، پرورش نسلی است که فاقد مهارت‌های اساسی جنگندگی و حل مسئله است؛ نسلی که در مواجهه با کوچک‌ترین موانع، دچار بحران هویت و ناتوانی می‌شود. برای برون‌رفت از این وضعیت، ضروری است که سیستم‌های آموزشی و خانواده‌ها، با پذیرش ماهیت خنثی طبیعت، فضایی برای تقلا، مسئولیت‌پذیری عملی و تجربه رشد از طریق غلبه بر چالش‌ها فراهم آورند تا هویت مستقل و تاب‌آور در این نسل شکل گیرد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
نگاهی به مدل مانتو ژنرالی و کلت کمری شبنم قلی خانی مافیای سینمای ایران+عکس