مهران مدیری با ورودش به دنیای طنز تلویزیونی، نه تنها کلیشهها را شکست بلکه سلیقه مخاطب را دگرگون کرد؛ حضور او در برنامه «پامپ» بار دیگر نشان داد که چرا او یکی از تأثیرگذارترین چهرههای کمدی ایران است.
به گزارش گروه رسانه های نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، مهران مدیری بیتردید یکی از چهرههای اثرگذار عرصه کمدی تلویزیونی ایران است. او در دههای پا به این حوزه گذاشت که طنز تلویزیونی، بیش از آنکه خلاقانه باشد، در چارچوب کلیشهها و ساختارهای تکراری حرکت میکرد. مدیری با ورود به این فضا، توانست نه تنها قواعد جدیدی وضع کند، بلکه سلیقه مخاطب را نیز دگرگون سازد. حضور او در مقام بازیگر، مجری و کارگردان از همان ابتدا با جذابیتهای ویژهای همراه بود؛ از زبان بدن و بیان کاریزماتیک تا خلق تیپهای ماندگاری که در حافظه جمعی ایرانیها حک شدهاند.
اما در کنار این وجوه مثبت و تأثیرگذار، مدیری همواره چهرهای بوده که به برخی مواضع و نگرشهای مورد تردید خود اصرار داشته است. او گاهی در بیان دیدگاههایش از موضعی سخن میگوید که با تاریخچه کارنامهاش همخوان نیست. این تناقضها، بخشی از تصویر پیچیدهای است که از او ساخته شده؛ تصویری که هم بر محبوبیتش افزوده و هم زمینه نقدهای فراوان را فراهم کرده است. به بهانه حضور غیر قابل انتظارش در برنامه «پامپ» و گفتگو با امیرحسین قیاسی، در این مطلب مروری داریم بر سلوک شخصی مهران مدیری در مقام یک هنرمند پرطرفدار عرصه کمدی.
دوران طلایی با سریالهای پربیننده تلویزیون
کارنامه مدیری در دهههای گذشته مملو از موفقیتها و آثار ماندگار است. از مجموعههایی مانند «ساعت خوش» و «پاورچین» گرفته تا «شبهای برره»، «قهوه تلخ» و «مرد هزارچهره» بسیاری از آثار او نقاط عطفی در طنزپردازی تلویزیونی به شمار میروند و کمتر کسی است که بتواند این تعداد اثر ماندگار تلویزیونی را در رسانه ملی یا شبکه خانگی، طی چند دهه، به پخش برساند. مدیری در این آثار، نه تنها موفق شد نظر خیل عظیمی از بینندگان را جلب کند، بلکه توانست سبک مشخصی در کمدی ایرانی به وجود بیاورد که بعدها نیز در تولیدات تلویزیونی و شبکه خانگی تأثیر گذاشت.
آثار مدیری نسلهای متفاوتی از مخاطبان را با خود همراه کردند و نشان دادند که او قادر است بهنوعی کمدی شکل دهد که هم جنبه سرگرمی داشته باشد و هم لایههایی از نقد اجتماعی و حتی سیاسی را در خود نهفته نگه دارد. او در زمانهای فعالیت میکرد که تلویزیون میدان اصلی رقابت بود و همین توانست نامش را تثبیت کند.
با این حال، برخی منتقدان معتقدند که پس از سریال «هیولا»، این روند رو به افول حرکت کرده و تمام پکیجی که مهران مدیری را به بهترین سریالساز کمدی ایران تبدیل میکرد، فقط همین کاریزمای شخصی باقی مانده است. موفقیت سریال ماندگار «هیولا» را احتمالا باید آخرین اثر بزرگ او در دوران حرفهایاش تا امروز در نظر بگیریم سریال مهمی که انتظارها را از مدیری افزایش داد؛ اما آثار پس از آن نتوانستند به همان اندازه موجآفرین و تاثیرگذار باشند.
دوران انتظارات بیپاسخ
اگر کارنامه مدیری در دوران پس از «هیولا» را بررسی کنیم، متوجه میشویم که با وجود سابقه درخشان این کمدین، آثار سالهای اخیرش در سطح انتظار مخاطبان نبودهاند. سریال «قهوه پدری» که با وعدههای فراوان ساخته شد، نتوانست به اندازه آثار پیشین او جذابیت یا نوآوری داشته باشد. حضور مدیری در برخی پروژههای شبکه خانگی و نقشآفرینیهای محدود در سینما نیز بیش از آنکه به عنوان آیندهای نوین برای او تلقی شود، در سطح حضورهای تبلیغاتی و نوعی گذار مقطعی باقی ماند.
این افت خلاقیت نشاندهنده این است که مدیری، بهرغم هنرمندی و تواناییهای سابق، نتوانسته مسیر پخته و متفاوتی در دهه اخیر ارائه کند. تفاوت میان دوران اوج و دوران اخیر آنقدر مشهود است که حتی مخاطبان وفادار او نیز این تغییر را حس کردهاند.
در یک دهه اخیر، کارنامه مهران مدیری بیشتر شبیه به مجموعهای از حضورهای گذرا و کماثر بوده است تا کارهایی که بتوانند جایگاه او را در قامت یکی از مهمترین چهرههای طنز ایران یادآور شوند. برخی از این مشارکتها در حد نقشهای کوتاه یا حضوری محو باقی ماندهاند؛ بازی در فیلمهایی چون «آدمفروش» (محمود کلاری) یا «خائنکشی» (مسعود کیمیایی)، یا حضور در فیلم «ما همه با هم هستیم» (کمال تبریزی)، نه به عنوان موتور محرک روایت، بلکه بیشتر برای افزودن جذابیت تبلیغاتی و بهرهگیری از نام مدیری در پوسترها و تیزرهای تبلیغاتی انجام شدند.
اینها نقشهایی نبودند که مدیری را به چالش بکشند یا مخاطب را به یاد دوران اوجش بیندازند، بلکه بیشتر نشانهای از تکرار و احتیاط به نظر میرسیدند تا نوعی نوآوری و جسارت. این در حالی است که طرفدار او، انتظار حضورش در فیلمهایی مثل «درخت گردو»، «پل چوبی» و «دایره زنگی» را دارند؛ با نقشهایی که برای این هنرمند محبوب چالش ایجاد کند و شمه تازهای از هنرش را روی پرده ببرند.
در همین بازه زمانی، اشتیاق مدیری به حضور در قالبهای مسابقهای و شوهای تلویزیونی نیز افزایش یافته است. فارغ از بسیار طولانی شدن برنامه «دورهمی» و ابهامات و شایعات عجیبی که درباره دستمزد او شنیده میشد، مدیری در سالهای اخیر، در برنامههایی همچون «اسکار» یا «گل یا پوچ»، به جای آنکه نگاهی تازه و متفاوت و خلاقانهای ارائه دهد، بیشتر در حد تکرار همان ویژگیهای همیشگیاش باقی مانده؛ گویی به جای خلق تجربهای نو، صرفاً در حال بهرهبرداری از برند شخصی خود بوده است. حتی اگر این برنامهها از نظر جذب مخاطب بد نبوده باشند، از منظر هنری و تأثیرگذاری، در نقطهای پایینتر از انتظارهای موجود قرار میگیرند.
در شبکه خانگی نیز شرایط متفاوت نبوده است. مدیری در سریالهایی مانند «افعی تهران» یا نقش فرعیاش در «تاسیان» نتوانست بار دیگر همان اعتماد و اشتیاق پیشین را در مخاطب زنده کند. این حضورهای محدود، بیشتر از آنکه یادآور مدیری خلاق و جریانساز باشند، بازتابدهنده رویکردی محافظهکارانهاند. بهویژه آنکه این تجربیات در شبکه خانگی، که زمانی سکوی موفقیت بزرگ آثار مدیری مانند «قهوه تلخ» بود، نتوانستند همان بازتاب و اقبال گسترده را رقم بزنند.
در سالهای اخیر، سریال «قهوه پدری» نیز که مدیری هم در مقام بازیگر و هم کارگردان در آن حضور داشت، نمونه بارزی از همین روند نزولی است. اثری که نه از نظر فرم و محتوا توانست سطحی بالاتر از آثار پیشین او ارائه کند و نه از حیث جذابیت و طنز جایگاه مهمی برای خود پیدا کرد. این پروژه چنان با استانداردهای مطلوب فاصله داشت که حتی طرفداران قدیمی مدیری نیز آن را گامی رو به جلو تلقی نکردند.
مجموعه این تجربهها باعث شده است نام مدیری، که روزگاری مترادف با نوآوری و جسارت در طنز بود، در دهه اخیر بیشتر با احتیاط، تکرار و مشارکتهای حداقلی شناخته شود.
مردم و مخاطبان، که سالها با آثار مهم و جریانساز او خاطره ساختهاند، حق دارند همچنان انتظار خلق پروژههایی بزرگ و اثرگذار داشته باشند. اما واقعیت این است که مدیری، در این سالها نتوانسته آن انتظارات را برآورده سازد و شکافی میان گذشته پرشکوه و اکنون کمرمقش شکل گرفته است؛ شکافی که اگر پر نشود، ممکن است بخش مهمی از خاطره جمعی دوران اوج او را تحتالشعاع قرار دهد.
در مقام کارگردان سینما
یکی از نکات قابل بررسی در کارنامه مهران مدیری، تلاش او برای حضور در مقام کارگردان سینماست. هرچند او در تلویزیون و شبکه خانگی موفقیتهای چشمگیری داشته، اما در سینما هرگز نتوانسته همان میزان تأثیرگذاری را رقم بزند. نقشآفرینیهای کوتاه او در برخی فیلمها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشتهاند تا نمایش تواناییهای هنری.
کارگردانی سینما نیز برای مدیری هیچگاه بستری مناسب برای تکرار موفقیتهای او در تلویزیون نبوده است. به نظر میرسد مدیری از یکسو با جذابیتهای این رسانه وسوسه شده و از سوی دیگر، نتوانسته سبک تلویزیونی یا کمدی ساختارشکن خود را به سینما منتقل کند. فاصله میان موفقیت تلویزیونی و ناکامی سینمایی، یکی از مهمترین خلأهای هنری مدیری است؛ خلائی که اگر دنبالکنندگان او آن را نادیده بگیرند، منتقدان به خوبی آن را برجسته میکنند.
«پامپ» و سایه سنگین تناقض
حضور مدیری در برنامه «پامپ» بار دیگر نشان داد که او هنوز توانایی ایجاد موج رسانهای را دارد، اما این موج الزاماً به معنای پذیرش هنری نیست. قرار گرفتن در جایگاه مهمان برنامهای که بر پایه گفتوگوی آزاد، شوخیهای بیپروا و فضای غیررسمی طراحی شده بود، با سبک مدیری که معمولاً کنترلشده و مقتدرانه است، همخوانی کامل نداشت.
در این مصاحبه، مدیری سخنانی مطرح کرد که برای بسیاری شگفتآور بود. یکی از این ادعاها این بود که او اصلا فیلم و سریال کمدی نمیبیند و علاقهای هم به تماشای آثار کمدی ندارد. چنین جملهای وقتی از زبان یکی از شاخصترین شخصیتهای کمدی بیان میشود، نه تنها غریب بلکه متناقض است. این موضعگیری تا حدودی نوعی بیاعتنایی به ژانری را نشان میدهد که مدیری نامش را بر قله آن ثبت کرده است.
چنین اظهاراتی یادآور این نکته است که شاید بخشی از ضعف کمدی در ایران، ناشی از همین نگاه تحقیرکننده و از بالا به پایین نسبت به کمدی باشد. وقتی تأثیرگذارترین چهره این ژانر، کمدی را جدی نمیگیرد، چگونه میتوان انتظار داشت کمدی (به مثابه یکی از سه ژانر ابدی که توسط ارسطو دستهبندی شده) در ایران اعتلا یابد یا بتواند با آثار برجسته جهان رقابت کند؟
اینکه مدیری ادعا کند هرگز کمدی ندیده یا علاقهای به آن ندارد، در سطح یک جمله ساده باقی نمیماند. این نگاه نوعی بیتوجهی به ریشه هنری خودش است. طنز نهتنها یک ژانر سرگرمکننده، که بخش مهمی از تاریخ هنر، جامعهشناسی و فرهنگ است. چنین رویکردی، اگر حقیقتاً باور شخصی مدیری باشد، نشاندهنده بیتوجهی به اهمیت کمدی است؛ و اگر صرفاً تکنیکی برای جلب توجه باشد، نوعی بهرهبرداری رسانهای از جنجال محسوب میشود. در هر دو حالت، نتیجه آن تضعیف نگاه حرفهای به کمدی است.
واژه «چرک» و دلالتهای آن
وقتی مدیری طنز رضا عطاران را «چرک» توصیف کرد، ناخواسته یا عامدانه به ایجاد یک نوع دوقطبی دامن زد. این واژه بار معنایی سنگینی دارد و بهطور ضمنی سلیقه بخشی از مردم را نیز زیر سؤال میبرد. البته میتوان حدس زد که منظور مدیری از این تعبیر تفاوت میان طنز شیک و طنز رئال باشد، اما انتخاب چنین کلمهای کاملاً حسابشده به نظر میرسد. مدیری که سالها در رسانه فعالیت کرده و میداند چه واژهای چگونه بازتاب مییابد، نمیتواند مدعی انتخاب تصادفی چنین کلمهای باشد. همین نکته نشان میدهد که او کاملاً آگاه است چگونه جنجال بسازد. به عبارتی، مدیری نهتنها از فضای سلبریتیگری دور نیست، بلکه یکی از کسانی است که به شکلی زیرکانه از آن بهره میگیرد.
ماجرای قهوه تلخ: از رازگویی تا بازی رسانهای
در میان فراز و فرودهای شخصیتی مهران مدیری، ماجرای نیمهتمام ماندن «قهوه تلخ» شاید یکی از عجیبترین و بحثبرانگیزترین نقاط کارنامه او باشد. بیش از ده سال است که مدیری مدام وعده میدهد روزی علت این توقف ناگهانی را شرح خواهد داد؛ وعدهای که نه تنها عملی نشده، بلکه هر بار با همان ابهام و تعویق همیشگی تکرار شده است. این استمرار وعده دادن، شباهت پررنگی به برخی چهرههای سیاسی و رسانهای دارد که با مطرح کردن «رازهای ناگفته» و «افشاگریهای آینده» سعی میکنند توجه عمومی را حفظ کنند و کنجکاوی مخاطبان را دائمی نگه دارند.
رفتار مدیری در این زمینه، حسی از رازآلودگی عامدانه را تداعی میکند؛ گویی قرار است پای مسئلهای بزرگ، پیچیده یا حتی شبیه توطئههای امنیتی در میان باشد، تا جایی که خود مدیری این ماجرا را نه بهعنوان یک ناکامی حرفهای عادی، بلکه به عنوان «برگی» مهم و قابل اتکا نگه داشته است. این نوع برخورد، بر خلاف تصویری است که مدیری معمولاً سعی دارد از خود ارائه دهد؛ تصویری از یک هنرمند بینیاز از حواشی، مستقل و بیاعتنا به بازیهای پوپولیستی.
اما همین نقطه دقیقاً تناقض را آشکار میکند. مدیری بارها در مصاحبهها از سلبریتیگری، حاشیهسازی و خودمرکزبینی انتقاد کرده است، اما خود در عمل همان الگویی را بازتولید میکند که نقدش میکند. اینکه مخاطب باید کدام را باور کند – گفتمان انتقادی مدیری علیه رفتار سلبریتیها یا رفتار شخصی و رسانهای خود او – سؤال مهمی است که بیپاسخ مانده. شاید اگر مدیری روزی بهجای وعده، شفافسازی کند، این تناقض رنگ ببازد؛ اما تا آن زمان، این راز نیمهتمام، همچنان نشانهای از دوگانگی گفتار و کردار او باقی خواهد ماند.
اگر مدیری معتقد است که زندگی سلبریتی اهمیت ندارد، چرا خودش را بارها در مرکز چنین توجهاتی قرار داده است؟ داستان حیوان خانگیاش، که بعدها مشخص شد حقیقت دارد، نمونهای است از اینکه او میداند چگونه مردم را کنجکاو نگه دارد. یا آن صحنه جنجالی کشیدن سیگار در نشست خبری، که بهخوبی نشان داد مدیری چگونه با یک رفتار ساده میتواند موجی از واکنشها ایجاد کند. این اعتراضها و تمجیدها، هر دو به یک معنا هستند: مدیری هنرمندی است که برخلاف ادعاهایش، از رسانه فاصله نگرفته، بلکه آن را مدیریت میکند.
سوءتفاهم توضیح ندادن
جمله مشهور «توضیح نده؛ چون توضیح دادن نشانه ضعف است» از زبان مهران مدیری بیرون آمد و در کوتاهترین زمان ممکن به یکی از کلیپهای شعاری مورد پسند یک نسل تبدیل شد؛ جملهای که در ابتدا حالتی توصیهگونه داشت و بیشتر به عنوان یک مکث تأملی درباره مدیریت فشارهای اجتماعی مطرح شد.
از منظر روانشناختی، میتوان این عبارت را در دسته راهبردهای مقابلهای قرار داد؛ نوعی دفاع از مرزهای شخصی که در موقعیتهای تنشزا، فرد را تشویق میکند انرژی روانی خود را صرف توضیح دادن برای کسانی نکند که قضاوتشان از پیش شکل گرفته است. در چنین معنایی، «توضیح نده» میتواند دعوتی باشد به پذیرش خود، کاهش اضطراب اجتماعی و جلوگیری از فرسودگی روانی در مواجهه با
توقعات و پرسشهای بیپایان.
اما مشکل از جایی آغاز شد که این جمله، در فضای عمومی و بهویژه میان بخشی از جوانان، معنایش تهی و سطحی شد. آنچه میتوانست توصیهای هوشمندانه برای مدیریت فشار باشد، در بسیاری موارد به صورت نوعی قاعده رفتاری تعبیر شد که به بیمسئولیتی و شانه خالی کردن از پاسخگویی دعوت میکند. به بیان دیگر، مفهوم «توضیح نده» در فرآیند بازنشر عمومی، بدل شد به گزارهای که خودمداری را فضیلت جلوه میدهد؛ گویی فرد میتواند بدون شفافیت، پاسخگویی یا درک اثر رفتارش بر دیگران، صرفاً از زیر بار توضیح دادن در برود.
این سوءبرداشت، در بستر جامعهای مانند ایران که با چالشهایی چون کاهش سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و مسئولیتگریزی درگیر است، تبعات نگرانکنندهتری دارد. زمانی که نسل جوان، در راستای سوءبرداشت از جمله مدیری، «بیتفاوتی» و «فاصلهگیری از مسئولیت» را نشانه بلوغ یا قدرت تلقی میکند، نتیجه نه فقط رهایی فردی، بلکه گسترش نوعی فردگرایی افراطی است. چنین نگاهی میتواند به سستی پیوندهای اجتماعی و ناتوانی در گفتوگو و حلوفصل اختلافات دامن بزند.
به همین دلیل، شاید لازم باشد میان معنا و برداشت تفکیک قائل شد: «توضیح نده» اگر در حد راهبرد روانی باقی بماند، میتواند مفید باشد؛ اما اگر به نسخهای برای فرار از مسئولیت یا بیاعتنایی به اثر رفتار خود بر محیط تبدیل شود، از یک توصیه ضدفرسودگی، به ابزاری برای توجیه بیمسئولیتی بدل خواهد شد. نمونه این سوءتفاهم و استفاده نادرست از الگوی «توضیح ندادن» را میتوان در موضوع اظهارات مدیری درباره باخ و بتهوون مشاهده کرد؛ جایی که او برخی اطلاعات نادرست را در یک مصاحبه مطرح کرد و زمانی که مورد انتقاد قرار گرفت، با فرار رو به جلو، از عذرخواهی یا حتی پذیرش اشتباهش طفره رفت.
میان نبوغ و محافظهکاری
یکی از وجوه کمتر گفتهشده مدیری، ترکیب شخصیتی اوست؛ از یک طرف نبوغ در ساخت تیپهای طنز و روایتهای موقعیتمحور و از سوی دیگر محافظهکاری در ارائه ایدههای نو. این محافظهکاری شاید به دلیل ترس از شکست باشد یا به سبب باور به اینکه نامش بهتنهایی کافی است؛ اما در دنیای امروز که مخاطب بیش از هر زمان دیگری منتقد است، چنین رویکردی نمیتواند موفقیت پایدار تضمین کند. مهران مدیری همچنان یکی از مهمترین چهرههای تاریخ طنز ایران است. میراث او در تلویزیون قابل انکار نیست. اما این میراث امروز زیر سایه تناقضها، افت خلاقیت، اظهارنظرهای جنجالی و رفتارهای سلبریتیگونه قرار گرفته است.
او میتواند همچنان هنرمندی تعیینکننده باشد، اما به شرط آنکه نگاه خود به کمدی را بازتعریف کند و از تکرار و جنجال بهعنوان ابزار رسانهای فاصله بگیرد. مدیری اگر دوباره به همان خلاقیت، جسارت و صداقت دوران اوج بازگردد، هنوز فرصت دارد مسیر جدیدی ایجاد کند؛ مسیری که هم نامش را دوباره احیا و هم طنز ایران را تقویت کند.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/
بدون دیدگاه