شب یلدا فراتر از یک جشن ساده، نمادی از پیوندهای اجتماعی و معنویت در دل تاریخ ایران است که با گذر هزاران سال همچنان زنده و پرمعنا باقی مانده.
نمابان و به نقل از خبرگزاری مهر، گروه استانها-داوود پاکباز کتج: به شب یلدا برای ایرانیان تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ بلکه آئینی ریشهدار است که از دل رصد ستارگان، تجربه زیستۀ زمستان و نیاز انسان به همبستگی اجتماعی زاده شده است.
جشنی که در گذر هزاران سال، با حفظ هستهی اصلی خود، لایههای متعددی از معنا را در دل فرهنگ ایرانی انباشته کرده و همچنان زنده و پویا باقی مانده است.
فراتر از یک جشن تقویمی
شب یلدا که از منظر نجومی طولانیترین شب سال به شمار میآید، در فرهنگ ایران باستان و جوامع متأثر از آن، جایگاهی فراتر از یک نشانهگذاری ساده در تقویم دارد زیرا این شب، نقطهی تلاقی فهم انسان از کیهان، تعامل با طبیعت و بازتولید پیوندهای اجتماعی است؛ پدیدهای چندوجهی که نمیتوان برای آن یک منشأ تاریخی واحد و مطلق قائل شد.
یلدا محصول یک رخداد منفرد نیست، بلکه حاصل همنشینی و تداوم مجموعهای از آئینهای کهن است که هر دوره تاریخی، لایهای از باورهای نجومی، اسطورهای، معیشتی و اجتماعی خود را بر این جشن افزوده و همین انباشت لایهها، راز ماندگاری و پویایی آن در فرهنگ ایرانی بوده است.
رقص نور و تاریکی؛ ریشههای نجومی و اسطورهای یلدا
در بنیادیترین لایه، یلدا به پدیدهی انقلاب زمستانی بازمیگردد؛ زمانی که خورشید به پایینترین نقطهی مدار ظاهری خود میرسد و پس از آن، روزها بهتدریج بلندتر میشوند و برای انسان باستانی، این لحظه نهتنها یک مشاهده نجومی، بلکه نشانهای حیاتی از پایان سلطهی مطلق تاریکی و آغاز بازگشت نور بود.
در جهانبینی اسطورهای ایرانی، این رخداد با نبرد کیهانی میان نور و ظلمت پیوند خورد. طولانیترین شب سال نماد اوج قدرت تاریکی تلقی میشد، اما درست در همین نقطه، نوید شکست آن نیز نهفته بود.
یلدا بهمثابه لحظهی «زایش دوباره خورشید» یا «تولد مهر»، خدای نور و پیمان، معنا یافت؛ شبی که انسان با گردهمایی و افروختن آتش، در پی یاریرساندن به نیروهای روشنایی برمیآمد.
یلدا در تقویم زیستۀ مردم؛ معیشت، اقلیم و زمستان
فراتر از معناهای اسطورهای، یلدا در زندگی روزمرهی مردم نیز کارکردی کاملاً ملموس داشته است زیرا در بسیاری از مناطق ایران، بهویژه نواحی کوهستانی و سردسیر، آغاز دیماه به معنای ورود به دورهای سخت از نظر سرما و کمبود منابع بود و آتش در این شب، نه فقط نماد خورشید، بلکه عامل بقا و امنیت محسوب میشد.
از دل همین تجربهی زیسته، تقسیمبندیهای بومی زمستان شکل گرفت؛ مانند «چله بزرگ»، «چله کوچک» و دورههای میانی که هرکدام شدت سرما و شرایط اقلیمی خاصی را بازتاب میدهند. این تقویمهای محلی نشان میدهد که یلدا تنها یک شب نمادین نیست، بلکه نقطهی آغاز چرخهای اقلیمی است که زندگی و معیشت مردم بر اساس آن تنظیم میشده است.
کارکرد اجتماعی یلدا؛ آئینی برای کاهش اضطراب جمعی
از منظر جامعهشناختی، یلدا پاسخی هوشمندانه به نااطمینانیهای زندگی است و طولانیترین شب سال، که میتوانست لحظهای ترسناک تلقی شود، با آئینهای جمعی به جشنی امیدبخش تبدیل شد.
گردهمایی خانوادگی، قصهگویی، شعرخوانی و سفرهی یلدا، همگی ابزارهایی برای مدیریت اضطراب جمعی و تقویت حس امنیت و همبستگی اجتماعی بودهاند.
این آئین همچنین توانست خود را با تحولات تاریخی و دینی تطبیق دهد. پس از ورود اسلام به ایران، یلدا نهتنها حذف نشد، بلکه با تغییر کارکرد، از یک آئین کیهانیِ تقدسیافته به سنتی اجتماعی و فرهنگی بدل شد. تمرکز آن از اسطورههای خدایان به صلهرحم، گفتگو و پیوندهای عاطفی منتقل گردید، بیآنکه ساختار اصلی آن از میان برود.
یلدا؛ هویتی جاری در دل زمان
شب یلدا نمونهای روشن از توان فرهنگ ایرانی در تبدیل یک پدیده طبیعی به ساختاری پایدار از معنا، خاطره و هویت است. این آئین، ریشه در آسمان دارد، از زمین و معیشت مردم نیرو گرفته و در قلب روابط انسانی تداوم یافته است.
امروز یلدا در هر خانه چهرهای متفاوت دارد؛ گاه با حافظخوانی، گاه با شاهنامه و گاه با شنیدن خاطرات نسلهای گذشته. اما در هستهی خود، همچنان همان کارکرد کهن را حفظ کرده است: تقویت همبستگی، یادآوری امید و جشن گرفتن بازگشت نور در دل تاریکی.
یلدا نه یادگاری ایستا از گذشته، بلکه آئینی زنده است که هر سال، در طولانیترین شب سال، پیوند انسان با طبیعت و با یکدیگر را دوباره معنا میکند.
منبع: خبرگزاری مهر
بدون دیدگاه