داخل ذهن آشفته ونگوگ؛ نمایشی که رازهای یک نابغه را فاش می‌کند

نمایش «باد زرد ونگوگ» به کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی با بازی فرهاد آئیش، پرده از دنیای پرالتهاب و روان پیچیده نقاش نابغه هلندی برمی‌دارد و تجربه‌ای متفاوت در تئاتر ایران خلق می‌کند.

داخل ذهن آشفته ونگوگ؛ نمایشی که رازهای یک نابغه را فاش می‌کند
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

یادداشت مهمان- علی نعیمی: نمایش «باد زرد ونگوگ» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی، از معدود تلاش‌های اخیر تئاتر ایران است که می‌کوشد در میانه‌ ازدحام روایت‌های رئالیستی و اجتماعی، قدم در عرصه‌ای بگذارد که مرز میان هنرهای تجسمی، روانکاوی و درام را به هم می‌دوزد. اثری که در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته و با بازی متمایز فرهاد آئیش در نقش وینسنت ونگوگ، جهان آشفته و تب‌آلود این نقاش هلندی را به صحنه‌ای زنده و تپنده بدل می‌کند.

«باد زرد ونگوگ» تلاش برای ورود به «آتش درون» ذهن ونگوگ

«باد زرد ونگوگ» نه زندگینامه‌ای کلاسیک است و نه گزارشی خطی از مراحل هنری ونگوگ. این نمایش، بیش از آنکه روایت بیرونی زندگی او باشد، تلاش برای ورود به «آتش درون» ذهن اوست؛ ذهنی که به‌سان رنگ‌های تند نقاشی‌هایش، بین جنون، عشق، رنج، اضطراب و میل به معنا در نوسان است. همین رویکرد سبب شده نمایش با بهره‌گیری از امکانات بصری نوین همچون ویدئو مپینگ، طراحی صحنه مدرن، موسیقی زنده، حرکات موزون و فضاسازی سوررئالیستی، شخصیت ونگوگ را نه از بیرون، بلکه از زاویه نگاه خودش بازآفرینی کند.

فرهاد آئیش در نقش ونگوگ، ستون اصلی نمایش است؛ حضوری پیوسته، گاه عصیان‌گر و گاه به‌شدت شکننده. او با تسلطی کم‌نظیر، سه دوره زندگی ونگوگ؛ کودکی، جوانی و بزرگسالی را بدون تغییرات ظاهری پیچیده، تنها با اتکا به بدن، بیان و ریتم اجرا می‌کند و موفق می‌شود مرز میان این دوره‌ها را برای تماشاگر باورپذیر نگه دارد. آئیش نه تنها ونگوگ را بازی می‌کند، بلکه او را «زندگی» می‌کند؛ انسانی که نبوغش هم موهبت است و هم اسارت و جهان بیرون هرگز نمی‌تواند حجم اضطرابِ خاموش او را درک کند.

ریشه در روانشناسی یونگ؛ انسانی گرفتار در چنبره «آنیما»

کوشک‌جلالی در این اثر، تفسیر روان‌شناسانه‌ای از شخصیت ونگوگ ارائه می‌دهد؛ تفسیری که ریشه در روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ دارد. ونگوگ نمایش، انسانی است گرفتار در چنبره «آنیما»، یا همان عنصر زنانه ناخودآگاه مرد که در صورت آسیب‌دیدگی، به شکل اضطرب، بی‌قراری، وابستگی‌های عاطفی ناکام، ترس، جنون و در نهایت خودویرانگری بروز می‌کند. در صحنه‌هایی که کاراکتر «دنیا» با بازی شقایق فراهانی به عنوان وجه استعاری و اغواگر این عنصر زنانه ظاهر می‌شود، نمایش موفق می‌شود این کشمکش درونی را به صورت بیرونی و دراماتیک نشان دهد. ونگوگ در برابر دنیا، نه یک مرد عاشق، بلکه انسانی اسیر است؛ اسیر تصاویری که از عشق در ذهنش ساخته شده و هر بار شکست می‌خورَد.

نمایش با هوشمندی، مجموعه زنانی را که در زندگی واقعی ونگوگ حضور داشته‌اند، به صورت موجز اما معنامند نشان می‌دهد؛ از معشوقه‌ها تا زن روسپی خیابان‌های پاریس. این روایت‌های کوتاه، کلیشه‌ای یا سانتی‌مانتال نمی‌شوند، بلکه قرار است «روند شکست‌های پی‌درپی عاطفی» را بازسازی کنند؛ شکست‌هایی که ونگوگ را هرچه بیشتر به سوی انزوا، الکل و نهایتاً فروپاشی هدایت می‌کند. در این میان المیرا دهقانی با ایفای نقش «راشل» زنی که برخی روایت‌ها بریدن گوش ونگوگ را به او نسبت می‌دهند یکی از بازی‌های غافلگیرکننده اثر را ارائه می‌دهد؛ بازی‌ای که میان لطافت، خشونت و مالیخولیا در نوسان است.

روایتی از رنج، رنگ و روان یک نابغه محکوم به سوءتفاهم

دکور و تصاویر از آثار ونگوگ؛ بازتاب افکار و احساسات این هنرمند

از سوی دیگر، طراحی صحنه و استفاده هوشمندانه از پروجکشن، نه تنها جنبه تزئینی ندارد، بلکه عملاً «درگاه ورود» تماشاگر به ذهن ونگوگ است. تابلوهای او نه روی دیوار که روی دکورهای چندلایه، متحرک و گاه نامتوازن پخش می‌شوند؛ همان‌گونه که افکار و احساسات این هنرمند نیز هرگز منسجم و خطی نبود. سالن اصلی تئاتر شهر با امکانات وسیع خود، مجال جلوه‌گری این طراحی را فراهم کرده؛ هرچند ضعف صوت و آکوستیک سالن همچنان یکی از مشکلات قدیمی آن است.

نمایش در برخی لحظات ریتم کندی پیدا می‌کند و شاید کوتاه‌تر شدن زمان اجرا می‌توانست تأثیرگذاری کلی اثر را افزایش دهد، اما در مجموع انسجام روایی و تصویری حفظ شده و جهان اثر به‌درستی شکل گرفته است.

«شبح ونگوگ» همچنان بر سرماست

کوشک‌جلالی با انتخاب ونگوگ به‌عنوان سوژه، در واقع درباره «بحران انسان مدرن» سخن می‌گوید؛ انسانی که میان فشارهای اجتماعی، ناکامی‌های عاطفی و رنج‌های درونی، راهی جز پناه بردن به هنر یا مرگ نمی‌یابد. این تأویل روانشناختی، وقتی در بافت جامعه امروز ما قرار می‌گیرد، خوانشی تازه پیدا می‌کند. همان‌گونه که تحلیل‌گران اشاره کرده‌اند، بسیاری از مردم جهان سوم، به‌ویژه در جوامعی با تفکیک جنسیتی و محدودیت‌های فرهنگی، با نوعی گسست عاطفی رشد می‌کنند و همین امر آنان را در برابر افسردگی و بحران‌های روانی آسیب‌پذیرتر می‌سازد. از این منظر، «شبح ونگوگ» همچنان بر سر ماست؛ نه به‌عنوان یک نقاش هلندی، بلکه به‌عنوان استعاره‌ای از انسان‌های ناتمام، زخمی و تنها.

آزیتا موگویی با تهیه‌کنندگی نمایش «باد زرد ونگوگ» بار دیگر نشان داد که مرز میان سینما و تئاتر، اگر با شناخت و تعهد برداشته شود، نه‌تنها آسیبی به هیچ‌یک از این ۲ حوزه نمی‌زند، بلکه می‌تواند به ارتقای هر ۲ منجر شود. حضور او در مقام تهیه‌کننده این نمایش، صرفاً یک تجربه جانبی یا گذرا از سوی یک سینماگر نیست، بلکه ادامه مسیری است که ریشه در علاقه، پیشینه و وفاداری او به هنر نمایش دارد.

روایتی از رنج، رنگ و روان یک نابغه محکوم به سوءتفاهم

نمایشی درباره رنج خلاقیت؛ هنرمندی که با رنگ می‌خواست جهان را نجات دهد

«باد زرد ونگوگ» نمایشی است درباره رنج خلاقیت؛ درباره هنرمندی که جهان را با رنگ می‌خواست نجات دهد اما خود قربانی ناتوانی جهان در درک او شد. این جهان‌بینی جسورانه، نیازمند تهیه‌کننده‌ای است که به‌خوبی بداند اجرای چنین متنی، تنها با اتکا به نام‌ها یا مناسبات رایج ممکن نیست. موگویی در این پروژه، همچون تجربه پیشین خود در نمایش «گالیله»، تلاش کرد تا بهترین گروه بازیگران را گرد هم آورد و از تمامی امکانات حرفه‌ای برای تحقق ایده‌های کارگردان بهره بگیرد.

فراهم کردن شرایط حضور علیرضا کوشک‌جلالی کارگردانی با سابقه و نگاه بین‌المللی در سالن اصلی تئاتر شهر، تصمیمی ساده یا کم‌هزینه نبود. این انتخاب، بیش از هر چیز، نشان‌دهنده ازخودگذشتگی و باور تهیه‌کننده به اهمیت کیفیت هنری اثر است؛ باوری که در شرایط دشوار تولید تئاتر، کمتر شاهد آن هستیم.

آزیتا موگویی با این رویکرد ثابت می‌کند که حضور سینمایی‌ها در تئاتر، اگر از سر دغدغه و نه صرفاً اعتبارسازی باشد، می‌تواند به غنای این عرصه کمک کند. «باد زرد ونگوگ» حاصل همین نگاه است؛ اجرایی که در کنار کاستی‌هایش، جسورانه، اندیشمندانه و قابل تأمل است و نقش تهیه‌کننده در شکل‌گیری آن، نقشی تعیین‌کننده و انکارناپذیر به شمار می‌آید.

نمایش کوشک‌جلالی به‌رغم کاستی‌هایش، یکی از جسورانه‌ترین تلاش‌های سال‌های اخیر برای ترکیب تئاتر با روانکاوی، تاریخ هنر و تکنیک‌های مدرن صحنه است. اجرایی که ارزش دیده شدن دارد؛ نه فقط برای علاقه‌مندان به ونگوگ، بلکه برای هرکسی که می‌خواهد از پنجره هنر، نگاهی دوباره به زخم‌های پنهان انسان معاصر بیندازد.

نمایش «باد زرد ونگوگ» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی از ۱۱ آذر در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفته است.

فرهاد آییش، شقایق فراهانی، حمید گودرزی، المیرا دهقانی، محسن حسینی، سوگل قلاتیان، محمد معتضدی، عارفه معماریان، علیرضا مویدی، رضا یزدانی، فاطمه عطارباشی، عباس علیرضا گروه بازیگران این نمایش هستند.

عکس‌ها از الهه شهریاری است.

منبع: خبرگزاری مهر

اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

آزیتا حاجیان: من و آقای شریفی نیا یک رابطه خوبی … / طلاق یه زمانی …