وحدت حوزه و دانشگاه، فراتر از یک توصیه فرهنگی، کلید تولید قدرت نرم و استمرار عدالتخواهی در انقلاب اسلامی است؛ هشداری که امام خمینی(ره) چهار دهه پیش به آن اشاره کردند.
نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم ـ محمدمهدی مرادی؛ وحدت حوزه و دانشگاه، از همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، صرفاً یک توصیه فرهنگی یا تدبیر آموزشی نبود؛ بلکه پاسخی راهبردی به یک مسأله عمیقتر بود: چگونگی پیوند «دین آگاه» با «دانش مسئول». انقلاب اسلامی، از همان ابتدا نشان داد که بدون این پیوند، نه تولید قدرت نرم ممکن است و نه استمرار عدالتخواهی. امام خمینی(ره) بهدرستی هشدار داده بودند که جدایی این دو نهاد، راه نفوذ انحراف و استحاله فکری را هموار میکند؛ هشداری که امروز، پس از چهار دهه تجربه، معنای عینیتری پیدا کرده است.
بااینحال، تجربه تاریخی ما نشان میدهد هرجا وحدت حوزه و دانشگاه به یک پروژه اداری تقلیل یافته، عملاً از درون تهی شده است. آنچه این پیوند را زنده نگه میدارد، نه ساختار، بلکه سلوک اخلاقی و حقطلبانهای است که رهبر معظم انقلاب بارها از آن بهعنوان جوهره هویت دانشجویی و طلبگی یاد کردهاند. ایشان دانشجو را «عنصر پیشرو و پرسشگر» و روحانیت را «پاسدار جهت حرکت جامعه» دانستهاند؛ دو نقشی که اگر از اخلاق تهی شود، یکی به رادیکالیسم بیریشه میرسد و دیگری به محافظهکاری منفعل.
در منظومه فکری انقلاب اسلامی، دانشجو و طلبه هر دو مأمور «دفاع از حقیقت»اند، نه دفاع از وضعیت موجود. حقطلبی دانشجویی، زمانی ظرفیت انقلابی خود را حفظ میکند که با تقوا، انصاف و تحلیل عمیق همراه شود؛ همان نکتهای که رهبر انقلاب در هشدار نسبت به «عدالتخواهیِ بیضابطه و هیجانی» بر آن تأکید کردهاند. وحدت حوزه و دانشگاه، در این معنا، نقش یک سامانه تصحیحکننده را ایفا میکند: روحانیت، هیجان دانشجویی را از انحراف مصون میدارد و جنبش دانشجویی، سکون احتمالی نهاد دین را به چالش میکشد.
ضلع مکمل این پیوند، علماندوزی و دانشجویی توأمان است؛ نگاهی که دقیقاً با روح انقلاب اسلامی همخوانی دارد. انقلابی که علم را نه ابزار قدرتطلبی، بلکه وسیله «پیشرفت همراه با عدالت» میخواست. بیانات مکرر رهبر معظم انقلاب درباره «جنبش نرمافزاری»، «نهضت تولید علم» و «مرجعیت علمی» ناظر به همین پیوند است؛ پیوندی که در آن، حوزه بدون شناخت مسائل عینی جامعه و دانشگاه بدون بنیانهای معنوی و معرفتی، هر دو دچار نقصان میشوند. وحدت، زمانی معنا پیدا میکند که مسأله جامعه، محل تلاقی این دو نظام دانشی شود.
اما شاید حساسترین عرصه این وحدت، میدان هدایتگری سیاسی و اجتماعی و نسبت آن با جنبشهای دانشجوییِ برخاسته از انقلاب باشد. رهبر انقلاب، همواره بر پرهیز دانشجویان از افتادن در دام بازیهای جناحی تأکید کردهاند و در عین حال، از «روحیه انقلابی، مطالبهگر و نقاد» دانشجویان دفاع کردهاند. این دوگانه، تنها در سایه پیوند خردمندانه با روحانیت آگاه قابل جمع است. روحانیتی که سیاست را صرفاً قدرت نمیبیند، بلکه آن را عرصه صیانت از ارزشها میداند، میتواند نقش راهبر را برای جنبش دانشجویی ایفا کند، بیآنکه استقلال آن را مخدوش سازد.
تجربه انقلاب اسلامی نشان داده است که هرگاه حوزه و دانشگاه در کنار هم ایستادهاند، حرکت اجتماعی کشور از سطح اعتراض عبور کرده و به سطح «اصلاح ساختاری و گفتمانی» رسیده است. و هر زمان که این پیوند سست شده، میدان برای نفوذ روایتهای انحرافی، یأسآفرین و گاه ضدانقلابی باز شده است؛ همان خطری که رهبر انقلاب از آن بهعنوان «تحریف امام و انقلاب» یاد میکنند.
وحدت حوزه و دانشگاه، در نهایت، یک مأموریت تمدنی است، نه یک وظیفه تشریفاتی. مأموریتی برای تربیت نسلی که هم اهل علم است، هم اهل اخلاق، هم اهل کنش اجتماعی؛ نسلی که بتواند پرچم انقلاب اسلامی را نه با شعار، بلکه با فهم، صداقت و مسئولیتپذیری به دست بگیرد. اگر این وحدت در زیست روزمره طلاب و دانشجویان تحقق پیدا کند، دیگر نیازی به بازتولید مداوم آن در تریبونها نخواهد بود؛ چراکه خودِ واقعیت، گویاترین بیانیه انقلاب خواهد شد.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه