پژوهشگر برجسته اندیشکده حسینی با نگاهی نوین، هیأت و مداحی را بهعنوان پایگاه تمدنی مقاومت ملی در بیانات رهبر انقلاب بررسی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، امیرحسین آقایی، پژوهشگر اندیشکده مطالعات حسینی طی یادداشتی با عنوان «هیأت و مدّاحی بهمثابه پایگاه تمدنی مقاومت ملّی» نوشت:
نوشتة حاضر قصد دارد بیانات تمدنی – فرهنگی مقام معظّم رهبری را در دیدار اخیر خود با مداحان را تحلیل کند؛ چرا که بدون داشتن نگاهی تمدنی و فرهنگی، نمیتوان به عمق بینش رهبر انقلاب پی برد.
نگاه فرهنگی یعنی دیدن جامعه بهعنوان یک کلّ بههمپیوسته که اجزاء گوناگون آن ــ از معماری و هنر و ادبیات گرفته تا آیینها، رسانه و سبک زندگی ــ همگی از یک روح واحد و معنای مشترک برخوردارند و نمیتوان آنها را جدا از یکدیگر فهمید. این نگاه میکوشد همان هویتِ پیونددهندهای را بشناسد و تقویت کند که به یک ملت انسجام، تداوم و قدرت ایستادگی میبخشد.
رهبر انقلاب از چنین نگاهی برخوردارند؛ زیرا مسائل را جزیرهای و صرفاً مقطعی تحلیل نمیکنند، بلکه آنها را در ارتباط با هویت تاریخی، فرهنگی و تمدنی ملت ایران میفهمند. از همین رو، بدون برخورداری از تحلیل فرهنگی، فهم دقیق بیانات و مواضع ایشان ممکن نیست، چرا که سخن ایشان همواره ناظر به لایههای عمیق معنا و هویت جمعی است. بر این اساس، نوشتار حاضر نیز میکوشد از پنجره فرهنگ، بیانات اخیر رهبر انقلاب را مورد تحلیل و تبیین قرار دهد و به منطق فرهنگیِ حاکم بر آنها دست یابد.
هر فرهنگ و تمدنی از فرهنگ لیبرال غرب گرفته تا فرهنگ کنفوسیوس چین و بودیسم هند و فرهنگ شیعیاسلامی از مجموعهای از عناصر شکل میگیرد. عناصر و اجزای یک فرهنگ را میتوان به دو ساحت عینی و ذهنی تقسیم کرد.
عناصر عینی فرهنگ، صورتهای بیرونی و قابل مشاهده آناند؛ آیینها، آداب و رسوم، سبک زندگی، شعر و ادبیات، موسیقی، هنرهای نمایشی، روایتهای تاریخی، افسانهها و نمادهایی که در تجربه زیسته مردم حضور مداوم دارند و از طریق تکرار اجتماعی و انتقال نسلبهنسل بازتولید میشوند. این عناصر، واسطههای انتقال معنا هستند؛ نه صرفاً رفتارهایی خنثی، بلکه قالبهایی که ارزشها و باورهای بنیادین را در خود حمل میکنند. در جامعه ایرانی، عزاداری محرم، نوروز، زیارت، شعر آیینی، نوحه، تعزیه، شب یلدا و مناسبات و مناسک مشابه دیگر همگی نمونههایی روشن از این ساحت عینیاند.
عناصر ذهنی فرهنگ نیز مجموعهای از ارزشها، باورها و اصول بنیادینی هستند که در فاهمة عمومی یک جامعه نهادینه شده و شیوة قضاوت، انتخاب و کنش فردی و جمعی را سامان میدهد. این عناصر مستقیماً دیده نمیشوند، اما تعیینکنندهترین نقش را در شکلدهی هویت ایفا میکنند. برای مثال در فرهنگ لیبرال غربی، فردگرایی و منفعتطلبی ارزش به شمار میآیند که در فاهمه عمومی انسان غربی نهادینه شده و شیوة زیست، قضاوت و سبک زندگی او را سامان میدهد.
در مقابل، در فرهنگ اسلامی ـ شیعی، مفاهیمی مانند توحید، توکل، عدالتخواهی، کرامت انسانی، ظلمستیزی، شهادت و امید فعال به آینده بنیانهای معنایی کنش اجتماعی را تشکیل میدهند و به زندگی فردی و جمعی معنا میبخشند. در فرهنگ هندی، بهویژه در سنت بودایی و هندوئی نیز ارزشهایی نظیر رنجبودن ذات زندگی، ناپایداری جهان، دلکندن از تعلّقات مادی، کارما، تناسخ، عدم خشونت و جستوجوی رهایی درونی چارچوب فهم انسان از زندگی و جهان را شکل میدهد. این ارزشهای ذهنی، هرچند نادیدنیاند، اما از طریق آیینها، مناسک، هنر و روایتهای جمعی بهطور مداوم بازتولید شده و هویت تمدنی جوامع را پایدار میسازند.
بر این اساس، هویت و ملیّت را نمیتوان صرفاً با جغرافیا توضیح داد. چرا که انگلیسی بودن، فرانسوی بودن، عرب بودن و ایرانی بودن انسان وابسته است به اینکه ارزشها، معانی، خاطرات جمعی و روایتهای تاریخی کدام قومی و فرهنگی در ذهنش درونی شود و به خودآگاهی او تبدیل گردد.
انسان آنگاه خود را متعلق به یک ملت میداند و هویت پیدا میکند که افق فهم خود از خویشتن، گذشته و آینده، درون منظومهای از معانی مشترک صورتبندی شده باشد.
حیات و پویایی هر فرهنگ، به آن است که همین مفاهیم بنیادین آن برای مردم مقبولیت داشته باشند. آن هنگام که ارزشهای بنیادین هر فرهنگ در فاهمه عمومی جامعه حضور فعال داشته باشند و زندگی روزمره را هدایت کنند، آن فرهنگ حیات دارند.
تهاجم فرهنگی زمانی رخ میدهد که نخبگان فکری نتوانند ارزشهای بنیادین فرهنگ خود را بر اساس شرایط زمانی بازخوانی کرده یا آنکه این ارزشها به بدنة عمومی جامعه منتقل نشود. از اینرو، بقای تمدن، علاوه بر آنکه به تولید معنا توسط نخبگان محتاج است، به عمومیسازی معنا نیز محتاج بوده و فقدان هر یک، زنجیره حیات تمدنی را دچار گسست میکند.
آیتالله خامنهای میدان اصلی درگیری با غرب را درگیری اندیشهای میدانند که به تغییر هویت و خودبیگانگی فرهنگی منجر میشود.
«در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانهای هستیم؛ با چه کسی؟ با یک جبههی وسیع. ما در جنگ تبلیغاتی قرار داریم، در جنگ معنوی قرار داریم. دشمن فهمید که تصرّف این مُلک و این خاک و این سرزمین الهی و معنوی با ابزار فشار و ابزار نظامی امکان ندارد. فهمید که اگر بخواهد تصرّفی بکند، دخالتی بکند، موفّقیّتی پیدا کند باید دلها را تغییر بدهد، باید مغزها و فکرها را عوض کند؛ رفتند در این خط. البتّه ما در مقابلشان محکم ایستادهایم، امّا امروز خطر این است، خط این است، هدف دشمن این است.»
بر این اساس، مقاومت ملّی به معنای ایستادگی در برابر ازخودبیگانگی و تهاجم فرهنگی است؛ مقاومتی که مستقیماً ناظر به صیانت از نظام ارزشها، معانی هویتساز و حافظه تاریخی یک ملت است.
اگر در جنگ تحمیلی، تمامیت ارضی هدف قرار داشت، در وضعیت کنونی هدف اصلی، تغییر هویت و نظام ارزشی جامعه است. مقاومت امروز، مقاومتی بر سر معنا، هویت و خودآگاهی تمدنی است.
« اینکه میگوییم «ادبیّات مقاومت ملّی»، مقاومت ملّی یعنی چه؟ … منظور ما از «مقاومت» ایستادگی در مقابل این فشار است؛ تاب بیاورد، مقاومت کند، بِایستد، پایداری کند، پای دشمن را ببُرد، دست دشمن را قطع کند.»
در مقاومت ملّی – فرهنگی علاوه بر تولید مفاهیم و بازخوانی مبانی معرفتی که توسط نخبگان محقق میشود، ترویج آن در میان عموم مردم و انتقال آن در سطح زیست جمعی نیز ضرورت دارد. لذا مقاومت فرهنگی را میتوان در سه سطح متمایز اما پیوسته صورتبندی کرد: تولید معنا در ساحت نخبگانی، بومیسازی معنا در چارچوب زبان، تاریخ و تجربه زیسته جامعه، و نهایتاً عمومیسازی معنا در سطح زندگی روزمره. فقدان یا اختلال در هر یک از این سطوح، به گسست در تداوم تمدنی منجر میشود.
برای مثال در تمدن غرب موسیقی، سرگرمی، تبلیغات، شبکههای اجتماعی و سایر ابزارهای رسانهای و هنری، همگی بدین خاطر شکل گرفته که مفاهیم انتزاعی و محتوای تولیدی دانشمندان و نخبگان خود را تصویرسازی کرده و برای عموم مردم قابل پذیرش سازد. به بیان دیگر نقش هنر در تمدن غرب، ترویج معانی و ارزشهای بنیادین تمدن غرب است.
در همین راستا رهبر فرزانة انقلاب فرمودند:
«هدف دشمن در کشور ما محو کردن آثار مشعشع مفاهیم انقلابی است؛ هدفش این است که بتدریج مردم را از یاد انقلاب، از یاد هدف انقلاب، از یاد کارهایی که در انقلاب شد، از یاد امامِ انقلاب منصرف کند؛ برای این دارند کار میکنند، دارند تلاش میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند؛ نمیگویند، لکن ما میدانیم. نویسنده، هنرمند، کتابنویس، رماننویس، هالیوود و غیر اینها را به کار میگیرند، از ابزارهای گوناگون استفاده میکنند برای اینکه ذهن جوان ایرانی را تغییر بدهند.»
در این ساختار، هیأت و پدیده مدّاحی بهمثابه پایگاه ادبیات مقاومت حیات تمدنی ایران اسلامی عمل میکنند؛ در نتیجه رسالت تمدنی هیأت، انتقال مفاهیم بنیادین از فضای انتزاعی و نخبگانی به حوزه ادراک عمومی، عواطف جمعی و تجربة زیستة مردم است. هیأت نه محل تولید نظریه است و نه صرفاً بستر تکرار مناسک، بلکه نهاد واسطی است که معانی بنیادین فرهنگ شیعی را برای عموم مردم ملموس و محسوس میسازد. از اینرو، نقش آن در بقای فرهنگی و هویتی جامعه، نقشی ساختاری و غیرقابل جایگزین است.
مدّاحی در این چارچوب، یکی از مهمترین ابزارهای عمومیسازی معنا بهشمار میآید. هر گفتمان برای بقا، علاوه بر دستگاه مفهومی، نیازمند ادبیّاتی است که بتواند معنا را در زبان عمومی تثبیت کند. اندیشهای که فاقد ادبیّات متناسب با خود باشد، هرچند در سطح نخبگانی دقیق و منسجم باشد، در سطح اجتماعی بهتدریج تحلیل رفته و از چرخه بازتولید خارج میشود. مدّاحی، بستر شکلگیری و گسترش چنین ادبیّاتی است و از این جهت، پایگاهی مؤثر برای ادبیّات مقاومت ملّی محسوب میشود.
جایگاه هیأت بهعنوان حلقه سوم حیات تمدنی، بهویژه در شرایط جنگ معنایی و تهاجم فرهنگی برجستهتر میشود. در وضعیتی که دشمن با تمرکز بر تغییر نظام معنایی، تضعیف حافظه تاریخی و عادیسازی ارزشهای بیگانه، در پی استحاله هویت جامعه است، مسئله اصلی دیگر صرفاً دفاع فیزیکی یا سیاسی نیست، بلکه صیانت از معنا و خودآگاهی جمعی است. این سطح از مقاومت، بدون نهادهایی که بتوانند معنا را در سطح عمومی تثبیت کنند، امکان تحقق ندارد.
از این منظر، هیأت و مدّاحی نقشی اساسی در منظومه مقاومت ملّی ایفا میکنند. آنها معارف اسلامی، شیعی و انقلابی را از سطح گزارههای ذهنی به سطح تجربه عاطفی و حافظه جمعی منتقل و امکان درونیشدن آنها را فراهم میکنند. با این توضیحات فرمایشات مقام معظّم رهبری را مرور میکنیم:
«امروز مدّاحی یک پایگاهی است برای ادبیّات مقاومت. اگر یک «فکری» وجود داشته باشد و «ادبیّاتِ» متناسب با آن فکر وجود نداشته باشد، آن فکر میمیرد، از بین میرود. تولید ادبیّاتِ مناسب با اندیشه و فکر، یک هنر بزرگی است. یکی از مراکز و پایگاههایی که این ادبیّات را ــ ادبیّات مقاومت را ــ تدوین میکند، گسترش میدهد، منتقل میکند، عبارت است از پدیدهی مدّاحی و هیئت.»
همچنین ایشان مداحی را که یک از اجزاء محوری هیأت است را در چارچوب تمدنی تبیین کرده و یکی از نقشهای تاثیرگذاری در عرصة ترویج گفتمان ناب اسلامی برمیشمرند:
«مدّاحی را به یک ابزار مؤثّر و مهمّی برای ترویج دین و ترویج مفاهیم دینی و مسائل انقلابی؛ این کار الان دارد تا حدود زیادی انجام میگیرد؛ این را گسترش بدهید، این را تقویت کنید، این را عمومی کنید و در همهی موارد این وجود داشته باشد. گاهی اوقات تأثیر یک نوحهی خوشساختِ خوشمضمون که شما آن نوحه را در منبر میخوانید، در دل مخاطبتان از یک منبر یا دو منبر استدلالی و فلسفی و منطقی، هم خیلی بیشتر است، هم ماندگارتر است.»
نتیجه آنکه هیأت و مدّاحی در نگاه تمدنی، صرفاً یک آیین مذهبی یا کنش احساسی مقطعی نیست، بلکه نهادی فرهنگی و راهبردی در منظومه مقاومت ملّی بهشمار میآید که وظیفة عمومیسازی و تثبیت معنا را بر عهده دارد. در شرایطی که دشمن با جنگ معنایی و نرمافزاری، در پی استحاله هویت و فرسایش حافظه تاریخی ملت ایران است، استمرار تمدن اسلامی ـ ایرانی منوط به آن است که مفاهیم بنیادین، از سطح اندیشه نخبگانی به تجربه زیسته و فاهمه عمومی منتقل شود. هیأت و مدّاحی، با تبدیل گزارههای هویتی و انقلابی به ادبیات عاطفی، ماندگار و جمعی، نقش مولّد قدرت فرهنگی را ایفا میکنند و امکان درونیشدن معانی مقاومت را فراهم میسازند. بدین معنا، صیانت و تقویت کارکرد تمدنی هیأت، نه امری آیینی یا سلیقهای، بلکه بخشی اساسی از راهبرد حفظ هویت، بقا و پایداری مقاومت ملّی در عصر تهاجم فرهنگی و جنگ معناست.
انتهایپیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه