سکوت تلخ زنی که در طوفان اعتیاد همسرش فریاد می‌زند!

در دل جامعه‌ای پر از آسیب‌های اجتماعی، داستان زنی که در اسارت اعتیاد همسرش، فریادهای بی‌صدایش را به گوش همه می‌رساند، نگرانی‌ها را دوچندان کرده است.

سکوت تلخ زنی که در طوفان اعتیاد همسرش فریاد می‌زند!
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از اراک، در حالی که جامعه با موج فزاینده‌ای از آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد، خشونت خانوادگی، طلاق و بزهکاری نوجوانان مواجه است، تحلیل و بررسی دقیق پرونده‌های مربوط به این آسیب‌ها، به عنوان یک راهبرد مؤثر در پیشگیری از وقوع جرایم مشابه در آینده مورد توجه کارشناسان و مسئولان قرار گرفته است.

به گفته متخصصان و کارشناسان، هر پرونده اجتماعی در دل خود مجموعه‌ای از عوامل و شرایط زمینه‌ساز وقوع جرم یا انحراف اجتماعی را دارد که در صورت استخراج دقیق این داده‌ها، می‌توان الگوهای رفتاری پرخطر را شناسایی کرده و از تکرار آن‌ها جلوگیری کرد.

«باید از هر پرونده یک درس گرفت.» این جمله‌ای‌ست که بارها از زبان قاضیان و مددکاران شنیده می‌شود چراکه بررسی روند زندگی فرد خاطی یا آسیب‌دیده، شناخت نقاط ضعف ساختارهای حمایتی و نقش محیط‌های اجتماعی در تشدید بحران‌ها، از جمله نکاتی است که می‌تواند به بهبود سیاست‌گذاری‌های اجتماعی کمک کند، از سوی دیگر، بهره‌گیری از این پرونده‌ها در برنامه‌های آموزشی و رسانه‌ای نیز می‌تواند به آگاه‌سازی عمومی، اصلاح نگرش‌ها و تقویت فرهنگ پیشگیری در میان مردم بینجامد.

این درحالیست که، باید تأکید کرد که آسیب‌های اجتماعی، تنها یک رخداد فردی یا خانوادگی نیستند، بلکه زنگ هشداری برای جامعه و مسئولان‌اند تا پیش از آنکه این آسیب‌ها به بحران‌های امنیتی تبدیل شوند، برای آن چاره‌ای بیندیشند.

در این راستا، خبرگزاری تسنیم استان مرکزی در پرونده‌ای ادامه‌دار و مستمر با عنوان «پرده آخر؛ آن سوی آئینه، جز من نبود» ضمن روایت داستان‌گونه از پرونده‌های واقعی در حوزه آسیب های اجتماعی و بزهکاری اجتماعی، در گفت‌و‌گو با کارشناسان و مسئولان ابعاد مختلف و راهکارهای عبور از بحران های اجتماعی و این آسیب ها را بررسی می کند که یکی از این پرونده ها در زیر می‌آید:

 

در یک روزِ بهاری، که هوای آن خاکستری‌تر از همیشه به‌نظر می‌رسید. بادی سرد میان شاخه‌های لخت درختان کوچه می‌پیچید، گویی زمستان هنوز دل از رفتن نکنده بود. سکوت ساکن کوچه با صدای آرام پایی شکسته شد؛ زنی با مانتویی بلند، صورتی ورم‌کرده و چشمانی سرخ از گریه، دست پسرک پنج ساله‌اش را گرفته بود و با گام‌هایی آهسته، اما ملتمسانه، به سوی مرکز مشاوره قدم می‌زد.

لب‌هایش نه از سرما، که از غصه. می‌لرزید، از دردی که سال‌ها در سکوت در دل نگاه داشته بود. وقتی وارد اتاق مشاوره شد، بوی تلخی ناامیدی با او همراه بود. پسر کوچکش آرام روی صندلی نشست، چشمانش غرق تماشای چیزی نامرئی بود، شاید عادت به دنیای بدون رنگ کرده بود.

زن، بغضش را قورت داد، اما صدایش به سختی از میان نفس‌های بریده بیرون آمد: دیشب تا صبح با خدا حرف زدم… گریه کردم… گفتم خدایا من را نجات بده، راهی نشانم بده… چشمان مشاور در چهره زن دوخته شده بود؛ زنی 25 ساله با تحصیلات ابتدایی، خانه‌داری که سال‌هاست میان چهاردیواری ساکت، هم‌صحبت قرص‌های اعصاب و اشک‌های بی‌صداست. همسرش ایزوگام‌کار است، اما آنچه می‌سازد، نه سقف گرم خانه، که حصاری از دود و شیشه بر گردن زندگی‌شان است.

رو به مشاور نیروی انتظامی می‌گوید: شوهرم شیشه مصرف می کند و روزی 600 تا 700 تومان پول موادش می شود، آخرش از این مواد کشیدن چه نصیب ما می شود؟هیچ چیز… حتی یک قران برای غذا نمی دهد. در خانه چیزی نیست. حتی یک نان خشک، به خاطر پسرم خانه‌ام، بیرون نمی‌روم. می‌ترسم چیزی بخواهد، نتوانم بخرم.

صدایش می‌لرزید. پسرک، سرش را پایین انداخته بود، گویی دنیای کودکی‌اش در آن خانه‌ بی‌غذا، بی‌لبخند، بی‌صدا و پر از ترس، کوچک‌تر شده بود.

مادر ادامه داد: قرص می‌خورم، تا ظهر خوابم. ولی پسرم صبح ساعت 8 بیدار است. انگار من برای پسرم وجود ندارم، تلویزیون تماشا می کند و همه‌اش تلویزیون… البته شوهرم می گوید ترک می کند، ولی فقط حرف می‌زند. تنش پر از جوش، پر از عفونت است، ولی برایش مهم نیست. هیچ‌کس از خانواده‌هایمان نمی‌داند چه ظلمی به ما می شود، نمی‌دانم چه کار باید بکنم…

لحظه‌ای مکث کرد. اشکش را پاک کرد. اما صدای دلش هنوز بلند بود: بهزیستی یک کم حقوق می‌دهد، آن هم شوهرم  می‌گیرد. نفقه نمی‌دهد. قسط بانک داریم. کرایه خانه عقب افتاده. دلم می‌خواهد کار کنم. ولی اجازه نمی‌دهد. می گوید باید خونه بمانی و جایی نروی.خسته‌ام… دلم برای پسرم می‌سوزد… و ناگهان سکوت. سکوتی سنگین‌تر از هزار فریاد. مشاور فقط نگاه می‌کرد. گویی کلمات، برای توصیف این حجم از رنج، کافی نبودند.

«سرهنگ حسین نوروزی» رئیس مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مرکزی در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم با بیان اینکه این داستان درس هایی برای همه دارد اظهار کرد: این داستان، نمونه‌ای عینی از آسیب‌پذیری روانی، اجتماعی و اقتصادی زنانی است که در چارچوب خانواده‌های دارای اعتیاد زندگی می‌کنند. مراجع، در شرایطی قرار دارد که سه محور اصلی سلامت روان یعنی احساس امنیت، حمایت اجتماعی و عزت‌نفس به‌شدت آسیب دیده‌اند. احساس درماندگی، وابستگی اقتصادی، تنهایی، و بی‌ارزشی مزمن، سبب شده است تا او دچار افسردگی، اختلال خواب، بی‌انگیزگی و بی‌کفایتی ادراکی نسبت به نقش مادری شود.

وی افزود: از سوی دیگر، پسر 5 ساله‌اش، در محیطی پر از استرس، بی‌توجهی و کمبود تحریک عاطفی رشد می‌کند. این وضعیت زمینه‌ساز مشکلات رفتاری و شناختی در آینده او خواهد بود. وابستگی عاطفی مادر به کودک و برعکس، نوعی وابستگی متقابل ناسالم شکل داده که در بلندمدت آسیب‌زاست.

نوروزی بیان کرد: وجود همسر معتاد نیز نشان‌دهنده چرخه‌ای از خشونت روانی و بی‌مسئولیتی پنهان است. اگر مداخله تخصصی، حمایت قانونی، و درمان روان‌شناختی به موقع انجام نشود، خطر تداوم و انتقال این آسیب‌ها به نسل بعدی بسیار بالاست.

گزارش از: مبین جلیلی

انتهای پیام/711/

 

منبع: خبرگزاری تسنیم

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 249636
۲۹ آذر ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۴:۵۵ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
قاب تاریخ| عکس های نوزادی و کودکی پریناز ایزدیار؛ خانم بازیگر در کودکی چقدر خوشگل بوده!