حمایت شیرین سعیدی از فلسطین و دفاع از حقوق انسانی باعث اخراج او از دانشگاه ایالتی آرکانزاس شد؛ رخدادی که بحران آپارتاید علمی در غرب را به وضوح نشان میدهد.
نمابان و به نقل از خبرگزاری مهر گروه دین، حوزه و اندیشه: اخراج شیرین سعیدی از دانشگاه ایالتی آرکانزاس به دلیل حمایت از فلسطین، نقطه آشکارساز بحرانی انسانی و تمامعیار در غرب محسوب میشود که نمونهها و مصادیق گوناگونی طی دو سال اخیر داشته است. جرمانگاری دستگاههای قضائی و امنیتی غرب علیه افراد آزادهای که خود را مدافع کودکان و زنان غزه و مخالف جنگطلبی و توحش رژیم صهیونیستی میدانند، تبدیل به یک روال در دانشگاهها و مراکز علمیآموزشی در آمریکا و اروپا شده است. در این خصوص گفتگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی ایمانیپور، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، صورت دادهایم که در ادامه از نظرتان میگذرد.
*با توجه به آنچه در جریان اخراج سعیدی از دانشگاه آرکانزاس به دلیل حمایت از فلسطین مشاهده کردیم، آپارتاید علمی در دانشگاههای غرب بر سر حمایت از فلسطین و مخالفت با رژیم صهیونیستی چگونه تبلور یافته است؟

آنچه امروز در غرب تحت عنوان «آزادی آکادمیک» مطرح میشود، در واقع بیش از هر زمان دیگری دچار پارادوکس و تناقض شده است. در ابتدا باید تأکید کنم که آزادی آکادمیک یعنی حق اساتید، پژوهشگران و دانشجویان برای تحقیق، تدریس، یادگیری و بیان آزادانه ایدهها و یافتههای خود در محیطهای دانشگاهی بدون ترس از سانسور و سرکوب. در اینجا تمرکز بر جستوجوی دانش و حقیقت، رعایت اصول حرفهای و مسئولیتپذیری، که شامل آزادی در انتخاب موضوعات درسی نیز میشود، اصالت دارد. اما شاهد تحقق چنین قاعدهای در غرب نبوده و نیستیم.
هنگامی که استاد یا دانشجویی مواضع انسانی و اخلاقی نسبت به جنایات آشکار رژیم صهیونیستی در غزه اتخاذ میکند، ناگهان تمام سازوکارهای دانشگاهی، رسانهای و حتی مالی علیه او بسیج میشوند. این همان چیزی است که از آن بهعنوان آپارتاید علمی یاد میکنیم؛ نوعی تبعیض سازمانیافته که بر پایه فشار سیاسی و لابیهای صهیونیستی بنا شده است. در این ساختار، نهفقط آزادی بیان از بین میرود، بلکه موازین علمی نیز تابع سیاستهای رژیم اشغالگر میشود. دانشگاهها، که باید کانون گفتوگو و اندیشه باشند، به نهادهای کنترل روایت و سانسور تبدیل شدهاند. در مورد شیرین سعیدی، اخراج او نمادی از این نظام تبعیض است؛ نظامی که نمیتواند تحمل کند علمی بر پایه حقیقت و وجدان انسانی شکل گیرد. این وضعیت، چهره واقعی آزادی در غرب را آشکار میسازد؛ آزادیای که در ظاهر شعار داده میشود، اما در عمل، در برابر صهیونیسم مرزهای سختی دارد.
*جرمانگاری علیه اساتید و دانشجویان به دلیل مخالفت با جنگ غزه و حمایت از مردم مظلوم فلسطین چگونه قابل تحلیل است و نقش لابیهای صهیونیست در این معادله چیست؟
در غرب، حمایت از فلسطین به یک «جرم سخت» با «تبعاتی سختتر» تبدیل شده است. لابیهای صهیونیستی در آمریکا و اروپا، شبکهای گسترده از نفوذ را طی دههها در حوزههای دانشگاهی، رسانهای و حتی مالی ایجاد کردهاند. این لابیها از طریق تهدید به قطع منابع مالی یا تخریب اعتبار افراد، نهاد دانشگاهی را وادار به همسویی با خط صهیونیستی میکنند. در نتیجه، آزادی اندیشه و بیان به گروگان گرفته میشود. جرمانگاری مخالفت با جنگ غزه، در واقع ابزاری است برای پاکسازی نخبگان مستقل و وجدانمند از نظام دانشی غرب. هر کسی که بر اساس وجدان انسانی با فلسطین همدلی نشان دهد، ناگهان در معرض انگهایی مانند «یهودستیزی»، «خطر برای امنیت دانشگاه» یا «اخلال در نظم علمی» قرار میگیرد. این مکانیزمهای کنترلی بهطور مستقیم توسط شبکههای صهیونیستی طراحی شدهاند تا بهتدریج فضای تفکر آزاد را از مقاومت تهی سازند. به نظرم، اخراج سعیدی نشان داد که آنچه در غرب رخ میدهد صرفاً سیاسی نیست، بلکه ساختاری و ریشهدار است.
*نقش جنگ غزه در خیزش جهانی علیه صهیونیسم در محیطهای عمومی و علمی آکادمیک غرب را چگونه ارزیابی میکنید؟
جنگ اخیر غزه، نقطه عطفی در وجدان جهانی بود. برای نخستین بار، میلیونها نفر در غرب، شامل اساتید، دانشجویان، هنرمندان و فعالان مدنی، به شکل آشکار علیه جنایات رژیم صهیونیستی موضع گرفتند. این خیزش، فطری، اخلاقی و انسانی است. فضای دانشگاهها بهعنوان سنگر فکری جوامع غربی، به بستر این بیداری تبدیل شده است. حتی در محیطهایی که تحت سلطه رسانههای طرفدار رژیم صهیونیستی هستند، امروز جوانان با تحلیل مستقل به حقیقت دست یافتهاند. جنبشهای دانشگاهی، از کمبریج تا هاروارد و از آکسفورد تا پاریس، نشان دادند که نسل جدید دیگر حاضر نیست چشم خود را بر کشتار کودکان در غزه ببندد. این تحول، نظام گفتمانی غرب را چالشبرانگیز کرده است، زیرا برای نخستین بار معیارهای اخلاقی در برابر منافع سیاسی ایستادهاند.
جنگ غزه نهتنها آینهای برای رسوایی رژیم صهیونیستی بود، بلکه باعث شد دانشگاههای غربی نیز مجبور به بازنگری در ادعای آزادی آکادمیک شوند. این بیداری جهانی، پایههای مشروعیت القایی و دروغین گفتمان صهیونیستی را در جهان اندیشه به لرزه انداخته است.
*به نظر شما، مقاومت جهانی شکلگرفته پس از جنگ غزه چه خصایص و مؤلفههایی دارد؟
مقاومت جهانی پس از جنگ غزه چهرهای نوین به خود گرفته است. دیگر نمیتوان از آن با تعاریف سنتی جنبشهای سیاسی سخن گفت، بلکه باید آن را جنبش تمدنی عدالتمحور دانست. این مقاومت دارای چند ویژگی کلیدی است. نخست، جهانی بودن آن است؛ از دانشگاههای آمریکا تا خیابانهای برلین و لندن و پاریس، وجدان انسانی در برابر ظلم یکصدا شده است. دوم، ترکیب اجتماعی ویژه آن است؛ ترکیبی از جوانان، نخبگان علمی، هنرمندان، فعالان حقوق بشر و حتی اندیشمندان مسیحی و یهودی مخالف صهیونیسم. سومین مؤلفه، رسانهای بودن مقاومت است. در عصر شبکههای اجتماعی، هیچ قدرتی نمیتواند حقیقت را پنهان نگه دارد. تصاویر و روایتهای شهروندخبرنگاران از غزه، دیوار دروغ رسانهای را شکست. چهارم، این مقاومت اکنون بُعد حقوقی و عقلانی نیز یافته است. دیگر صرفاً واکنشی نیست، بلکه برنامهمحور شده است؛ تشکیل دادگاههای مردمی، کارزارهای تحریم و فعالیتهای بینالمللی نمونههایی از آن است. و نهایتاً این جنبش از نظر هویتی بهدنبال بازتعریف انسانیت در عصر بحران اخلاقی غرب است. مقاومت جهانی امروز نهتنها در دفاع از فلسطین، بلکه در دفاع از کرامت انسان در برابر ماشین سرکوب و تحریف حقیقت میجنگد. این جنبش، بذر شکلگیری جهانی عادلتر را در وجدان بشر کاشته است.
*وظیفه طرفداران مقاومت جهانی در حمایت از افرادی مانند شیرین سعیدی چیست؟ چه اقداماتی به لحاظ حقوقی باید در این خصوص صورت گیرد؟
حمایت از افرادی مانند شیرین سعیدی، در واقع دفاع از آزادی علمی، وجدان انسانی و حق گفتن حقیقت است. این وظیفه چند بُعد دارد. در سطح نخست، باید ابعاد حقوقی آن فعال شود. پیگیری شکایات در نهادهایی مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل، کمیسیون بینالمللی آزادی آکادمیک یا حتی یونسکو میتواند به مستندسازی این نقضها کمک کند. ایجاد شبکهای از حقوقدانان مستقل برای دفاع از استادان اخراجی ضروری است.
در سطح دوم، حمایت رسانهای و فرهنگی اهمیت دارد. رسانههای مستقل باید روایت صحیح این حوادث را منتشر کنند و انحصار رسانههای صهیونیستی را بشکنند. ایجاد کارزارهای مجازی، پویشهای امضای جهانی و انتشار نامههای سرگشاده از سوی دانشگاهیان میتواند تأثیرگذار باشد.
در سطح سوم، حمایت عاطفی و اجتماعی است. باید این افراد احساس کنند که تنها نیستند. از طریق ارتباطات بینالمللی و همکاری علمی، باید فرصتهای جدید پژوهشی برای آنان فراهم شود. اخراج از دانشگاه نباید پایان فعالیت علمی آنان باشد، بلکه آغاز فصلی تازه از رسالت انسانیشان خواهد بود. در نهایت، دفاع از سعیدی صرفاً دفاع از یک شخص نیست، بلکه دفاع از آزادی اندیشه در برابر صهیونیسم است. هر قدم در این مسیر، گامی برای آزادی علم و حقیقت است.
منبع: خبرگزاری مهر
بدون دیدگاه