در آستانه شب یلدا، برگزاری جشنهایی به سبک کریسمس و ترکیبهای نامأنوس، هشدار درباره از دست رفتن هویت فرهنگی و حافظه جمعی ایرانیان را جدیتر میکند.
به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از تبریز، چند سالی است که در آستانه شب یلدا، با پدیدهای مواجهیم که در نگاه اول شاید ساده یا حتی بیاهمیت به نظر برسد؛ برگزاری جشنهایی که یا کاملاً به نام کریسمس برگزار میشوند، یا ترکیبی نامفهوم از یلدا و کریسمساند. پدیدهای که بیشتر در فضاهای شهری، شبکههای اجتماعی و حتی برخی جمعهای خانوادگی دیده میشود و معمولاً هم با این توجیه همراه است که «مهم شادی است». اما دقیقاً از همین نقطه است که یک مسئله فرهنگی جدی آغاز میشود.
مسئله فقط این نیست که بعضیها بهجای شب یلدا، کریسمس میگیرند یا این دو را بیتأمل با هم ترکیب میکنند؛ مسئله عمیقتر از یک انتخاب مناسبتی است. آنچه در حال رخدادن است، نوعی جابهجایی آرام در حافظه فرهنگی ماست؛ جابهجاییای که شاید در ظاهر بیاهمیت به نظر برسد، اما در طول زمان، ریشهها را سست میکند.
یلدا یک مراسم صرف نیست؛ یلدا روایت است. روایتِ ماندن کنار هم در طولانیترین شب سال، روایتِ نور در دل تاریکی، روایتِ خانواده و استمرار. وقتی این روایتها گفته نشوند و زیسته نشوند، نسل بعد چیزی برای بهخاطر سپردن نخواهد داشت. فرهنگ دقیقاً از همینجا فرسوده میشود؛ نه با حذف ناگهانی، بلکه با جایگزینی بیسر و صدا.
مشکل، آشنایی با فرهنگهای دیگر یا حتی احترام به آنها نیست. مشکل آنجاست که ما بدون پرسش، بدون فهم نسبتها، صرفاً مصرفکننده نمادها میشویم. نمادهایی که نه از دل تجربه تاریخی ما بیرون آمدهاند و نه قرار است مسئولیتی در قبال آینده ما بپذیرند. این نوع تقلید، بیش از آنکه «جهانیشدن» باشد، نوعی بیریشگی است.
وقتی آیینهای خودمان را زندگی نکنیم، در واقع حق انتقال آنها را از خود سلب میکنیم. نسلی که یلدا را فقط در عکسها یا پستهای مناسبتی ببیند، دیگر آن را «مال خود» نمیداند. و این، شاید آرامترین اما مؤثرترین شکل خیانت به تاریخ و آینده باشد؛ خیانتی بیصدا، اما ماندگار.
حفظ یلدا، حفظ یک شب نیست؛ حفظ پیوند ما با گذشته و تعهدمان به آینده است. آیینها اگر زندگی نشوند، میمیرند؛ و فرهنگی که آیین نداشته باشد، بهتدریج خودش را فراموش میکند.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه