فراز و فرودهای اقتباس «شب‌های روشن داستایفسکی» از کتاب به پرده سینما؛ بازآفرینی یا تکرار؟

نشست بررسی رمان و فیلم «شب‌های روشن داستایفسکی» در دانشگاه فردوسی مشهد، پرده از رازهای اقتباس خلاقانه و چالش‌های انتقال ادبیات به سینما برداشت.

فراز و فرودهای اقتباس «شب‌های روشن داستایفسکی» از کتاب به پرده سینما؛ بازآفرینی یا تکرار؟
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

محمودرضا قربان صباغ در نشست «نقدی بر رمان شب‌های روشن داستایفسکی» که شامگاه ۲۵ آذر، در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، درباره فیلم شب‌های روشن ساخته فرزاد موتمن که اقتباسی از کتاب شب‌های روشن داستایفسکی است، اظهار کرد: این اثر تلاشی وفادارانه برای انتقال متن کتاب به صدا، تصویر و سینما نیست بلکه یک بازآفرینی خلاقانه است. در کتاب تئوریک «نظریه اقتباس» لیندا هاچن نیز به این موضوع اشاره شده که گاه اقتباس‌ها تکرار بدون تکثیر هستند و مهمترین تغییری که در این جریان اتفاق میفتد در مورد شخصیت اصلی است.

وی افزود: در این فیلم این شخصیت از یک فرد رویاپرداز در اثر داستایفسکی به یک روشنفکر و استاد دانشگاه تغییر پیدا می‌کند. سوال مهم اینجاست که این اقتباس، خیانت به اثر اصلی یا حضور روح اثر در کالبدی تازه است؟ ما در رمان با یک راوی تیپیکال رویا پرداز که خجالتی است، اعتماد به نفس ندارد و یک انزوای تحمیلی دارد، روبرو هستیم و این انزوای تحمیلی ناشی از ناتوانی اجتماعی اوست. در فیلم شخصیت استاد با بازی مهدی احمدی، آگاهانه نوعی تفرعن روشنفکرانه دارد و این انزوا از این تفرعن نشأت می‌گیرد و در واقع با کتاب، دیواری بین خودش و جامعه ایجاد کرده است.

این دانشیار گروه زبان انگلیسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، ادامه داد: شخصیت زن در فیلم موتمن با رمان دارای تفاوت‌های ماهوی است برای مثال ما در فیلم شب‌های روشن شخصیت مادربزرگ را خیلی گذرا می‌بینیم در حالی که مادربزرگ در رمان شب‌های روشن نقش خیلی مهمی دارد و حتی در رمان آنقدر مهم و حساس به رفتار دختر است که او را با چند سنجاق قفلی به خودش وصل کرده تا مبادا دست از پا خطا کند ولی در فیلم تصویر مادربزرگ خیلی کمرنگ هست. شخصیت رویا در فیلم شخصیت کنشگری است که هوش عاطفی بسیار بالایی دارد و در نهایت مجالی رو پیدا می‌کند که در زره تنهایی استاد نفوذ بکند.

تفاوت در شکل بیان؛ مولفه‌ای مهم در اقتباس

وی با اشاره به اینکه یکی از تغییراتی که لاجرم در اقتباس از رمان در سینما اتفاق می‌افتد، تفاوت در شکل بیان است، خاطرنشان کرد: در فرم روایت، فردی را به‌عنوان راوی داریم که روایت قصه را برعهده دارد اما در سینما باید آن روایت را به‌صورت تصویری ببینیم که ویژگی راوی دیگر در آن وجود ندارد. البته اگر قرار بود فیلم عین رمان باشد، بسیار خسته کننده و حوصله سربر می‌شد. در اثر موتمن، مونولوگ‌های کتاب داستایفسکی تبدیل به دیالوگ‌های پینگ پنگی شده و زمینه و موضوع صحبت‌های آنها هم اشعار فارسی است چون هردو به آن علاقه‌مند هستند.

قربان صباغ در ادامه افزود: تفاوت دیگر فیلم نسبت به رمان، شامل انتخاب روز بجای شب بوده همچنین تهرانی که در فیلم است خیلی نسبت به تهران شلوغ و پرهیاهو تفاوت داشته و گویی بر اساس شخصیت استاد ساخته شده و بسیار آرام و خلوت و البته دارای اضطراب است. موسیقی فیلم هم بسیار نقش موثری دارد و در واقع جای خالی بسیاری از مونولوگ‌های رمان را موسیقی پیمان یزدانیان پر کرده است. علاوه بر این الگوی داستان شیخ صنعان و دختر ترسای عطار نیشابوری در داستان شب‌های روشن هم تکرار شده است.

وی افزود: پایان‌بندی فیلم رادیکال‌ترین مداخله‌ای هست که کارگردان در رمان دارد چون بعد از اینکه در رمان شخصیت اصلی تجربه لحظه‌ای شادی و خوشبختی را به دست می‌آورد، خدا را شکر می‌کند ولی در پایان فیلم موتمن ما با یک جور انتحار فرهنگی توسط شخصیت استاد روبرو هستیم، گویی او بسیار تغییر و تحول کرده است.

فراز و فرودهای اقتباس از متن ادبیات تا پرده سینما در شبِ «شب‌های روشن داستایفسکی»

پیام اصلی «شب‌های روشن» فرزاد موتمن: زندگی، زندگی و باز هم زندگی

او تصریح کرد: این فیلم سومین اقتباس از «شب‌های روشن» داستایفسکی محسوب می‌شود که اثر اول از ویسکونتی در ۱۹۵۷ و اثر دوم از روبرسون در ۱۹۷۱ است که بسیار رئالیستی بوده و در پاریس اتفاق می‌افتد و باید گفت که این اثر سوم، یعنی شب‌های روشن فرزاد موتمن به عقیده من بهترین اقتباس از رمان شب‌های روشن است و پیام اصلی این اثر هم این است که زندگی از ادبیات مهم‌تر است.

در ادامه این نشست، زینب موذن‌زاده، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات روسی دانشگاه فردوسی مشهد، با بیان اینکه داستایفسکی خود، شب‌های روشن را اثری رمانتیسیستی اطلاق می‌کرده، اظهار کرد: اما آنچه از این رمان در ادبیات روسیه پذیرفته شده، داستان کوتاه است. این اثر به هیچ عنوان به دیگر آثار داستایفسکی شباهتی ندارد و در آن از مفاهیمی مانند عشق، عاطفه و ایمان صحبت شده که در دیگر آثار او تکرار نشده است. در «شب‌های روشن» چهار شب وجود دارد و سپس صبح فرا می‌رسد که این بسیار حائز اهمیت است چون هرچند که داستان به نفع قهرمان اصلی تمام نمی‌شود و به عشق خودش نمی‌رسد اما عشق او به معشوق خود می‌رسد.

«شب‌های روشن» داستایفسکی؛ از خیال‌پردازی تا گریزی بر تجربه زیسته آدم‌ها

وی افزود: شب های روشن سن پترزبورگ یکی از جاذبه‌های توریستی روسیه است که به‌دلیل شفق قطبی پدید می‌آید و مردم در این شب‌ها نمی‌خوابند و مشغول شب‌نشینی  و گفت‌وگو هستند. شخصیت اصلی شب‌های روشن کارمند و حقوق بگیر است و به همین دلیل به دیگران وابسته است، او منزوی بوده و به همین دلیل تا به حال با زنی هم صحبت نشده و این تجربه برای اولین بار برای او رخ می‌دهد. در مقابل شخصیت دختر بسیار دارای حجب و حیا بوده و حتی به پیشنهاد سینما رفتن هم جواب منفی می‌دهد.

موذن زاده با بیان اینکه قهرمان قصه «شب‌های روشن» زندگی واقعی بسیار غم‌انگیز و تنهایی دارد، مطرح کرد: اما او در ذهن خود بر خلاف واقعیت، بسیار خیال‌پردازی می‌کند. در واقع داستایفسکی نشان می‌دهد که جوانان روسیه آن زمان، چه میزان بی‌حوصله و بدون دلخوشی بودند و از طریق خیال پردازی روزگار می‌گذراندند. این چهار شب در قصه به شخصیت اصلی اجازه تجربه کردن خیال‌هایش را می‌دهد و برای اولین بار با مفهوم عشق هرچند به صورت گذرا آشنا می‌شود.

وی ادامه داد: من با احترام به همه هنرمندان باید بگویم که این اقتباس فارسی را اصلا دوست نداشته و نمی‌پسندم زیرا با وجود اینکه هر هنرمند اجازه اقتباس آزاد را دارد اما دراین مورد، اقتباس و روح فیلم از یکدیگر دور شده‌اند. شب‌های روشن داستایفسکی با بسیاری از کارهای دیگر او حتی در سبک متفاوت است؛ یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های آن با سایر آثارش در ویژگی‌های زبانی اثر است. وی در این داستان علاوه بر اشاره به مفاهیمی چون عشق، ایمان و لطافت، از ساختارهای‌ دستوری بهره می‌برد که جملات طولانی، پیچیده و مرکب بیش‌تری دارد و بدین ترتیب در انتقال مفاهیم مورد نظر خود بسیار موفق عمل کرده است.

در ادامه سمیرا بامشکی، دانشیار زبان ‌و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، گفت: من با نگاهی روانشناسانه، شخصیت راوی را نیمه بیمار می‌بینم که طرحواره نقص و شرم و محرومیت هیجانی هم دارد. در پی‌رنگ داستان نیز برخی از مولفه‌ها تایید کننده این نظر هستند.

وی با اشاره به عنوان کتاب «شب‌های روشن»، ادامه داد: روشنی شب‌های این اثر به دلیل همان تجربه عاطفی مشترک موجود در داستان است اما در یک لایه معنایی دیگر که مورد نظر من است، این عنوان نشانگر مرزی بودن و تعلیق شخصی اصلی داستان است. محیط و فضای داستان و همچنین بدون نام بودن شخصیت اصلی داستان هم کاملا بر همین اساس ساخته و پرداخته شده است.

بامشکی افزود: به عقیده من هم، نویسنده باور دارد و اشاره می‌کند که زندگی واقعی از خیال مهم‌تر است. شاهکار این داستان همان تک‌گویی آخر است که راوی به زبان می‌آورد و بر این مضمون است که با تمام اتفاقاتی که میان دو شخصیت اصلی افتاده است و با وجود آسیب‌های احساسی، باز هم راوی برای دختر همواره آرزوی خوبی، شادی و سعادت می‌کند، هرکجا و با هرکسی که باشد و بیان چنین مفاهیم و درون‌مایه‌هایی در متن یک داستان آن هم با این پختگی، کار هر نویسنده‌ای نبوده است.

«شب‌های روشن»، بیشتر یک غزل مبسوط است تا یک رمان

سید مهدی زرقانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه این نشست، گفت: به نظر من این رمان اصلاً رمان خوبی نیست و تعجب می‌کنم که به ۲۶ زبان مختلف ترجمه شده است و عجیب‌تر اینکه در سینما هم از این اثر اقتباس شده است! به نظر من این اثر بیشتر یک غزل مبسوط است تا رمان و منطق این اثر منطق رمان نیست بلکه منطق شعر است.

وی افزود: در رمان‌های روسی معمولا عنوان بسیار مورد توجه واقع می‌شود اما در این داستان حتی شخصیت اصلی همان‌طور که دوستان اشاره کردند نامی ندارد. وی خودش را خیالباف می‌خواند که اتفاقا تعبیر بسیار مناسبی برای معرفی یک شاعر است. درست است که خیال مایه همه هنرها به‌شمار می‌رود و خیال اولیه مربوط به همه انسان‌ها و خیال ثانویه برای هنرمندان است اما جنس خیال این فیلم با خیال رمان متفاوت بوده و می‌توان گفت که شاعرانه است.

زرقانی خاطرنشان کرد: دوستان گفتند شخصیت‌های این رمان ما به‌ازای واقعی ندارند و بیشتر بیمارگونه و خیالی هستند، اما باید توجه داشت که ماجرای عاشقانه این رمان به غزل فارسی بیشتر شباهت دارد تا به یک رمان. ماجرای اصلی این داستان  که عشق است در منطق رمان، فراق و نرسیدن است اما با منطق غزل، اتفاقا بسیار با فرجام است. راوی در اثر به عنوان یک شاعر به هدف خود رسیده است؛ چراکه کسی را پیدا کرده همچون آینه که می‌تواند خودش را در آن ببیند.

وی با اشاره به اینکه هدف این داستان به مثابه یک غزل این است که خود عشق، غایت قرار بگیرد و نه معشوق، اظهار کرد: شباهت به ادبیات کلاسیک و غزل فارسی را بار دیگر می‌توان به وضوح در این‌جا مشاهده کرد. به عقیده من این داستان، عشق را به عنوان انگیزه‌ای برای حیات و شکوفا کردن شخصیت افراد مطرح می‌کند و این نوعی نگاه و تجربه خاص است که نویسنده آن را در اختیار خوانده خود قرار می‌دهد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 222964
۲۶ آذر ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۹:۵۹ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

فوت ناگهانی پدر آزاده نامداری/ گندم کوچولو قیمش را از دست داد