مهارت آینهکاری در معماری ایران برای نخستین بار در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد؛ رویدادی که مرزهای هنر و معماری را دگرگون میکند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، آتوسا مومنی دیرکل مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی نوشت: ثبت «مهارت آینهکاری در معماری ایران» در فهرست معرف میراث فرهنگی ناملموس بشریت (Representative List) در بیستمین اجلاس کمیته بینالدولی کنوانسیون 2003 یونسکو (تصمیم 20.COM 7.b.25، پرونده شماره 02319)، فقط یک خبر افتخارآمیز نیست؛ یک «رخداد مفهومی» است که مرز میان معماری، هنر تزیینی و میراث ناملموس را دوباره ترسیم میکند.
برای نخستینبار، بخشی از معماری ایرانی نه در قالب اثر ملموس، بلکه در قامت یک مهارت زنده و «دانش–فن» بر صحنهی اسناد رسمی میراث ناملموس جهان ظاهر شده است؛ آنهم ذیل حوزۀ «هنرهای سنتی و مهارتهای سنتیِ ساخت» (Traditional craftsmanship) که یکی از پنج قلمرو تعریفشده در ماده 2 کنوانسیون 2003 است.
در منطق کنوانسیون 2003، آنچه بهعنوان میراث فرهنگی ناملموس شناخته میشود «شیء» نیست، بلکه مهارت، دانش، شیوهی عمل و شیوهی بودن در جهان است؛ کنوانسیون بهصراحت از «اعمال، بازنماییها، آیینها، دانش و مهارتها» سخن میگوید که جوامع آنها را میراث خود میدانند و نسلبهنسل منتقل میکنند.
آینهکاری دقیقاً در چنین افقی قابل فهم است: پروندهی یونسکو آن را «هنر دستی آراستن سطوح معماری، از سقف و دیوار تا گنبد و ستون، با قطعات بُرشخوردهی آینه» معرفی میکند؛ هنری که در آن، آینهها به شکلهای هندسی یا نقشمایههای نرم شکل میگیرند و چنین چینشی، فضا را سرشار از شکستهای نور و درخشش میکند.
اما آنچه این مهارت را در منطق کنوانسیون برجسته میکند، خودِ بنا نیست؛ بلکه مجموعهای از مهارتها و دانشهاست که پشت هر سطح براق پنهان است: طراحی، هندسه، بُرش و سابزدن آینه، تهیه و اجرای بستر گچی، ترکیب با نقاشی و موزاییک، شناخت رفتار نور در فضا و درک رابطهی میان سطح، حجم و چشم ناظر.
به بیان ساده: یونسکو در این پرونده، «عمارت آینهکاریشده» را ثبت نکرده؛ راهِ ساختنِ آن را ثبت کرده است.
در خوانش این پرونده، مدخلهایی چون هندسه،معماری داخلی، نور، هنرهای تزیینی، موزاییک، مهارتهای فنی در کنار هم قرار میگیرند؛ این همنشینی نشان میدهد که آینهکاری در نگاه میراثی، صرفاً «زینت درخشان» نیست؛ یک دستگاه کاملِ ادراک فضاست.
در معماری آینهکاریشده، نور فقط «عامل روشنایی» نیست؛ به یک مصالح نامرئی تبدیل میشود که معمار با آن کار میکند. هر قطعه آینه، سطحی است برای سازماندهیِ نور؛ هر شکست، تغییری در ادراک بیننده از حجم و عمق.
به این ترتیب، آینهکاری نوعی معماریِ انکسار میآفریند؛ معماریای که در آن، دیوار دیگر صرفاً مرز نیست، بلکه به صحنهای برای حرکت و تکثیرِ نور بدل میشود. از منظر زیباییشناسی، آینهکاری سه سطح را همزمان درگیر میکند:
از اینرو، آینهکاری را میتوان هنر سازماندهیِ توجه انسان بهوسیلهی نور دانست؛ معماریای که بهجای افزودن حجم، «شدت حضور» را افزایش میدهد.
کنوانسیون 2003 تأکید میکند که میراث ناملموس تنها هنگامی معنا دارد که جوامع، گروهها و در برخی موارد افراد آن را بهعنوان بخشی از میراث خود بشناسند و خود، خالق و حامل و منتقلکنندهی آن باشند.
در پروندهی آینهکاری، دقیقاً همین منطق دیده میشود:
به زبان کنوانسیونی، «جوامع حامل» در این عنصر، شبکهای چندصدایی از معماران، استادکاران، شاگردان، زنان و مردان صنعتگر، خانوادهها و سفارشدهندگان آگاهاند؛ شبکهای انسانی که در آن، مهارت فنی و ذوق زیباییشناختی، در کنار ایمان، تجربهی زیسته و حافظهی محلی حرکت میکند.
در این افق، کارگاه آینهکاری را میتوان یک «دانشگاه خاموش» دانست؛ برنامهی درسی آن با ابزارهایی چون خطکش فلزی، شابلون، چکش و گچ نوشته میشود، امتحانش در دقتِ انگشتان و صبرِ چشمها گرفته میشود و مدرکش، سطحی از دیوار است که نور را بدون خطا و اعوجاج به رقص در میآورد.
بر اساس متن کنوانسیون، هدف نه فقط «ثبت» بلکه پاسداری (Safeguarding)، احترام، آگاهیبخشی و همکاری بینالمللی است. از همین رو، قرار گرفتن آینهکاری بر روی فهرست معرف میراث فرهنگی ناملموس بشریت سه پیام کلیدی دارد:
بر اساس متن کنوانسیون، هدف نه فقط «ثبت» بلکه پاسداری (Safeguarding)، احترام، آگاهیبخشی و همکاری بینالمللی است.
از همین رو، قرار گرفتن آینهکاری بر روی فهرست معرف میراث فرهنگی ناملموس بشریت سه پیام کلیدی دارد:
مدل کوچکی از توسعهای است که در آن کرامت جوامع حامل، عدالت در مشارکت زنان و مردان، و احترام به محیطزیست در هم تنیدهاند.
در بسیاری از شهرهای ایران، آینهکاری امروز در دو افق متفاوت حاضر است:
اما چالشها نیز واقعیاند:
کاهش تعداد استادکاران سنتی، فشار اقتصادی بر کارگاههای کوچک، جایگزینی سطوح صنعتی و ارزانقیمت بهجای کار دست، و گسست نسلی میان استاد و شاگرد، از جمله مسائلی هستند که تداوم حیات این میراث را تهدید میکنند؛ موضوعی که در منطق کنوانسیون، محور اصلیِ همۀ اقدامات پاسداری است.
در چنین شرایطی، اقدامات پاسداری میتواند چند محور کلیدی داشته باشد:
ثبت جهانی «مهارت آینهکاری در معماری ایران» در فهرست معرف، در امتداد روندی است که در سالهای اخیر با ثبت عناصری چون جشن سده، مهرگان و نوزده عنصر دیگر از میراث ناملموس ایران شکل گرفته و امروز به عدد 27 رسیده است.
اما آینهکاری در این میان جایگاه ویژهای دارد:
این نخستین پروندهای است که معماری ایرانی را از زاویۀ «دانش و مهارت ناملموس» وارد اسناد کنوانسیون 2003 میکند؛ یعنی معماری را نه فقط بهعنوان «فرم و مصالح»، بلکه بهعنوان شبکهای از مهارتهای زنده، الگوهای ادراک، و تجربههای انسانی به جهان معرفی میکند.
اگر قرار باشد یک جملهی کنوانسیونی برای جمعبندی به کار ببریم، شاید این باشد:
آینهکاری در معماری ایران، مصداقی است از آنچه کنوانسیون 2003 «میراث زنده» مینامد؛ میراثی که در دست و ذهن جوامع حامل شکل میگیرد، در کارگاهها و فضاهای زیستهی امروز بازآفریده میشود، و با هر بار نور گرفتن از سطح آینه، ما را به یاد این حقیقت میاندازد که فرهنگ، چیزی نیست جز هنرِ انسان در روشنتر دیدنِ جهان؛ هنری که اینبار، زنان و مردان و جوانان، دوشادوش یکدیگر، آن را حفظ میکنند، میآموزند و به آینده میسپارند.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه