افشای پشت‌پرده سناریوسازی‌های دروغین علیه نظام؛ چگونه موج‌سازی‌ها افکار عمومی را تحریک می‌کنند؟

مطالعات جدید نشان می‌دهد موج‌سازی‌های اخیر خبری نه خودجوش، بلکه بخشی از یک عملیات روانی سازمان‌یافته برای القای ناکارآمدی و ایجاد التهاب در جامعه است.

افشای پشت‌پرده سناریوسازی‌های دروغین علیه نظام؛ چگونه موج‌سازی‌ها افکار عمومی را تحریک می‌کنند؟
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

به گزارش گروه رسانه های نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم، بررسی روند انتشار اخبار، نوع تیتر و زمان‌بندی محتواها نشان می‌دهد که این موج‌سازی نه خودجوش، بلکه در چارچوب یک الگوی شناخته‌شده عملیات روانی شکل گرفته است؛ الگویی که پیش‌تر نیز در مقاطع حساس به‌ کار گرفته شده و هدف اصلی آن تحریک افکار عمومی و القای ناکارآمدی ساختاری بوده است.  در این میان، برخی چهره‌های شناخته‌شده که سابقه فعالیت سیاسی و رسانه‌ای علیه نظام دارند، به‌عنوان پیشران‌های این فضا عمل کرده‌اند. برجسته‌سازی حضور میدانی، بزرگ‌نمایی واکنش‌های امنیتی و اتصال آن به روایت‌های احساسی، بخشی از این سناریو بوده است. هم‌زمان شبکه‌ای از رسانه‌های برون‌مرزی، صفحات مجازی و اکانت‌های سازمان‌یافته، با بازنشر هماهنگ محتواها تلاش کرده‌اند تا این تحرکات را به‌عنوان نشانه‌ای از یک اعتراض فراگیر معرفی کنند..

نرگس محمدی و بازنمایی هدفمند حضور خیابانی

در این چارچوب، تحرکات نرگس محمدی در فضای سیاسی مورد توجه ویژه رسانه‌های معاند قرار گرفت. حضور او در اماکن عمومی با همراهی محافظان شخصی، نه صرفا به‌عنوان یک رفتار فردی، بلکه به‌مثابه یک اقدام نمادین بازنمایی شد. روایت غالب رسانه‌ای تلاش داشت این حضور را به‌عنوان کنش مدنی معرفی کند، درحالی‌که مراجع رسمی آن را در چارچوب اقدامات هدفمند علیه نظم عمومی ارزیابی کردند.

آنچه این حضور را از یک رفتار عادی متمایز می‌کند، نه صرف حضور فیزیکی، بلکه شیوه پوشش و بازتولید رسانه‌ای آن است. تصاویر، ویدئوها و روایت‌ها به‌گونه‌ای انتخاب و منتشر شدند که بیشترین بار تحریک‌آمیز را داشته باشند. این الگو پیش‌تر نیز در حوادث مشابه مشاهده شده است؛ ابتدا یک اقدام محدود، سپس بزرگ‌نمایی رسانه‌ای و در نهایت تلاش برای کشاندن فضا به سمت تنش اجتماعی. نقش شبکه‌های خارج‌نشین در این مرحله پررنگ‌تر می‌شود، چراکه بازخورد داخلی به‌ تنهایی برای ایجاد موج کافی نیست.

دوگانه‌سازی از مفهوم جایزه صلح نوبل

یکی از محورهای برجسته این موج رسانه‌ای، استفاده ابزاری از عنوان جایزه صلح نوبل است. رسانه‌های معاند کوشیده‌اند این جایزه را به‌عنوان سپری برای مصونیت سیاسی معرفی کنند و هرگونه واکنش قانونی به رفتارهای خارج از چارچوب را به‌مثابه سرکوب صلح و آزادی جلوه دهند. این در حالی است که جایزه نوبل، نه یک مصونیت حقوقی ایجاد می‌کند و نه به‌ خودی‌خود مشروعیت اقدامات سیاسی را تضمین می‌کند.

مقایسه هم‌زمان نرگس محمدی با یکی از چهره‌های اپوزیسیون ونزوئلا که او نیز دریافت‌کننده جایزه صلح نوبل است، در همین راستا معنا پیدا می‌کند. رسانه‌های همسو تلاش کرده‌اند با کنار هم قرار دادن این دو، یک الگوی مشترک از مبارزه مدنی جهانی بسازند، بی‌آنکه تفاوت‌های بستر اجتماعی، سیاسی و حقوقی دو کشور را لحاظ کنند. این قیاس، بیش از آنکه تحلیلی باشد، یک ابزار تبلیغاتی برای القای مشروعیت است.

اپوزیسیون برون‌مرزی و سیاست از فاصله امن

چهره اپوزیسیون ونزوئلا که از یک کشور اروپایی و به ‌دور از فضای داخلی کشورش فعالیت می‌کند، نمونه‌ای روشن از سیاست‌ورزی از فاصله امن است. سخنرانی‌ها، بیانیه‌ها و پیام‌های رسانه‌ای او بدون تحمل هزینه‌های میدانی، به‌عنوان نماد مقاومت معرفی می‌شود. این الگو شباهت زیادی به رفتار برخی فعالان خارج‌نشین ایرانی دارد که از فضای امن اروپا یا آمریکا، نسخه ناآرامی و تقابل خیابانی برای داخل کشور می‌پیچند.

این نوع کنشگری، مبتنی بر انتقال ریسک به بدنه اجتماعی داخل کشور است. در واقع هزینه اصلی تحرکات، نه توسط طراحان رسانه‌ای، بلکه توسط افراد عادی پرداخت می‌شود. همین مسأله باعث شده است که نهادهای امنیتی و انتظامی، نسبت به پیوند میان فعالیت‌های برون‌مرزی و تحرکات میدانی حساسیت ویژه‌ای داشته باشند. بررسی پرونده‌های گذشته نشان می‌دهد که این پیوند، اغلب در قالب سناریوهای تکرارشونده عمل کرده است.

سناریوسازی بر پایه روایت‌های تأییدنشده

تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که روایت‌سازی بر پایه ادعاهای تأییدنشده، یکی از ابزارهای اصلی ایجاد آشوب بوده است. ابتدا یک حادثه با اطلاعات ناقص یا نادرست منتشر می‌شود، سپس با افزودن لایه‌های احساسی و اتهامی، به یک پرونده سیاسی تبدیل می‌گردد.

در این مرحله، نقش شبکه‌های اجتماعی بسیار تعیین‌کننده است. سرعت انتشار، امکان راستی‌آزمایی را کاهش می‌دهد و احساسات جای تحلیل را می‌گیرد. رسانه‌های معاند با آگاهی از این سازوکار، عمدا بر روایت‌های تک‌منبعی و غیرمستند تکیه می‌کنند. هدف، نه روشن شدن حقیقت، بلکه ایجاد واکنش فوری و هیجانی است؛ واکنشی که می‌تواند به تجمع، درگیری و در نهایت بی‌نظمی منجر شود.

الگوی تکرارشونده کشته‌سازی و التهاب اجتماعی

کشته‌سازی به‌عنوان یک تاکتیک رسانه‌ای، پیشینه‌ای طولانی در فعالیت‌های ضدانقلاب دارد. در این الگو، مرگ طبیعی یا حادثه‌ای یک فرد، بدون طی شدن فرآیندهای قانونی و پزشکی، به‌عنوان قتل سیاسی معرفی می‌شود. سپس با فشار رسانه‌ای، تلاش می‌شود نهادهای رسمی در موضع دفاعی قرار گیرند. این روند، بارها و با اسامی و موقعیت‌های مختلف تکرار شده است.

نکته قابل‌توجه آن است که در بسیاری از این پرونده‌ها، پس از فروکش کردن هیجان رسانه‌ای، ادعاهای اولیه یا اصلاح شده یا به‌ کلی کنار گذاشته شده‌اند. بااین‌حال، هدف اصلی که ایجاد التهاب مقطعی بوده، محقق شده است. همین تجربه‌ها باعث شده است که مراجع رسمی نسبت به تکرار این سناریوها هشدار دهند و بر لزوم طی مسیر قانونی و پرهیز از قضاوت‌های هیجانی تأکید کنند.

تقابل روایت‌ها و مسئولیت اجتماعی

آنچه در مجموع از این تحولات برمی‌آید، تقابل دو روایت است؛ روایتی که بر قانون، فرآیند رسمی و آرامش اجتماعی تأکید دارد و روایتی که با بزرگ‌نمایی، هیجان و سناریوسازی در پی ایجاد شکاف و تنش است. استفاده ابزاری از چهره‌ها، جوایز بین‌المللی و احساسات عمومی، بخشی از این تقابل روایی است.

در چنین فضایی، مسئولیت رسانه‌ها و فعالان اجتماعی دوچندان می‌شود. تجربه نشان داده است که هزینه اصلی التهاب، نه برای طراحان رسانه‌ای، بلکه برای جامعه و امنیت عمومی است. از همین رو، تأکید نهادهای مسئول بر پیگیری قانونی و تفکیک میان اعتراض، فعالیت سیاسی و اقدام علیه نظم عمومی، در همین چارچوب قابل تحلیل است؛ چارچوبی که هدف آن جلوگیری از تکرار سناریوهایی است که پیش‌تر نیز پیامدهای پرهزینه‌ای برای جامعه به ‌همراه داشته‌اند.

منبع: صبح نو

انتهای پیام/

 

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 193304
۲۴ آذر ۱۴۰۴ | ساعت: ۰:۲۸ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
(عکس) کادوی ولنتاین بند انگشتیِ لیلا اوتادی از طرف عشقش/ آخِییی چه ذوقی هم کرده