تسنیم در گزارشی ویژه به ۳ الگوی برجسته مادرانه پرداخته است؛ نقشی که فراتر از روزهای تقویمی، مظهر صبر، عشق و معجزه در زندگی هر انسان است.
به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از زنجان، بانو ای مظهر لطافت، ای ریشه حیات؛ در تقویمها روزی به نام تو ثبت شده است، اما حقیقت وجودی تو در تمام روزهای سال جاری است. این روز تنها فرصتی است تا در برابر عظمت نقشی که خداوند به تو ارزانی داشته، سر تعظیم فرود آوریم؛ نقشی که با خود، تحمل سختی، صبر بیانتها و عطایی لایزال را به ارمغان آورده است. نام تو مترادف با امنترین پناهگاه جهان است، جایی که هر طوفان بیرون، در آغوش تو آرام میگیرد.
مادر بودن، قصهای نیست که با کلمات بتوان آن را روایت کرد؛ این تجربهای است از «دادن بیقید و شرط» و «دوست داشتن بیانتها». این تلاشی است مقدس برای پرورش نهالهای کوچک انسانیت در خاک قلب خویش، که حاصل آن، نه فقط رشد یک انسان، بلکه بنا نهادن ستونهای یک جامعه با ایمان و استوار است. نگاه مهربان یک زن، میتواند تاریکترین مسیرها را روشن سازد و مهر او، میراثی است که نسل به نسل منتقل میشود.
به همین مناسبت، این گزارش سفری است کوتاه اما عمیق به قلب چند بانوی زنجانی که هر یک، بخشی از این حقیقت بزرگ را نمایندگی میکنند. از زنانی که ایثار را در قاموس تربیت فرزندان انقلابیشان معنا کردند تا آنهایی که با قدرت درونی خود، معجزات زندگی را رقم زدند؛ این صفحات را ورق بزنید تا ببینید چگونه در پس هر سختی، عشقی شگرف و پرقدرت نهفته است که جهان را به حرکت درمیآورد.
اولین نفسهای زندگی؛ تولدی متفاوت در خانه

به مناسبت بزرگداشت مقام والای زن و مادر، با مادری سخن گفتیم که فرزندش، راهی کربلای دفاع از ارزشها شد. خاطرات مادر شهید حمید احدی قریشی، نه تنها یادآور ایثار فرزندش است، بلکه نقشه راهی برای تربیت نسلهای امروز و فردای خانوادههای ایرانی است.
خانم قریشی مادر شهید حمید احدی در توصیف تولد فرزند شهیدشان، به تفاوتهای فرهنگی آن زمان اشاره میکند: (شهید حمید) فرزند دوم ما بود. من آن موقع تنها 18 سال داشتم. رسم نبود که نوزاد را در بیمارستان به دنیا آوریم؛ به همین دلیل، ایشان در خانه متولد شد.» این تولد در خانه، با توجه به اینکه خود مادر تحت درمان پزشکی بود، تجربهای خاص و منحصر به فرد برای ایشان رقم زد.
در محیط خانوادهای که «حاج آقا» (پدر شهید) اهل هیئت و مسجد بود، تربیت کودکان از همان ابتدا در مسیر ایمان و تعلق به ارزشهای دینی شکل گرفت: بچهها تقریباً همانگونه بار آمده بودند که به جلسات حسینیه اعظم بروند و مدام در آنجا رفت و آمد داشتند.
از تربیت انقلابی تا فراق جبهه

شهید حمید، در زمان شروع جنگ، دانشآموز سالهای پایانی دبیرستان بود. پیش از جنگ، این خانواده سه پسر داشتند که در مسیر آموزشهای نظامی ابتدایی نیز شرکت کردند: اولین بار در آموزش نظامی حزب جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله بهشتی در زنجان شرکت کردند. نفری 50 تومان هزینه کردیم و لباس بسیجی هم گرفتند.
وقتی جنگ آغاز شد، شهید حمید و برادر بزرگترش، یکی پس از دیگری، مسیر جبهه را پیش گرفتند.
حس مادرانه در مواجهه با شهادت؛ دین مهمتر از دامن
سؤال اساسی از این مادر بزرگوار، حس او هنگام رفتن فرزندان به جبهه و خبر شهادت بود. او با صلابتی کمنظیر، پاسخ میدهد که این مسیر، نه از سر بیمهری، بلکه از سر ایمان عمیق طی شد: وقتی بچهها به جبهه میرفتند، ما خیلی ناراحت بودیم، اما چون موضوع مهمی بود؛ دین، اسلام و مملکتمان مطرح بود، در نتیجه برای من خیلی سخت نبود. از نظر معنوی، ماها نسبت به مردم عادی جلوتر میشدیم و میگفتیم: دین مهمتر است، انقلابمان مهمتر است. ما قبل از ده سال پیش از انقلاب مقلد امام خمینی (ره) بودیم، پس فتوای مرجع اصلی، باید اطاعت میشد.
این نوع نگاه نشان میدهد که ایمان قوی، توانسته است درد غریزی مادری را در جایگاه والای تعهد به اصول هدایت کند.
توصیهای برای مادران امروز: مادر، محوریت خانواده و سنگر تربیت
مادر شهید توصیههایی ارزشمند برای مادران امروزی دارد؛ توصیهای که ریشه در تجربه تربیت فرزندانی دارد که تا پای جان پای آرمانهایشان ایستادند:من بارها گفتهام که مادران شهدا بیشترین قربانی را دادهاند. اما مادران امروز و نسلهای آینده باید دقت کنند؛ پدر و مادر، الگو هستند.وقتی بچهها در خانه بازی میکنند، دختربچه نقش مادرش را بازی میکند و هر کاری که مادر انجام میدهد، تکرار میکند. پس مادر، پیامبر خانه است. هر نشستن و هر برخاستن او درس است.
وی با اشاره به تلاش دشمن برای از بین بردن بنیان خانواده، تأکید میکند: اگر مادر خدایی باشد، اگر قرآنی باشد و اگر به نهجالبلاغه پایبند باشد، انشاءالله به بچههایش کمک میکند تا در مسیر درست باقی بمانند.
روایتگر معجزه امید
در ادامه به سراغ بانویی رفتیم که بیش از دو دهه است در درمانگاه شهرستان ایجرود، شاهد اولین نفسهای زندگی و آخرین لحظات ناامیدی خانوادههاست. فاطمه حیدری، ماما و مونس مادران این دیار، قصههایی از بهشت زیر پا تا معجزه توکل را برای ما بازگو میکند.
روز زن و مادر، تنها یک تاریخ در تقویم نیست؛ برای «فاطمه حیدری»، مامای پرتلاش ایجرود، این روزها تلاقی سختیهای زایمان، شیرینی تولد نوزاد سالم و سنگینی بار ناامیدیهایی است که با توکل به خدا، رنگ امید میگیرند.
بهشت زیر پای مادران
وقتی از او در مورد حس اولین زایمانهایی که در دانشگاه یا درمانگاه مدیریت کرده میپرسیم، صدای فاطمه حیدری محکمتر میشود: واقعاً آن لحظه به درستی این جمله پی میبریم که بهشت زیر پای مادر است. سختی که مادر در نه ماه بارداری و بهویژه در لحظات درد زایمان متحمل میشود، فراتر از تصور است.
وی تأکید میکند که لذت واقعی کار او، در دیدن سلامتی نوزاد و مادر است: «وقتی نوزاد سالم به دنیا میآید، ما هم از ته دل خوشحال میشویم. از چک کردن پاشنه پای نوزادان تا مراقبتهای اولیه، همه چیز برای ما اهمیت دارد.
پیوند 20 ساله: مادری برای کودکانی که به دنیا آورد
شگفتانگیزترین بخش صحبتهای خانم حیدری، پیوند عمیقی است که او با کودکانی که به دنیا آورده، برقرار کرده است.
او که حدود 21 سال در این منطقه خدمت میکند، میگوید: الان بعضی از آن نوزادها بزرگ شدهاند، ازدواج کردهاند و وقتی مرا میبینند، با تعجب میپرسند: شما من را یادتان هست؟ من هم به آنها میگویم: آره، یادت هست وقتی تو شکم مادرت بودی، صدای من را میشنیدی و من مراقب شما بودم. این حس مادرانه، ما را به آنها پیوند میدهد.
معجزه امید در دل ناامیدی مطلق
اما این مسیر همواره با شادی همراه نبوده است. خانم حیدری با یادآوری خاطرهای تلخ از فوت جنین در شکم مادری در روزهای برفی و بسته بودن جادهها، تلخی مسئولیت خود را متذکر میشود.
در مقابل این سختیها، داستانی از معجزه توکل روایت میکند که قلب هر شنوندهای را لمس میکند: یک خانم 11 سال بود که ازدواج کرده بود و ناامیدانه نزد من آمد. میگفت: همه جا رفتم، حتی IVF هم کردم، بچهدار نمیشوم. من به او گفتم: بابا خدا بزرگ است، توکلتان را از دست ندهید. او را راهنمایی کردم و فقط سه یا چهار ماه بعد، با خبری خوش برگشت؛ باردار شده بود! او میگفت دست شما خیلی خوب است، اما من معتقدم ما فقط وسیلهایم و توکل بر خدا نجاتش داد. این خانم اکنون چهار فرزند سالم دارد.
لحظات نجات بخش: فریاد مادری برای فرزندش
خانم حیدری همچنین از اصرار خود برای نجات جان نوزادی میگوید که تازه متولد شده بود و دچار مشکل شدید در شیر خوردن بود. پدر کودک حاضر به انتقال او به بیمارستان نبود، اما اصرار و گفتگوهای او با پدر و مادر، جان آن نوزاد را نجات داد: آن مادر هر وقت مرا میبیند، میگوید اگر آن روز اصرار نمیکردید، پسر من الان زنده نبود.
خانم فاطمه حیدری، ماما و مونس مادران ایجرود، در روز زن و مادر، نمونهای زنده از تعهد، امیدآفرینی و مادرانگی در محیط کار است؛ بانویی که برای هر زایمان، نه فقط نقش یک متخصص، بلکه نقش یک همراه، یک مشاور و یک واسطه فیض الهی را ایفا میکند.
اولویت نفس زندگی
در ادامه رضاخانی مادری که به تازگی برای نخستین بار صاحب فرزند شده است میگوید: وقتی مادر میشی، یه حسهایی توی وجودت بیدار میشوند که هیچ واژهای قادر به وصف آن حس نیست. انگار یک قلب تازه از درونت جدا میشود و در آغوشت نفس میکشد… همان لحظه که اولین تپش کوچک رو حس میکنی، دنیا یه رنگ دیگه به خود میگیرد؛ دیگر هیچچیز مثل قبل نیست.
او میگوید: ترسهات تبدیل به مراقبت میشود، ضعفهات به قدرت، و عشقی درونت ریشه میدواند که مرز و قید نمیشناسد. مادر شدن یعنی بیدار ماندن در سکوت شب، فقط برای اطمینان از صدای نفسهای کوچکی که تمام زندگیات شده است. یعنی خسته بودن و باز هم با لبخند ادامه دادن، چون لبخند کوچک، تمام خستگیهات را میبرد.
رضاخانی گفت:مادر شدن یعنی فهمیدن معنای واقعی عشق، در هر نگاه، هر بوسه و هر آغوش. یعنی آغاز خوشبختی، یعنی بخشیدن جان، با تمام دل و جان. خستگیاش همیشه شیرین است.
این مادر میگوید: من هنوز هم باورم نمیشود مادر شدهام… اما یک چیز را مطمئنم؛ اگر روزی لازم باشد، حاضرم برای پسرم، جانم را فدا کنم.
در این سفر کوتاه به دنیای مادران زنجانی، از ایثار مادر شهید تا معجزات مامای دلسوز و عشق بیقیدوشرط مادران امروزی، دریافتیم که مادر، نه تنها ریشه حیات، بلکه ستون استوار خانواده و جامعه است. او با تحمل سختیها، بخشیدن عشق بیپایان و تربیت نسلهای آینده، نقش بیبدیلی در ساختن ایرانی قوی و سربلند ایفا میکند.
باشد که در این روز بزرگ، قدردان زحمات و فداکاریهای این فرشتگان زمینی باشیم و همواره پاسدار ارزشهایی باشیم که آنان برایمان به ارمغان آوردهاند.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه