در اسلام، زن و مرد در مسیر بندگی و معرفت خداوند برابرند؛ اما برخی زنان گمنام با گامهای استوارشان در عرفان، جاودانه شدند و رازهای معنوی را به نمایش گذاشتند.
گروه فرهنگی نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم: دین اسلام، برابری زن و مرد را در رسیدن به مقام بندگی و معرفت خداوند پررنگ و روشن بیان میکند: «مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهمندند و زنان نیز از آنچه دستیافتهاند سهم دارند.» (سوره نساء، آیه 32)
این برابری، فراتر از تفاوتهای جسمانی، به استعداد ذاتی هر انسان برای راهپیمایی معنوی اشاره دارد. زن، هرچند در نظام خانوادگی وظایف و نقشهای خاص خود را دارد، هیچ محدودیتی در دستیابی به بالاترین مقامهای علمی و عبادی ندارد.
از زندگی حضرت خدیجه (س) و حضرت فاطمه زهرا (س) تا زنان پیشرو در سپیدهدم ظهور اسلام، نمونههایی درخشان از این جایگاه معنوی پیش روی ماست. پیامبر اکرم (ص) در جوامعی که دختران را زنده به خاک میسپردند، با محبت و احترامی که به دخترش نشان میداد، قلبهای امت را به ارزشهای دینی بیدار کرد. حضرت زهرا (س) نیز پس از انجام وظایف خانوادگی، در تفسیر قرآن و پرورش ایمانی عمیق و راسخ، الگویی بینظیر شدند.
با این وجود، تاریخ نشان میدهد که فشارهای اجتماعی، بسیاری از زنان را از آشکار کردن استعدادهای معنویشان باز داشته است. علیرغم اینکه قرآن بهوضوح فراخوان یادگیری علم را بدون هیچ تمایز جنسیتی صادر کرده، زنان در بسیاری از دورههای تاریخی در گوشهای تاریک از دیدگان پنهان ماندند.
حتی در حوزههایی مثل عرفان، جایی که تنها «قلب پاک» معیار است، حضور آنها کمتر دیده یا گفته شده است. چرا که گاه جامعه، بهجای پرداختن به محتوای معنوی، فقط به جنسیتِ حامل آن نگاه کرده است.
عرفان اسلامی، مانند دیگر حوزههای دینی، هیچ جایگاهی برای تبعیض نمیشناسد. مشایخ بزرگ همواره بر این نکته تأکید کردهاند که راهپیمایی به سوی حق، منوط به پاکی جان و ارادهای خالص است، نه به جنسیت یا موقعیت اجتماعی. این اصل بنیادین، در زندگی بانوانی که در تاریخ عرفان اسلامی نامشان بر جا مانده، چراغ راهی است برای درک عمیقتر این برابری.
رابعه بصری
رابعه عدویه، ستارهای درخشان در آسمان عرفان، با وجود سکوت گسترده تاریخ نسبت به زنان، نامش را جاودانه در تاریخ معنوی اسلام جای داده است. از زندگی او، جزئیاتی در منابعی مثل «تذکرة الاولیا» نقل شده که گواهی بر جایگاه والایش در میان صوفیان است.
حسن بصری، عارف بزرگ، از او به عنوان معلم معنوی بهره میبرد و سخنانش راهنمای بسیاری از سالکان راه حق بود. حتی در کودکی، رابعه تأثیری چشمگیر بر قدرتمندان زمان خود گذاشت: داستانی است که خواب پیامبر (ص) به پدرش نشان داد و مأموریتی برای رساندن پیامی به حاکم بصره داد؛ پیامی مبنی بر عظمت مقام دخترش، که در روز قیامت شفیع هفتاد هزار نفر خواهد بود.
رابعه نهتنها به قدرتمندان بیاعتنا بود، بلکه حتی از نور چراغ سلطان برای دوختن لباسش پرهیز میکرد. میگفت: «وقتی از نور چراغِ جهانگیر استفاده کردم، دلم تاریک شد؛ تا آن پارچه را از هم نگسلیدم، راحتی نیافتم.» این سخن، جلوهای از توحیدِ عملی اوست.
یکی از مشایخ بصره که در حضورش دنیا را سرزنش میکرد، از سوی او پاسخ گرفت: «اگر دنیا را دوست نداشتی، آنقدر درباره آن حرف نمیزدی. چون هر کس چیزی را دوست دارد، زیاد دربارهاش سخن میگوید.»
زندگی او، درس زهد بود. رابعه هرگز ازدواج نکرد؛ نه به دلیل بیزاری از زندگی، بلکه چون جانش برای سلوک معنوی آماده نبود تا در مسئولیتهای مادی غرق شود. خوراکش فقط یک خرما در روز بود و لباسش پشمی ساده و بیزینت. او به ما نشان داد که عارف واقعی، کسی است که دنیا را در قلبش جای نمیدهد، حتی اگر در میان مردم زندگی کند.
فاطمه نیشابوری و وارثان ناشناخته عرفان
فاطمه نیشابوری، یکی دیگر از زنان نخبه عرفان، آنقدر مقامی والایی داشت که بایزید بسطامی، عارف بزرگ، او و شوهرش را «زوجی» میدانست که در پاسخ به پرسشهای عمیق، چنان صحبت میکردند که بر حقانیت معرفتشان شهادت داد.
ذوالنون مصری هممقامات معنوی او را ستود. با این حال، از زندگی او تنها خلاصههایی باقی مانده که گواهی است بر پردهای ضخیمی که بر تاریخ زنان عارف کشیده شده است.
خواهران بشر حافی
در کنار این افراد، نامهایی مانند «اخوات بشر حافی» در منابع صوفیه ظاهر میشوند. بشر حافی که به زهد مشهور بود، میگفت: «پارسایی را از خواهرم آموختم.»
داستانی نقل شده که خواهرش از احمد بن حنبل پرسید: «آیا ریختن پنبه در تابستان، با نور مشعل سلطان، حرام است؟» این پرسش، تقوایی را آشکار کرد که حتی از استفاده غیرمستقیم از ثروت حکومت نیز او را باز میداشت. احمد بن حنبل با شنیدن این سخن، گریه کرد و گفت: «چنین تقوایی از خاندان او سر بر میآید.»
کردیه دختر عمرو
کُردِیه دختر عمرو، زن دیگری از اهل بصره یا اهواز است که «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است. اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است.
ضمن آنکه این امر در اسلام هم توصیه شده است. امام علی (ع) میفرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»
عقلای مجانین: زنانی که در ظاهر دیوانه، در باطن دانا بودند
در عرفان اسلامی، گروهی «عقلای مجانین» خوانده میشدند؛ کسانی که عشق به حق، آنها را از بندِ دنیا آزاد کرده بود. سخنان و رفتارشان گاهی عجیب بود چرا که برای دنیای مادی هیچ ارزش یا قیمتی قائل نبودند.
بهلول دانا، از معروفترین آنها، با حکمتهایش جامعه را متحیر میکرد، اما زنانِ این گروه کمتر شناخته شدهاند.
ریحانه، الهه، ذکاره و عافیه مشتاقه، برخی از زنانی بودند که صوفیان آنها را «واله» یا «مجنون» مینامیدند.
عارفهای به نام تحفه هم بود که در مورد او نوشتهاند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند! سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفهای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب به طور سرّی گفت: «آنکه حبیب دل من است، مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.» این سخن، آزادی معنوی را در عین اسارت ظاهری نشان میدهد.
میمونه سوداء و آسیه بغدادی نیز از این گروه بودند که در کتاب «نخستین زنان صوفی» نامشان آمده است.
پشت پرده تاریخ: زنان عارفی که گمنام ماندند
کنار زنان شناختهشده، بانوان بیشماری در سکوت تاریخ، ستونهای اصلی عرفان بودند. مادرانی که با شیر معنوی، عارفانی چون رابعه و بایزید را پرورش دادند؛ همسرانی که صبورانه در کنار زاهدان فقیر ماندند؛ خواهرانی که همانند خواهر بشر حافی درسهای زهد را آموختند. این زنان گاهی به دلیل ساختارهای سلطهطلبانه جامعه، نامشان در منابع ثبت نشده، اما وجودشان جزء جداییناپذیر تاریخ عرفان است.
مطالعه زندگی این گمنامان، نهتنها پر کردن خلأهای تاریخی، بلکه درک عمیقتری از جریانات معنوی اسلام به همراه میآورد. شاید بسیاری از شیوخ بزرگ، زیر سایه تربیت زنانی پرورش یافتهاند که نامشان امروز در پشت پردههای ناشناختگی پنهان مانده است.
پایان سفر: به سوی آیندهای روشنتر
تأثیر زنان در عرفان اسلامی، همچنان در هالهای از ابهام است، چرا که بسیاری از منابع، حضور آنها را نادیده گرفتهاند. با این حال، حتی در همان اسناد کمتر، آثاری از نبوغ معنویشان دیده میشود. رابعه، فاطمه نیشابوری و خواهران بشر حافی، دریچههایی هستند که از آنها میتوان به دریای عمیق عرفان زنان نگاه کرد.
شناسایی این شخصیتها، آغاز راه است. پژوهشهای آینده باید به سراغ مادران، همسران و خواهران عارفان بروند؛ کسانی که با صبر و عشق، زمینه رشد معنوی آنها را فراهم کردند. تاریخ عرفان اسلامی، وقتی کامل خواهد شد که جایگاه واقعی زنان در آن بازشناخته شود؛ زنی که نه در گوشهای تاریک، بلکه در مرکز نور الهی همیشه حاضر و ناظر بوده است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه