نسخه تازهای از هوش مصنوعی با قابلیتهای پیشرفته وارد بازار شده که میتواند شیوه دسترسی و پردازش اطلاعات را به شکل شگفتانگیزی تغییر دهد.
به گزارش نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم از کردستان، تصویری از دکه یا کیوسکهای قدیمی روزنامهفروشی – و سیگار فروشی – داشتیم که مقابل سینی و استند میایستادیم و به انبوه مجلات و روزنامههایی که کنار هم چیده شده بود، نگاه میکردیم. اگر در مسیرمان ده کیوسک روزنامهفروشی بود، جلو هر ده تایش میایستادیم و مانند کسی که دنبال نامی آشنا، روزنامهای جدید یا تیتر خبرهایی که منتظرش بودیم، بین تصویرها و رنگها چشم میدواندیم و زیر لب میگفتیم: «چقدر شلوغه!» ممکن هم بود چیزی که میخواستیم را پیدا نکنیم و به عادت روزنامهای میگرفتیم و تا خورده میزدیم زیر بغل.
در آن دوره و زمانهای حجم نشریات به حدی بود که میتوانم بگویم سرمان گیج میرفت از آن همه گزارش، گفتوگو، یاداشت، عکس و تصویر، رنگ و اسم تلنباره شده؛ فلیسوفانهاش بگویم «دلهره» سراپای وجودمان را میگرفت. هجوم انبوه روزنامهها و مجلات که به علتهای مشخص در زمانهای مشخص منتشر میشد و به کیوسکها هجوم میآوردند تا ما زیر لب بگوییم «دمکراسی» دارد شأن و مرتبه میگیرد و دمکراسی دست و پا میزد که در ما نهادینه شود و دکهها برایش بسترساز خوبی بودند.
میگویند؛ «سورن کییر کهگارد» فیلسوف دانمارکی اثر معروفش «ترس و لرز» را بعد از اختراع تلگراف نوشت و اگر چه فضای ترس و لرز ربطی ظاهری به این اختراع حیرتانگیز نداشت، اما میشود برداشت کرد که کییرکهگارد از دیدن اختراعی که همه اخبار و اتفاقات جهان را در کمتر از دقیقهای بههم بدوزد، دچار دلهره شده و نگران بود که چه بر سر ایمان خواهد آمد. اگر کییرکهگارد را منجمد کرده بودند و در این روزگار عجیب و غریب ارتباطات دوباره زندهاش میکردند، بیشک از شدت ترس و دلهره قالب تهی میکرد.
من فکر میکنم که دلهرههای یک فیلسوف در آن زمان نهچندان دور، خودش را دوباره رسانده به ما و در درون ما جای گرفته و از دلهره و نگرانی به هراس رسیدهایم: «چه اتفاقی دارد میافتد؟» آن حجم از اطلاعات منتشره شده در لابهلای صفحات روزنامهها، مجلات و نشریات تیراز میلیونی در فضای حقیقی، جایش را داده است به فضای مجازی، به شبکههای اجتماعی، پلتفرمها، میدیاها و شبکههای ماهوارهای که از کله سحر تا نیمهشب و گاهی 24 ساعته، آنچه در دنیا رخ میدهد را به سمت ما سرازیر میکنند.
حالا با اندوه میتوانیم ببینیم روزگار سپری شده کیوسکهای روزنامهفروشی که سیگار، تنقلات و نوشیدنی میفروشند و خبری از روزنامه و مجلات نیست. اگر همین فردا پسفردا نوشته بودند: «ورژن جدید هوش مصنوعی رسید.» زیاد مات و مبهوت نشوید و مانند آن روزگار ما بگویید: «آخر زمانه!».
همین جا تأکید کنم قرار ما این نیست که حرفهای فراواقع و دلهرهآور بگوییم. در واقع میخواهم بگویم که بیشتر شنیدن و بیشتر دیدن مشکلمان را حل نمیکند!
امروز ما و جهانی که در آن بهسر میبریم هر لحظهاش در معرض هجوم بیامان دادهها و اطلاعات نصفه نیمه و تکهتکه است. اگر زمانی با مکثهای طولانی در برابر روزنامهفروشیها به ورق زدن و چشمگرداندن و خریدن روزنامه و مجله و خواندن عمیق نوشتهها و یاداشتها میپرداختیم؛ امروز در همان مسیر زندگی، انفجاری از جهان پیرامون اطلاعات و مصرف سریع و رضایت آنی برای نیازی که برایمان معلوم نیست، ساخته شده است. اما آیا مغز ما برای این حجم ترابایتی طراحی شده است؟ پاسخ خیر. مغز ما قادر به پردازش این حجم از اطلاعات پراکنده، نصفهنیمه و تکهتکه شده نیست و در پرسهزنی درازمدت در شبکههای اجتماعی و بالا و پایین کردن صفحات روی تاچ گوشیمان، عادت مدام و تفریحگونه و وابسته به فضایی رها از تکهپارههای اطلاعات را از اینسو و آنسوی دنیا میگیریم و این تصور اشتباه و خطرناک در ما بهوجود میآید که در بارهی همه چیز آگاهی داریم و غافل که با همان سرعت فراموش میشوند.
ما از روزگار بر زبان آوردن «نمیدانم» خیلی دور شدهایم، زیرا همان نمیدانم، شروع خوب و نقطه اشتیاق ما بود برای جستجو و پیدا کردن پاسخها و خواندن تاریخ، فلسفه و ادبیات آن هم در شکل عمیقش. آیا امروز ما مایل هستیم بخشی از وجودمان به همان نقطه «نمیدانم» بازگردد؟ جور دیگر به ماجرا نگاه کنیم. ما بهشدت به ارتباط نیاز داریم، ارتباطی که بتواند نیازهای ما را برآورده کند، زیرا بهخوبی آگاهیم عمر ما خیلی کوتاهتر از پلکزدنی در برابر عمر زمین است، کسری از ثانیه!
کسب آگاهی عمیق در برابر هجوم اطلاعات تکهپارهای و نوستالژی اندوهناک دکههای روزنامهفروشی به ما میگوید که چقدر تنهاییم! و گریز از تنهایی نه در پرسهزنی فضای مجازی؛ بلکه هیجان دریافت همان پیامی هستیم که در درون بطری از لابهلای موجهای سنگین آب بهدست ما میرسید.
یادداشت: محمد توفیق مشیرپناهی، روزنامهنگار
انتهای پیام/486
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه