سریال روزگار قریب؛ شاهکار واقعی تاریخ‌نگاری که همه چیز را عوض کرد!

سریال «روزگار قریب» به کارگردانی کیانوش عیاری، با روایت دقیق و جزئیات بی‌نظیر، استانداردهای سریال‌های تاریخی ایرانی را متحول کرده است.

سریال روزگار قریب؛ شاهکار واقعی تاریخ‌نگاری که همه چیز را عوض کرد!
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

اختصاصی نمابان و به نقل از سلام سینما – مازیار وکیلی: سریال‌های تاریخی ایرانی (خصوصاً آن‌هایی که درباره تاریخ معاصر ساخته می‌شوند) مشکلات زیادی دارند. مشکلاتی که باعث می‌شوند تماشای آن‌ها آسان نباشد. اولین مشکل این سریال‌ها تصنعی بودن آن‌ها است. «مدار صفر درجه» سریال بدی نیست اما شخصیت‌هایش زیادی تر و تمیز و عصا قورت داده‌اند. یا به سریال‌های محمدرضا ورزی نگاه کنید، تصنع از سر و رویشان می‌بارد. مشکل دوم سریال‌های ایرانی که درباره تاریخ معاصر ساخته شده‌اند این است که زیادی ایدئولوژیک هستند. یعنی تلاش زیادی انجام داده‌اند تا قرائت رسمی حاکمیت از تاریخ را تصویری کنند. حتی سریال با کیفیتی مانند «کیف انگلیسی» هم از این آفت در امان نمانده و همان چیزی را نمایش می‌دهد که مدیران بالادستی می‌خواهند. مشکل سوم سریال‌های این ژانر خسته کننده بودن آن‌ها است. «در چشم باد» را نگاه کنید. جعفری جوزانی در بعضی قسمت‌ها انقدر داستان کم آورده که به بهانه‌های مختلف شخصیت‌ها را درون سالن سینما می‌برد تا ده دقیقه از یک فیلم کلاسیک را تماشا کنند تا به این نحو مدت زمان سریال به اندازه استاندارد برسد. مشکل بعدی سریال‌هایی که درباره تاریخ معاصر ساخته می‌شوند این است که یک دست نیستند. «سرزمین کهن» کمال تبریزی را با دقت نگاه کنید تا متوجه شوید فاصله فصل اول سریال با فصول بعدی چقدر زیاد است.

تنها سریالی که هیچ کدام از این آفات را ندارد «روزگار قریب» کیانوش عیاری است. یک شاهکار تمام عیار که به فرش ایرانی شبیه است. همانقدر ظریف، پیچیده و هنرمندانه است. پر است از جزئیات تکان دهنده و از همه مهم تر انقدر شبیه زندگی واقعی است که تماشاگر ناخودآگاه باورش می‌شود مردم ایران در آن زمان خاص به همین شکل زندگی می‌کردند. «روزگار قریب» را می‌شود صدها بار دید و از تماشای هر پلان به اندازه ده فیلم سینمایی لذت برد. بس که این سریال دقیق و درست و ریزبینانه ساخته شده است.

چرا کیانوش عیاری یک کارگردان استثنائی است؟

کیانوش عیاری یک از پدیده‌های استثنایی سینمای ایران است. کارگردانی با سابقه درخشان که بلد است از دل یک سکانس به ظاهر ساده چنان جزئیاتی بیرون بکشد که تماشاگر را مبهوت تماشای آن جزئیات کند. عیاری این موضوع را در تمام آثارش چه فیلم‌های رئالیستی مانند «آبادانی‌ها» و چه فیلم‌های ناتورالیستی مانند «شبح کژدم» رعایت کرده است. جزئیاتی که عیاری در فیلم‌هایش نمایش می‌دهد اغلب از دل وقایع ساده و پیش پا افتاده زندگی روزمره بیرون آمده‌اند. مثلاً در یکی از آخرین ساخته‌هایش «کاناپه» یک تکه از یک رومبلی که ظاهراً در گوشه‌ای افتاده تبدیل به مهم ترین عامل تعلیق در سکانس مورد نظر می‌شود. ساخت و نمایش چنین جزئیاتی فقط از عیاری برمی‌آید که خیلی خوب بلد است بی طرف باشد و دوربینش را جوری در گوشه‌ای از صحنه بکارد که تماشاگر احساس کند دارد یک مستند دراماتیک را تماشا می‌کند. این هنر عیاری باعث شده تا حتی یک کمدی مانند «روز باشکوه» هم صاحب چنان کیفیت خاصی شود که در کل سینمای ایران نمونه مشابهی ندارد.

عیاری و هنر رعایت جزئیات

نمایش چنین جزئیاتی در یک فیلم یا سریال معاصر شاید کار ممکنی باشد اما در یک کار تاریخی استفاده از چنین جزئیات حیرت انگیزی حقیقتاً به معجزه می‌ماند. عیاری بارها در مصاحبه‌هایش گفته اکثر سکانس‌های «روزگار قریب» را با یک طرح کلی ساخته و همه چیز را به اتفاقات درون صحنه و توانایی بازیگران سپرده است. پس با این حساب باید اعتراف کرد عیاری نابغه است که توانسته با استفاده از تخیلش سریالی بسازد که نه تنها در نمایش جزئیات غنی باشد که یکدستی آن هم به هم نخورد. آن هم در سریالی با پروداکشن و عظمت «روزگار قریب». این که عیاری در زمان ساخت این سریال از استانداردهای خودش کوتاه نیامده و سبک خودش را دنبال کرده قابل ستایش است. این «روزگار قریب» به روایت و نگاه عیاری است. نگاهی به شدت استثنایی که درام را در جزئیات به ظاهر بی‌ربط زندگی جست و جو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

می‌گویند هر فیلم یا سریال خوب دارای جزئیات درخشانی است که آن فیلم و سریال را از سایر آثار سینمایی یا تلویزیونی متمایز می‌کند. اما نکته شگفت انگیز درباره سریال «روزگار قریب» این جا است که این سریال تماماً براساس جزئیات ساخته شده است. اصلاً همین جزئیات است که به سریال روح زندگی داده و آن را از سایر سریال‌های تلویزیونی متمایز کرده است. به عنوان مثال دکتر قریب در اُتاق خود در بیمارستان مهمانی دارد و دارد با او درباره سیاست حرف می‌زند. کمی دورتر زری مامان دارد اتاق را مرتب می‌کند و کمی دورتر دختر دکتر قریب دارد سیب می‌خورد و با زری مامان گپ می‌زند. رعایت همین نکته ساده (سیب خوردن دختر دکتر قریب) به سریال یک روح متفاوت بخشیده است که در هیچ سریال دیگری آن را پیدا نمی‌کنید. عیاری استاد ساخت چنین روحی است و این را در سریال درخشان دیگرش «هزاران چشم» هم انجام داده است. اما ساخت این روح ایرانی در یک سریال تاریخ عظیم بدون این که یک دستی کار از بین برود، حقیقتاً چیزی شبیه معجزه است که عیاری توانسته به خوبی آن را انجام دهد. 

«روزگار قریب» به‌مثابه یک سند تصویری

اما «روزگار قریب» یک سند تصویری از تاریخ اجتماعی ایران هم هست. عیاری در این سریال فقط به سراغ نقاط اوج تاریخ نرفته است، بلکه دوربینش را به سمت زندگی مردم عادی چرخانده و توانسته شمایی کلی از وضع زندگی در ایران معاصر را به نمایش بگذارد. این که وضع راه‌های کشور چگونه بوده، امنیتی وجود نداشته، مردم به قدری جاهل بودند که مطالعه جغرافیا را کفر می‌دانستند، بهداشت عمومی به قدری بد بوده که بیماری‌هایی مثل تیفوس و حصبه و وبا به راحتی شیوع پیدا می‌کرده، بسیاری از مردم بیسواد بودند و توانایی خواندن و نوشتن نداشتند، قحطی بزرگی اتفاق اُفتاده و ارزاق عمومی به حدی کم شده که مردم از گرسنگی می‌مردند، وضعیت فقر خانواده‌‌ها به چه صورت بوده و…. عیاری با دست گذاشتن روی چنین نکاتی توانسته مثل یک معلم تاریخ کارآزموده یک شمای کلی از ایران نمایش دهد و بگوید ایران از چه مراحل سخت و پیچیده‌ای عبور کرده تا به امروز رسیده است. البته که سریال «روزگار قریب» در کنه خود سریال اُمیدوار کننده‌ای هم هست. عیاری در این سریال به شکل واضحی می‌گوید شرایط در زمان مرگ دکتر قریب و شرایط فعلی شاید مطلوب نباشد اما یک قیاس ساده با گذشته نشان می‌دهد که اوضاع چقدر متفاوت شده است و این تفاوت را بیش از هر چیز مدیون امثال دکتر قریب هستیم که با پایمردی خود ایران را چند گام به جلو بردند.  

منبع: سلام سینما

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 158815
۲۰ آذر ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۳:۴۳ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

هانده ارچل با این سر و وضع لاکچری دیگه حرفی برا گفتن نذاشته/ چه کفشی ….! چه کلاهی ….! چه تیی …. !