نرخ دلار در ایران فراتر از یک شاخص مالی است و سقوط پیوسته ارزش ریال نشاندهنده ناکامی تمام دولتها در حفظ ثبات اقتصادی و اعتماد عمومی است.
نمابان و به نقل از عصر ایران؛ علی دماوندی کناری*– نرخ ارز در ایران، بهویژه دلار آمریکا، فقط یک شاخص مالی نیست؛ بلکه آیینهای از اعتماد عمومی، ثبات سیاسی و کارآمدی نهادهای اقتصادی است.
در چهار دهه گذشته، تقریباً همه دولتهای پس از انقلاب -فارغ از گرایش سیاسیشان – وعده کنترل نرخ دلار و حفظ قدرت خرید پول ملی را دادهاند، اما نتیجه همواره کاهش ارزش ریال و رشد مداوم بهای ارز بوده است. [بسیاری از کارشناسان البته موفقیت دولت دوم خاتمی (80 تا 84 خورشیدی) در تک نرخی کردن قیمت ارز و روند متناسب نسبی آن را مستثنا میکنند- عصر ایران]
پرسش اساسی این است: چرا دولتها در مهار نرخ ارز ناکام میمانند؟
منشأ این ناتوانی، صرفاً اقتصادی نیست، بلکه ریشهای سیاسی و نهادی دارد. اقتصاد ایران بهطور سنتی دولتی و رانتی است؛ دولت کمتر از مردم مالیات میگیرد و بخش عمده درآمدش از فروش نفت و گاز تأمین میشود. در چنین الگویی، دولت چون وابسته به رأی مالیاتدهندگان نیست، نسبت به جامعه پاسخگو نمیماند و نوسان درآمدهای نفتی، مستقیماً بر میزان عرضه ارز اثر میگذارد. در کنار این، نبود یک نهاد مستقل و شفاف برای سیاست پولی، بحران ارزی را مزمن کرده است.
ساختار بودجه ایران سالهاست به دلارهای نفتی گره خورده است. دولتها معمولاً برای جبران کسری بودجه، یا مستقیم از بانک مرکزی استقراض میکنند یا ارز نفتی میفروشند؛ هر دو شیوه تورمزا است. از همین رو، ریال ما بیش از آنکه بر تولید و سرمایه ملی تکیه داشته باشد، بر جریان ناپایدار درآمد نفتی استوار شده است. هرگاه این جریان مختل شود، ارزش پول ملی سقوط میکند.
در ایران، دولت و نهادهای وابسته -از شرکتهای بزرگ تا بنیادها -سهم بالایی از اقتصاد را در اختیار دارند. این تمرکز موجب رانت، انحصار و بیاعتمادی فعالان بخش خصوصی شده است. سرمایهگذاران ترجیح میدهند در فضای غیررقابتی و پرریسک تولید نکنند، زیرا سیاستها بیثباتاند و انگیزهها بهجای نوآوری، به سمت رانت و سوداگری سوق داده میشوند.
تحریمهای بینالمللی، دسترسی ایران به بازارهای مالی جهانی را محدود کرده و هزینه مبادلات ارزی را افزایش دادهاند. در چنین وضعیتی، دولتها حتی اگر نرخ رسمی ارز را تثبیت کنند، بازار آزاد راه خود را میرود. شکلگیری نرخهای چندگانه، نتیجه طبیعیِ سیاستهای دستوری است؛ سیاستی که نه پایدار و نه شفاف است .
چند دهه تورم مزمن، ذهنیت دلاردوستی را در جامعه نهادینه کرده است. کوچکترین شایعه سیاسی میتواند موج خرید ارز را رقم بزند. این رفتار جمعی، انتظارات تورمی را تقویت و عملاً هر سیاست ضدتورمی را خنثی میکند. نتیجه این چرخه، بیثباتی مزمن در بازار ارز و کاهش اعتماد عمومی به سیاستهای اقتصادی است.
مهار پایدار نرخ ارز، نه با تزریق دلار بلکه با اصلاح ساختارهای حکمرانی اقتصادی ممکن است. استقلال واقعی بانک مرکزی، اصلاح نظام بودجه و کاهش وابستگی نفتی، تقویت رقابت و تولید، و ارتقای شفافیت در تصمیمات اقتصادی، میتواند ارزش پول ملی را ترمیم کند. تا زمانی که ریشههای اقتصاد رانتی و فقدان پاسخگویی نهادی پابرجاست، دولتها محکوماند در دور باطل کنترل موقت و جهشهای مکرر ارزی گرفتار بمانند.
* پژوهشگر مسایل ایران
منبع: عصر ایران
بدون دیدگاه