سینما در ایران از فراز و نشیبهای متعددی طی مسیر کرده است. موضوعی که در سرنوشت کارگردانان این صنعت به عینه قابل مشاهده است.
به گزارش نمابان و به نقل از خبر فوری، مروری به اتفاقات مهم زندگی تعدادی از کارگردانان نام آشنای سینمای ایران خواهیم داشت.
عباس کیارستمی
کیارستمی برندهٔ جایزههای سینماییِ فراوانی است. وی پنج بار نامزد جایزه نخل طلای جشنواره کن شد و در سال ۱۹۹۷ در پنجاهمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلمِ کن برای طعم گیلاس این جایزه را گرفت. وی در جشنوارههای متعددِ معتبرِ فیلمِ جهان به عنوان داور حضور داشته است. وی همچنین با دریافت ۳۲ دستاوردِ شخصی، پرافتخارترین هنرمند ایران بهشمار میرود.
او در مصاحبهای در سال ۲۰۰۷ دربارهٔ محمود احمدینژاد گفت: «من فکر میکنم او کارش را خوب انجام نداد. او با وعدهٔ رفع مشکلات اقتصادی به قدرت رسید که هیچکدام از آنها را عملی نکرد.»
در جواب نامهٔ سرگشادهٔ بهمن قبادی به عباس کیارستمی، کیارستمی اذعان داشت که وی با فیلمهای شعاری سیاسی موافق نیست چون فیلمهای سیاسی تاریخ مصرف دارند و ارزش هنر را پایین میآورند. کیارستمی در جشنوارهٔ فیلم سان فرانسیسکو سال ۲۰۰۰ جایزهٔ آکیرا کوروساوا خود را برای یک عمر فعالیت هنری در سینمای ایران به بهروز وثوقی هدیه داد.

او در مصاحبهای با گاردین گفته بود: «در تمام فیلمها خواستهام این است که تصویری مهربانتر و صمیمی تر از انسانیت و کشورم را به نمایش بگذارم.» وی ادامه داده بود: «من مثل یک درخت هستم؛ درخت بهخاطر اینکه از زمین رشد کرده و بیرون آمده، نسبت به آن احساس مسوولیت ندارد، بلکه باید میوه، برگ و شکوفه بیاورد. من هیچ وظیفهای برای تصحیح شناخت اشتباه از کشور و فرهنگم ندارم. من چه کسی هستم که چنین وظیفهای داشته باشم. ازسوی دیگر، تعداد کسانی که فیلمهای مرا میبینند را با کسانی که تحت تأثیر رسانههای جمعی غرب هستند مقایسه کنید! من چه کاری میخواهم انجام دهم؟»
علی حاتمی
از فیلمسازان پیشروی نسلی بهشمار میرود که پیشگامان فصل جدید سینمای ایران از اواخر دههٔ ۱۳۴۰ به بعد از میانش برخاسته است.
اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان حسن کچل ساخته شد و آخرین فیلم نیمهتمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود،به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان در 52 سالگی اش نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریممسیحی (به نامهای کمیتهٔ مجازات و تهران روزگار نو) ساخته شد.

ناصر تقوایی
او فیلمسازی مؤلف توصیف شده است. در سال ۱۳۸۳، شورای ارزشیابی هنرمندان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدرک گواهینامه هنری درجه یک را به تقوایی اعطا کرد. او در سیزدهمین جشن سینمای ایران، تندیس شایستگی بهخاطر یک عمر دستاورد هنری را دریافت کرد و در چهاردهمین دوره انجمن فیلم کوتاه ایران از او تقدیر شد.
تقوایی پیش از آغاز کار در سینما، جذب تلویزیون شد و با ساخت سریال تلویزیونی مورد توجه قرار گرفت. او سریال تلویزیونی معروف دائی جان ناپلئون (۱۳۵۵) را ساخت که مورد استقبال چشمگیر مخاطبان قرار گرفت و او را به عنوان فیلمسازی موفق در فضای روشنفکری و همچنین در میان عامه مردم تثبیت کرد. تقوایی در سال ۱۹۸۸ جایزه پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو را برای فیلم ناخدا خورشید (۱۳۶۵) به دست آورد. تقوایی پس از انقلاب ۱۳۵۷ کمکارتر شد و گفت: «تا وقتی که سانسور اینگونه عمل میکند، کار نمیکنم، فیلمی نمیسازم و کتابی چاپ نمیکنم».تقوایی در سالهای پایانی زندگی به خاطرِ مشکلات جسمانی خانهنشین شد و ارتباط محدودی با محافل سینمایی داشت.

در صبح ۲۲ مهر ۱۴۰۴، وفامهر با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود از مرگ تقوایی خبر داد و او را هنرمندی گفت «که دشواری آزاده زیستن را برگزید».جسدِ تقوایی ۲۴ مهر در امامزاده طاهر (کرج) با مشایعتِ سفیدپوشان (به وصیتِ خودش) به خاک سپرده شد.
بهرام بیضایی
بیضایی از فیلمسازانِ صاحبِ سبک و معتبر و از نویسندگان و متفکّرانِ برجستهٔ نمایش و ادبیاتِ نوینِ فارسی بهشمار میرود. بعضی از نمایشنامههایش به زبانهای دیگری ترجمه و در آسیا و اروپا و آمریکا و استرالیا چاپ و اجرا شده است.

از هنگامِ تشکیلِ کانونِ نویسندگانِ ایران از بنیانگذارانش بود و از جمله به همین خاطر، دچارِ بدگمانیِ ساواک بود. او سالِ ۱۳۵۷ از کانون کنارهگرفت. دههٔ ۱۳۵۰ را به استادی در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاهِ تهران و نیز فیلمسازی گذرانید. سالِ ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ یزدگرد را بر صحنه برد؛ که در ۱۳۶۰، سالِ اخراجش این بار از کرسیِ استادیِ دانشگاهِ تهران، فیلم هم شد. پس از نمایشِ مرگ یزدگرد تا هجده سال امکانِ کارِ تئاتری نیافت؛ هرچند − «با تمام فشارها و سختیهائی که دولت برایش ایجاد میکرد» − توانست چند فیلم بسازد. سالِ ۱۳۷۱، که چند سالی از جدایی از همسر اولش میگذشت، با مژده شمسایی ازدواج کرد. از سالِ ۱۳۷۶ دوباره کارِ تئاتر دست داد و بیضایی به شوقِ نمایش از اقامتِ کوتاهش در استراسبورگ دست شست و تا ۱۳۸۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه بگیرد؛ هرچند، گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمیگرفتارِ سانسور شد یا کتابی در محاقِ توقیف ماند. سالِ ۱۳۸۹ به استادیِ دانشگاهِ استنفورد به آمریکا رفت.این هجرت دیرانجامترین اقامتِ بیضایی دور از ایران بوده. او در آمریکا نیز پرکار بوده و غیر از تدریس، به نوشتن و نمایش پرداخته است.
مسعود کیمیایی
او را کارگردانی مؤلف و تأثیرگذار دانستهاند.کیمیایی همچنین معروف به «استاد قهرمانسازی» در سینمای ایران است. او با ساخت فیلم قیصر (۱۳۴۸) دو قطب هنری و تجاری سینما را پیوند داد و همراه چند فیلمساز دیگر، آغازگر دورهای بود که موج نو در سینمای ایران شناخته شد.

مسعود کیمیایی تنها دو جایزه از جشنواره فیلم فجر در کارنامه خود دارد. آن دو جایزه هر دو هم متعلق به سال ۱۳۸۹ و سالِ ساخت فیلم جرم بوده است. فیلمهای وی مانند خط قرمز، تیغ و ابریشم و ردپای گرگ دچار ممیزی و سانسورهای زیادی شد؛ و در این بین فیلم اول ذکر شده هیچگاه به نمایش در نیامد. سرب، دندان مار و گروهبان از فیلمهای محبوب منتقدان در سالهای پایانی دهه شصت و در اکران جشنواره فجر بودند که بخش قابل توجهی از گردش مالی جشنواره در دهه شصت و ازدحام و صفها و البته بازار سیاه بلیتهای آن به خاطر فیلمهای کیمیایی بود. اما هیچکدام از این سه فیلم محبوب، داوران را مجاب نکرد تا او را در جوایز جشنواره شریک کنند. سرب که در سالهای گذشته در صدا و سیما نیز پخش شد با سانسور شدید مواجه شد.
فریدون گُله
گُله از سینماگران مطرح ایران در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ و اوایل دههٔ ۱۳۵۰ بود و بسیاری فیلم کندو ساختهٔ مطرح او را آغازگر نوعی تازه از سینمای اجتماعی ایران میدانند.
آخرین فیلمی که در ایران ساخت ماه عسل(۱۳۵۵) بود. در سال ۱۳۵۶ برای ساخت محصول مشترکی به نام «سبز خفته» با سرمایهگذاران آمریکایی به آمریکا رفت. بهدلیل شراکت وزارت فرهنگ و هنر در این فیلم، گُله بهناچار مدتی دفتر تولید و پخش فیلمی را اداره کرد. سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران صورت گرفت و گُله در آمریکا ماندگار شد. سال ۱۳۶۱، هنگامی که درصدد بود فیلم «دیروزی» را بهطور مشترک تهیه کند و صحنههایی از فیلم را هم گرفتهبود، بهعلت بیماری پدرش به ایران بازگشت.
گفته میشود از مجموع هفت یا هشت فیلمنامهای که از او در «استودیو میثاقیه» بود و پس از مصادره به «بنیاد سینمایی فارابی» واگذار شد، حدود پنج فیلمنامهاش با نام «دیگران» تصویب شد و با قیمتهای کلانی بهفروش رسید. در همین سالها، مسئولان امور سینمایی از او خواستند که فعالیتهای سینماییاش را پی بگیرد که او هم شرایط خودش را اعلام کرد و به نتیجهٔ مشخصی نرسید.

گله صبح شنبه ۳۰ مهرماه ۱۳۸۴ در ۶۴ سالگی بر اثر سکتهٔ قلبی در محل زندگیاش واقع در سلمانشهر (متل قو)، مازندران درگذشت.
داریوش مهرجویی
مهرجویی، که از بنیانگذارانِ کانونِ سینماگرانِ پیشرو بود، از فیلمسازان برجستهٔ ایران و از چهرههای اصلی موج نوی سینمای ایران بهشمار میرود.
براساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳، مهرجویی با آفریدن هفت شخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در سینمای ایران خلق کرده است. همچنین شخصیتهامون در فیلمی به همین نام از مهرجویی، ماندگارترین شخصیت در تاریخ سینمای ایران دانسته شده است.
هرچند از آغاز فعالیت فیلمسازی مهرجویی شماری از فیلمهایش توقیف شد، ولی با این حال او همچنان به فیلمسازی ادامه داد. او جوایز متعدد بینالمللی دریافت کرد که از میان آنها میتوان به جایزهٔ صدف طلایی بهترین فیلم جشنوارهٔ فیلم سنسباستین، سه جایزهٔ ذکر ویژه و جایزهٔ بخش نگاه نو و جایزهٔ فیپرشی از جشنوارهٔ فیلم برلین، جایزهٔ فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز و جایزهٔ هوگو نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو اشاره کرد. سال ۱۳۹۳ از سوی سفیر فرانسه جایزهٔ شوالیه ادب و هنر فرانسه به مهرجویی اهدا شد.

مهرجویی و همسرش، وحیده محمّدیفر، شبِ ۲۲ مهرِ ۱۴۰۲ در خانهٔ ویلایی خود در مشکیندشت به دستِ باغبانِ سابقشان و همدستانش کُشته شدند. دخترشان جسد آنها را کشف کرد و ماجرا را به پلیس گزارش داد. پیش از این حادثه، محمّدیفر در صفحهٔ شخصیِ خود در شبکههای اجتماعی از تهدیدهای «شخصی ناشناس با لهجه غیر ایرانی» با چاقو از پشتِ درِ ویلا خبر داده بود. او همچنین در این پست در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود که در هفتههای اخیر مورد سرقت قرار گرفتند و دو سنتور مربوط به پروژهٔ سنتوری ۲ از او دزدیده شده بود.
جعفر پناهی
او در سطح بینالمللی به دلیل نقش برجستهاش در سینمای ایران شناخته میشود و جوایز متعددی از جشنوارههای معتبر جهانی از جمله شیر طلایی از جشنواره فیلم ونیز برای دایره (۲۰۰۰)، خرس طلایی از جشنواره بینالمللی فیلم برلین برای تاکسی (۲۰۱۵) و نخل طلا از جشنواره فیلم کن برای یک تصادف ساده (۲۰۲۵) را دریافت کرده است. با این افتخارات، پناهی پس از آنری-ژرژ کلوزو، میکلآنجلو آنتونیونی و رابرت آلتمن، چهارمین فیلمسازی بهشمار میرود که جوایز اصلی هر سه جشنوارهٔ بزرگ سینمایی جهان را کسب کرده است.
در جریان اعتراضات انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸، جعفر پناهی دو بار دستگیر شد. بار اول، در روز ۸ مرداد ۱۳۸۸ هنگامی که به همراه گروه دیگری از فیلمسازان برای گرامیداشت کشتهشدگان اعتراضات به نتیجهٔ انتخابات دهم ریاستجمهوری به بهشت زهرا رفته بود که پس از چند روز آزاد شد. بار دوم در دوشنبه ۱۰ اسفند به همراه ۱۸ نفر از اعضای خانواده و دوستانی که در خانه او در تهران مهمان بودند. صندلی او در جشنوارهٔ کن خالی ماند. او در یک مرحله برای مدتی اعتصاب غذا کرد.
پناهی در روز ۴ خرداد ۱۳۸۹ به دستور بازپرس و تأیید دادستان عمومیو انقلاب تهران با تودیع وثیقهٔ ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.بر اساس حکم دادگاه پناهی به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی، ۲۰ سال محرومیت از فیلمنامهنویسی، ۲۰ سال محرومیت از سفر به خارج از ایران و ۲۰ سال ممنوعیت از هر نوع مصاحبه با رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی محکوم شد.

در ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ (۲ فوریهٔ ۲۰۱۱) تیهری فرهمو مدیر هنری جشنوارهٔ بینالمللی فیلم کن، در یک کنفرانس مطبوعاتی که به منظور حمایت از پناهی و محمد رسولاف در سینماتک پاریس برگزار شد، اعلام کرد که امسال جایزهٔ ویژهٔ «مربی طلا» کن را به پناهی تقدیم میکنند. او اضافه کرد: «از این پس جعفر پناهی، عضو هیئت داوران تمام فستیوالهای فیلم بینالمللی خواهد بود و جایگاهی خالی برای او در نظر گرفته شده است.»
اصغر فرهادی
او به عنوان یکی از بهترین و با استعدادترین فیلمسازان سینمای ایران و یکی از برجستهترین فیلمسازان قرن بیست و یکم شناخته میشود. فیلمهای فرهادی که در ژانر درام اجتماعی و به سبک واقعگرایانه ساخته شدهاند، جزء پرفروشترین فیلمهای ایرانی هستند و دو بار برندهٔ جایزه اسکار در رشتهٔ بهترین فیلم خارجیزبان شدهاند.
در سال ۱۳۹۳، فرهادی در حمایت از مردم غزه کمپینی را با عنوان «کشتار همنوعان خود را متوقف کنید» در فیسبوک با همراهی نسرین ستوده به راه انداخت که فیلمسازان و بازیگران مطرحی از جمله خاویر باردم، مایک لی وهانی ابواسعد به آن پیوستند. او در همان سال در کمپین جمعی که اعضای آن اصغر فرهادی، رخشان بنیاعتماد، عباس کیارستمی، مجید مجیدی و رضا میرکریمیبودند، خواستار رسیدن به توافق هستهای و حمایت مردم از این توافق شد.

فرهادی در سال ۱۳۹۵ نامهٔ سرگشادهای خطاب به حسن روحانی، رئیسجمهور وقت منتشر کرد که نسبت به گزارش گورخوابی در روزنامهٔ شهروند واکنش نشان داد و گفت که از خواندن این خبر، سراسر وجودش را شرم و بُغض فرا گرفته و همهٔ آنانی که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم در این شرمساری دانست. حسن روحانی نیز در پاسخ به وی گفت: «من دیروز از یکی از هنرمندان نامهای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضیها از فقر، کارتنخواب میشوند یا زیر پُلها میخوابند اما قبرخواب را کمتر شنیده بودیم. این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدیم، بُغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد.»

فرهادی در اردیبهشت ۱۴۰۲ گفت که بهطور غیررسمی از ممنوع شدن از کار خود در ایران باخبر شده است. او در بهمن ۱۴۰۲ اعلام کرد که بهدلیل محدودیتهای حاکم دیگر قصد فیلمسازی در ایران را ندارد.
رخشان بنی اعتماد
رخشنده «رخشان» بنیاعتماد (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۳۳ در تهران)، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، مستندساز و کارآفرین اهل ایران و از اعضای آکادمی اسکار است. فیلمهای او در جشنوارههای بینالمللی مورد تحسین واقع شدهاند و توانستهاند در داخل ایران هم توجه تماشاگران و منتقدین را به خود جلب کنند.

در ۱۸ آبان ۱۳۹۷ و بعد از دور دوم تحریمهای آمریکا علیه ایران، رخشان بنیاعتماد و شماری از هنرمندان، کنشگران، فعالان فرهنگی و روزنامهنگاران ایرانی با امضای نامهای سرگشاده و راهاندازی کارزاری علیه تحریمهای یکجانبه آمریکا، از «مردم جهان» خواستند در برابر تحریمها با آنها همصدا شوند. در ۲۳ دی ۱۳۹۸ رخشان بنیاعتماد بازداشت و پس از چند ساعت آزاد شد. او روز ۲۱ دی ۱۳۹۸ از مردم دعوت کرده بود که به یاد قربانیان سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی مراسمی را در غروب ۲۲ دی در میدانها آزادی شهرهای ایران برگزار کنند.
منبع: خبر فوری
بدون دیدگاه