عشق‌های ممنوعه نوجوانی در ۵ فیلم که قلبتان را می‌لرزاند!

عشق‌های دوران کودکی و نوجوانی همیشه پر از پیچیدگی و ممنوعه‌هایی است که در سینما به جذابیت خاصی تبدیل شده‌اند؛ با نگاهی به ۵ فیلم شاخص این موضوع، دنیای پرهیجان این احساسات را کشف کنید.

عشق‌های ممنوعه نوجوانی در ۵ فیلم که قلبتان را می‌لرزاند!
سامان تهرانی
سامان تهرانی
نویسنده

اختصاصی نمابان و به نقل از سلام سینما – فاطمه فریدن: عشق‌های دوران کودکی و نوجوانی برای به تصویر کشیده شدن عموما با مشکلات فزاینده‌ای رویارو می‌شوند. ممنوعه‌هایی که بر حسب اتفاق در تصاویر سینمایی  جذابیتی مضاعف می‌یابند. اشکالِ بصری  پرکششی که به‌واسطه جذابیت ایده و  انتقال حس، ذهن بیننده را حساس و برای ادامه تماشای فیلم ترغیب می‌کند. در این یادداشت چند نمونه از این قبیل فیلم‌ها را به صورتی مختصر بررسی کردیم.  


بیشتر بخوانید:

نگاهی به شباهت‌ها و تفاوت‌های دو فیلم غریزه (سیاوش اسعدی) و درخت گلابی (داریوش مهرجویی) | الهام یا کپی


درختِ گلابی (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۶)

محمود (همايون ارشادی) با ورود دوباره به باغ پدری‌اش ناخودآگاه وارد خاطرات دوران نوجوانی‌اش می‌شود. بخشی از این خاطره‌ها به شخصیتی به نام میم با بازی گلشیفته فراهانی برمی‌گردد که عشق واقعی‌ِ گذشته‌اش به حساب می‌آید. میم در این فیلم نمادی از عشقی دیگرگونه و دست‌نیافتنی است. دختری که به‌لحاظ سنی با محمود تطابق ندارد و طبق قواعد مرسوم نمی‌تواند همنشین او شود. اما نگاه خیره محمود مدام به خنده‌ها و شیطنت‌های میم است. خنده‌هایی که از شور رسیدن به مراحل جوانی برمی‌خیزد و لزوما ارتباطی با عاشق بودنِ دختر ندارد.

محمود که پس از سال‌ها به این باغ ورود یافته و در حال تکمیل کتاب جدیدش است، دوباره در جوار درخت گلابی پناه می‌گیرد. درختی که فقط یک درخت ساده نیست و مانند یک ناظرِ همیشگی شاهد گفت‌وگوهای احساسیِ دو نوجوان طی سال‌ها بوده است. لحظاتی که با شعر و تبادل احساسات سپری می‌شود. محمود به خوبی می‌داند که این درخت نیز مانند خودش فرتوت شده و نمی‌تواند مثل سابق بار دهد و باطراوت شود. بنا بر این تنها کاری که از او برمی‌آید مرور خاطره‌های شیرین دوره نوجوانی است.
داریوش مهرجویی کارگردان در این فیلم به موضوعی شخصی جنبه‌ای عمومی می‌دهد و هر بار با برگشتن محمود به گذشته و اجرای نمایشیِ دونفره مجاور درخت بخشی از ابعاد عشقی انسانی را معرفی می‌کند. عشقی پرشور و به‌ظاهر مطمئن که از زاویه دید بزرگسالان مقطعی و از نگاه نوجوانان تا ابد ادامه دارد. 

من ترانه پانزده سال دارم (رسول صدرعاملی، ۱۳۸۰) 

ترانه پرنیان (ترانه علیدوستی) در فیلم من  ترانه پانزده سال دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی نقطه‌عطفی در پردازش کاراکترهای سینمایی است. کامبوزیا پرتوی نویسنده فیلمنامه برای پرداخت یک کاراکتر جدید در حوزه آثار مربوط به نوجوانان دست به نوعی ساختارشکنی می‌برد. شخصیتی که شباهت چندانی به هم‌سالان ترانه در دنیای واقعی ندارد. دانش‌آموزی درس‌خوان و باهوش که به امیرحسین (میلاد صدرعاملی) پسری جوان دل می‌بازد و با وعده ازدواج خام می‌شود. امیرحسین پس از مدتی ناپدید می‌شود در حالی که  ترانه از او باردار شده است. اکنون ترانه باید در مقابل زخم‌زبان‌های کارکنان مدرسه و نگاه پر از تردیدِ مردم ایستادگی کند.

نکته مهم در شکل‌بخشی به شخصیت ترانه در فیلم، مرتبط با صلابت و صبوری این کاراکتر است. دختری جوان که علی‌رغم بی‌پناه بودن رویاروی قوانین مرسوم جامعه می‌ایستد و خطی جدید در بستر عرف اجتماعی ترسیم می‌کند. ترانه با وجود تماشای نگاه‌های پر از پرسش دیگران و پیشنهادات خانم کشمیری (مهتاب نصیرپور) مادر امیرحسین برای سقط کردن جنین، نگه داشتن را به تلف کردن ترجیح می‌دهد. ترانه بچه را بزرگ می‌کند و زمان گرفتن شناسنامه در روندی غیرمعمول هنجارهای موجود را می‌شکند و نام خانوادگیِ خودش را برای دخترش انتخاب می‌کند. 

چند متر مکعب عشق (جمشید محمودی، ۱۳۹۲)

مرونا (حسیبا ابراهیمی) دختری از تبار افغان عاشق پسری به نام صابر (ساعد سهیلی) از کارگردان کارگاه می‌شود. عشق این دو شخصیت در اندازه‌ای است که تا فواصل نهایی فیلم جدایی آنان را غیرممکن جلوه می‌دهد. اما عاملی که در این میان مانع از وصلت می‌شود، عبدالسلام (نادر فلاح) پدر دختر است. عبدالسلام از مراوده این دو نوجوان رضایت ندارد و روابط عاشقانه آنان را مجاز نمی‌داند. همین مساله نیز موجب می‌شود که قرار عاشقانه‌شان میان کانتینرهای آهنیِ انبار کارگاه شکل گیرد. عبدالسلام در داستان این فیلم سمبلی از رجعت به سوی سنت‌های قدیمی و صابر نمادی از شکستن قواعد و دیوارهای بلند است. دو مرد از دو نسل مختلف که معنای عشق و عاشق شدن را به شیوه‌ای شخصی تعبیر و حل و فصل می‌کنند. اگرچه عشق شورانگیز این دو کاراکتر از ابتدا موقتی به نظر می‌رسد و اثری مثبت بر تصميمات عبدالسلام ندارد. شخصیتی که در طول فیلم با فاصله از اتخاذ رفتاری مناسب، موجبات پنهانی شدن یک رابطه را فراهم می‌کند. پدری که دست‌آخر ناخواسته مرونا و صابر را در محل قرار عاشقانه به واسطه پِرس شدن کانتینرها به کام مرگ می‌فرستد. 

آستیگمات (مجیدرضا مصطفوی، ۱۳۹۶) 

کاراکتر کسری در فیلم آستیگمات با معضلی پیچیده در دوران کودکی مواجه می‌شود. عشق به خانم معلمی که رفتاری صمیمانه‌تر از حد معمول با دانش‌آموزان کلاس دارد. این رابطه صمیمی درنهایت منجر به احساسی جدید و مشکل‌آفرین در نهاد کسری که از نگاه دیگران هنوز تا مراحل بلوغ فاصله دارد ایجاد می‌کند. احساسی که با نوشتن یک نامه عاشقانه به معلم (نیکی کریمی) آغاز می‌شود و در ادامه به صورتی خشونت‌بار میان اعضای دفتر مدرسه و محیط خانه گسترش می‌یابد. نامه در انتها به دست همسر معلم (هادی حجازی‌فر) می‌رسد و غائله جدیدی مقابل درِ خانه کسری به پا می‌شود. تنها راهکاری که خانم معلم در جایگاه یک مصلح اجتماعی ارائه می‌کند، راهنمایی کردن  خانواده برای سپردن کودک به یک روانکاو است. مشکلی جدید که هرچند بر مصائب پیشین خانواده نیز می‌افزاید. کسری با عینکی که بر چشم دارد از منظر سینمایی  مشغول عمیق نگریستن به جهان پیرامونی و کیفیت احساسات شکل‌گرفته درون خویش است. نگریستنی که در وضعیت آشفته خانواده و نادیده گرفتن این کودک توجیه بیشتری می‌یابد. پدر (محسن کیایی) و مادر (باران کوثری) و همکلاسی‌های کسری نیز از درونیات او بی‌خبرند و صرفا معلم به تماشای انقلاب درونی این کودک نشسته است. کسری در این فیلم نمادی از احساسات ناپخته کودکان بیشماری است که اغلب در حوزه آموزش و کانون خانواده‌ها به درستی تحلیل و درمان نمی‌شوند. 

غریزه (سیاوش اسعدی، ۱۴۰۰) 

نوجوانانِ فیلم غریزه در کشاکش عشقی نامتعارف گرفتار می‌شوند. کامران (مهدیار شامحمدی) پسری نوجوان از طرفی به آتیه (ساینا روحانی) دل باخته است و پدرش رسول (امین حیایی) از طرف دیگر نمی‌تواند علاقه‌ای که به این دختر دارد را بروز ندهد. دلبستگی رسول به دختری نوجوان عامل اصلی ایجاد چالش میان رقبای عشقی می‌شود. چالشی غیرمعمول که در آن دوران عبور از مرز اخلاقیات نام داشت. عشقی لجبازانه و تمام‌نشدنی که از آغاز یقه این دو شخصیت را می‌چسبد و رها نمی‌کند. در چنین شرایطی کامران به دلیل سن و سال کم، قدرت ابراز وجود مقابل بزرگترها را ندارد. کامران به عنوان کسی که هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد و نمی‌توان خانواده‌ای را سر و سامان دهد باید اجباراً به سکوت پناه برد. این در حالی است که این کاراکترِ عشقِ سینما در ماشین‌خرابه‌ای که گوشه حیات باغ علم کرده، رویای عشقی بی‌بدیل را در ذهنش پرورده است. پاتوقی دنج که اگر حضور آتیه و کامران هم‌زمان در آن احساس شود، دردسرهای جدیدی به وجود می‌آورد. یک پاتوق متفاوت که توأمان می‌تواند محل قرارهای عشقی و بازگویی خاطرات فیلم دیدن شود. رسول و فروغ (پانته‌آ پناهی‌ها) مادر آتیه نیز زیرچشمی این دو نفر را می‌پایند و ظاهرا به روی خودشان نمی‌آورند که در آن سوی باغ چه می‌گذرد. اما در دل‌شان آشوبی برپاست که این اتفاقات به سرعت خاتمه یابد و از آن همه درگیری بر سر بچه شکل‌گرفته درون شکم آتیه توسط دیگری، نتیجه‌ای حاصل شود. در این لحظات است که عشقِ رویایی و مجاورت عاشقانه معنای واقعی‌اش را از دست می‌دهد. کامران در شمایل یک عاشق بهانه‌ای برای ماندن نمی‌یابد و رسول در مقام پدری قدرت‌مند از او پیش می‌افتد. 

منبع: سلام سینما

📢 مهم‌ترین اخبار


شناسه خبر: 119571
۱۵ آذر ۱۴۰۴ | ساعت: ۰:۱۸ | بازدید: 0
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه

قیمت زنده طلا، سکه، دلار و ارز
ایران در آستانه جنگ با غول بارشی