سیستان پس از چهار دهه تحمل فشارهای بیسابقه اقلیمی، حالا با فروپاشی زیستمحیطی و تهدیدی جدی برای مهاجرت سراسری روبروست؛ بحرانی که پیامدهای آن فراتر از این منطقه است.
نمابان و به نقل از خبرگزاری تسنیم ـ علی محمدی، فعال سیاسی و اجتماعی| سیستان را باید پژواک زنده یک بحران اقلیمی دانست؛ بحرانی که نه ناگهانی رخ داده و نه محدود به یک دوره کوتاهمدت است. این پهنه جغرافیایی طی چهار دهه اخیر به طور ممتد در معرض شدیدترین فشارهای آب و هوایی کشور قرار داشته و اکنون نشانههای فرسایش توان زیستی و معیشتی آن بیش از هر زمان دیگری قابل مشاهده است.
بررسی دادههای بلند مدت هواشناسی نشان میدهد میانگین دمای منطقه طی 30 سال گذشته بین 1.5 تا 2 درجه سانتیگراد افزایش یافته است. شاید این عدد در نگاه نخست چندان بزرگ به نظر نرسد، اما در اقلیمی خشک و شکننده مانند سیستان، همین افزایش ظاهراً محدود، میتواند آغازگر سلسلهای گسترده از پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی باشد.
خشکسالی ممتد یکی از پایدارترین چهرههای بحران در سیستان است. سالهاست که بارندگیها روندی کاهشی داشته و الگوهای بارش از حالت نرمال خارج شده است. این وضعیت نه تنها منابع آبی سطحی را تحت تأثیر قرار داده، بلکه ورودی آب از هیرمند که شریان حیاتی منطقه بهشمار میرود، به کمترین میزان تاریخی خود رسیده است.
کاهش ورودی آب هیرمند و وابستگی کشاورزی منطقه به چاهکهای کمبازده، ضربهای جدی به تولیدات کشاورزی زده است. سطح زیرکشت بسیاری از محصولات کاهش چشمگیر یافته و کشاورزان که زمانی ستون اقتصاد محلی بودند، امروز با ناامنی معیشتی دست و پنجه نرم میکنند.
این فروپاشی تدریجی کشاورزی، پیامدهایی فراتر از اقتصاد محلی دارد. بهتدریج شبکههای اجتماعی روستایی سست شده، سرمایه اجتماعی فرسایش یافته و بسیاری از خانوارها ناچار به ترک زادبوم خود شدهاند.
مهاجرت گسترده از سیستان، نه نتیجه یک حادثه ناگهانی بلکه حاصل زنجیرهای از بحرانهاست. هر موج مهاجرت، توان انسانی منطقه را کاهش داده و به رکود بیشتر در بخشهای اقتصادی دامن زده است. این چرخه معیوب اگر متوقف نشود، روند توسعه منطقه را برای سالها عقب خواهد برد.
همزمان با چالشهای آبی، بحران ریزگردها نیز به تهدیدی جدی تبدیل شده است. خشک شدن هامون و بیابانی شدن پهنههای وسیع، تولید گرد و غبار را تشدید کرده و سلامت مردم و کیفیت زندگی را تحت فشار قرار داده است.
آلودگی هوا، افت ذخایر آب زیرزمینی و نبود یک مدیریت یکپارچه اقلیم، مجموعه بحرانها را پیچیدهتر کرده است. فقدان رویکرد هماهنگ و بلند مدت باعث شده اقدامات پراکنده و مقطعی اثربخشی لازم را نداشته باشد.
در چنین شرایطی، نیاز به تغییر نگاه دولت بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. سیستان دیگر صرفاً یک «منطقه محروم» نیست؛ بلکه «نمونه بارز تغییرات اقلیمی شدید» در ایران است؛ این مسئله لزوم حکمرانی فعال و آیندهنگر را دوچندان میکند.
حکمرانی اقلیممحور به دولت یادآوری میکند که مدیریت بحران تنها در واکنش به وقوع حادثه معنا ندارد؛ بلکه پیشبینی، آمادگی و تابآوری باید محور اصلی سیاستگذاری باشد. سیستان امروز به چنین مدیریتی نیاز دارد تا بتواند روند فرسایش اجتماعی و مهاجرت را مهار کند.
مجموعه شواهد موجود نشان میدهد منطقه سیستان وارد دورهای از تغییرات اقلیمی پایدار شده است؛ دورهای که با سیاستهای گذشته قابل مدیریت نیست. استمرار روند کنونی پیامدهای غیرقابل بازگشتی برای محیط زیست و جمعیت منطقه خواهد داشت.
بنابراین باید مسیر توسعه سیستان بازتعریف شود. این بازتعریف باید بر پایه پژوهشهای علمی، سرمایهگذاری هدفمند و هماهنگی نهادی انجام گیرد. هدف اصلی نیز باید توسعه معیشت پایدار و ارتقای تابآوری مردم در برابر اقلیم سخت باشد.
یکی از اقدامات بنیادی، مذاکره پایدار و فعال برای تأمین حقآبه هیرمند است. بدون آب، سایر سیاستها نیز کارایی خود را از دست میدهند. احیای جریان آب میتواند نقطه آغاز بازسازی زیستبوم سیستان باشد.
در کنار آن، کنترل کانونهای تولید ریزگرد ضرورتی فوری است. تقویت پوشش گیاهی، مدیریت صحیح خاک و احیای هامون میتواند بخشی از فشار بحران زیستمحیطی را کاهش دهد.
بازآرایی سیاستهای آب و استفاده هوشمندانه از منابع نیز باید در دستور کار قرار گیرد. بهرهوری آبی در کشاورزی، اصلاح الگوی کشت و توسعه سیستمهای نوین آبیاری میتواند وابستگی منطقه به منابع محدود فعلی را کاهش دهد.
برای تثبیت جمعیت، ایجاد اشتغال پایدار ضروری است. صنایع کمآببر، انرژیهای تجدیدپذیر، گردشگری طبیعی و مشاغل نوین میتوانند نقش مهمی در این مسیر داشته باشند.
همچنین جذب سرمایهگذاری در صنایع پاک، فرصتی برای بازسازی یک اقتصاد محلی فرسوده است. با مشوقهای مناسب، سیستان میتواند میزبان پروژههای مهمی که هم پایدارند و هم اشتغالزا باشد.
مدیریت اجتماعی بحران نیز نباید نادیده گرفته شود. برنامههای حمایتی، آموزش مهارتهای جدید و تقویت امید اجتماعی میتوانند روند مهاجرت را کند یا متوقف کنند.
ایجاد هماهنگی بیننهادی و تشکیل یک نظام حکمرانی یکپارچه اقلیم، گام کلیدی برای مواجهه با بحرانهای پیچیده سیستان است؛ بدون این هماهنگی، حتی بهترین سیاستها نیز از همگسیخته و کماثر خواهند بود.
امروز سیستان در نقطهای سرنوشتساز قرار دارد. یا باید با رویکردی نو و آیندهنگرانه وارد عمل شد، یا باید در انتظار تداوم روندهای فرسایشی باقی ماند. آینده این منطقه به تصمیماتی بستگی دارد که اکنون اتخاذ میشود.
سیستان، اگرچه درگیر بحران است، اما هنوز ظرفیتهای فراوانی برای بازخیزی دارد. با سیاستگذاری دقیق، اقدام هماهنگ و مشارکت مردم، میتوان این سرزمین را از مخاطره اقلیمی به مسیر تابآوری و توسعه پایدار هدایت کرد.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری تسنیم
بدون دیدگاه