رئال مادرید
تغییرات بزرگ در فوتبال زمان میبرد، اما اولین الکلاسیکوی فصل کافی بود تا برتری خیرهکننده تیم فلیک زیر سؤال برود. درست است که بارسا با ظاهری مرتب پا به برنابئو گذاشت، اما در مقاطعی چنان زیر فشار قرار گرفت که هیچ نشانی از اقتدار همیشگیاش نداشت. رئال مادرید، زخمی از هفتههای قبل، با چنگ و دندان جنگید؛ محکم، منظم و پرانرژی. وینیسیوس نماد این خیزش بود، تا لحظهای که با تعویضش همهچیز را خراب کرد. امباپه اما پیشتر راه جبران را یافته بود. حالا او نهتنها مؤثر که تعیینکننده است؛ چهرهای که مهمترین نقش را در این پیروزی بزرگ داشت.
بارسا تنها بر سه ستون ایستاده بود: پدری همیشه درخشان، حتی با وجود اخراجش؛ فرمین همیشه قابلاعتماد؛ و شزنی، ستارهای غیرمنتظره درون دروازه. لامین یامال هم میتوانست ستون چهارم باشد اما او در این بازی کاملا محو شده بود. نباید از درخشش کارراس که نقش مهمی در محو بودن یامال داشت ساده بگذریم.
ژابی آلونسو تصمیم گرفت کاماوینگا را بهجای ماستانتونو در ترکیب بگذارد؛ هافبک چپی که اینبار در نقش غیرمنتظرهی هافبک راست و مأمور مهار بالده بازی کرد. فلیک اما با دستان بسته وارد میدان شد. بالده عملاً تنها انتخابش در خط دفاع بود، و همانطور که پیشبینی میشد، آرائوخو جایی در ترکیب نیافت.
آغاز طوفانی رئال با اولین جنجال همراه شد. چاشنی ابدی هر کلاسیکو. تنها دو دقیقه از بازی گذشته بود که وینیسیوس در محوطه چرخید و هنگام شوت، پایش با پای لامین یامال تلاقی کرد. سؤال روشن بود: چه کسی اول به توپ رسید؟ VAR گفت بازیکن بارسا و سوتو گرادو تصمیم پنالتی را پس گرفت.
کاملا روشن بود که بارسا عاشق تصاحب توپ است، اما رئال به آن نیاز ندارد. تیم فلیک توپ را میچرخاند، اما فایدهای نمیبرد؛ تیم ژابی آلونسو اما به «انرژی اتمی» خود تکیه کرد: امباپه. تنها یک توپ لورفته از فرمین کافی بود تا کیلیان از ۲۰ متری شلیک کند و توپ را به تور برساند، ولی VAR برای دومینبار جشن مادرید را خاموش کرد؛ با اختلافی به باریکی یک بند انگشت. در میان فریادهای “نگریرا نگریرا”، گل مردود شد.
در دومین تلاش، امباپه با پاس بلینگام در زمان درست حرکت کرد و با ضربهای تند و تیز توپ را به گوشه دروازه فرستاد، طوری که شزنی فقط نظارهگر بود.
رئال کاملا متضاد بارسا بازی میکرد: پرفشار، هماهنگ و برتر در همه نبردها بر سر توپ دوم. امباپه از زاویه بسته، هویسن از موقعیت مستقیم، وینیسیوس با ضربه فنی و بلینگام با شوت، رئالیها همه راهها را امتحان کردند، اما شزنی ایستاد.
بارسا تنها زمانی نفس کشید که آردا گولر در محوطه خودی اشتباه کرد. پدری توپ را گرفت، با راشفورد و بالده ترکیب شد، و فرمین، بهترین هافبک گلزن لیگ، ضربه نهایی را زد. اما شادی دوام نداشت. وینیسیوس از راست سانتر کرد، توپ از همه گذشت و میلیتائو با ضربه سر آن را روی خط برگرداند تا بلینگام با غریزهی شکارچیاش توپ را درون دروازه بکوبد. او استاد یافتن توپهای گمشده است.
در آغاز نیمه دوم، امید دوباره در دل بارسا زنده شد. VAR اینبار به سود رئال وارد عمل شد و پنالتی برخورد توپ به دست اریک گارسیا را تأیید کرد. اما شزنی با مهار پنالتی امباپه دوباره ستاره شد. تنها او و فرمین بودند که در شب تاریک بارسا هنوز میدرخشیدند.
بارسا با پاسهای پیدرپی و حرکات روان به قلب بازی برگشت. پدری بازی را اداره میکرد و لامین یامال برای نخستینبار در نیمه دوم تهدیدی واقعی نشان داد. در سوی دیگر، شوامنی با دقت و آرامش رئال را به تعادل برگرداند و کاماوینگا هم در کنار او رشد کرد.
اما آرامش دوباره شکسته شد. وقتی آلونسو رودریگو را جای وینیسیوس وارد کرد، شماره ۷ واکنشی تند نشان داد؛ دستها را باز کرد، با حرص حرف زد و مستقیماً به رختکن رفت. هرچند بعداً بازگشت. صحنهای تلخ در شبی درخشان.
رئال جنگید و برنده شد؛ بارسا درگیر خودش ماند و الکلاسیکو، مثل همیشه، داستانی بود از شور، اشتباه و لحظههایی که فراموش نخواهند شد.
بدون دیدگاه