یکی طلا یکی نقره که در اسبدوانی بنبائی [بمبئی] برده بود، از جانب آقاخان آورده بود ….
ناصرالدینشاه قاجار در یادداشت روز یکشنبه دهم رمضان ۱۲۸۷ (۱۳ آذر ۱۲۴۹ خورشیدی) جزئیات روزانه خود را هنگام حضور در کربلا ثبت کرده است؛ یادداشتی که تصویری زنده از دیدارهای سیاسی، مذهبی و سفر زیارتی او ارائه میدهد.
او مینویسد صبح دیر از خواب برخاسته و اندکی پیش از غروب ناهار خورده است. سپس گروهی از علمای کربلا، از جمله حاجی میرزا علینقی، میرزا زینالعابدین، حاجی میرزا ابوالقاسم، میرزا تقی شهرستانی، ملاحسین اردکانی و چند تن دیگر، به حضور شاه آمدهاند. پس از رفتن علما، پسر آقاخان محلاتی—معروف به جلالشاه—دو گلدان طلا و نقره که در مسابقات اسبدوانی بمبئی برده شده بود، به عنوان هدیه تقدیم کرد. شاه نیز دستور داد این هدایا به امینالسلطان تحویل داده شود.

پس از آن، ناصرالدینشاه برای زیارت بارگاه امام حسین(ع) رفت. او علاوه بر زیارت و نماز، قرآنهای ارزشمند موجود در ضریح را نیز مشاهده کرد؛ از جمله قرآن نفیسی منسوب به خط امام زینالعابدین(ع) و قرآنی بزرگ و بسیار پرکار که یکی از راجههای هند آن را در کربلا وقف کرده بود. شاه از زیبایی و ارزش هنری این قرآن شگفتزده شده و مینویسد هزینه ساخت آن احتمالاً به پانزده هزار تومان میرسد.
وی سپس به تزیینات داخل حرم اشاره میکند؛ تاجها، جقهها، پنجههای طلا و نقره و سایر هدایایی که از هند و دیگر مناطق به ضریح آویخته شده بود. شاه پس از زیارت امام حسین(ع)، به حرم حضرت عباس(ع) نیز رفت و برای نخستینبار تصمیم گرفت به سرداب زیر ضریح وارد شود.
این بخش از خاطره شامل شرحی دقیق و ماجرایی از ورود او و همراهانش به سردابی تنگ و تاریک، با سقف کوتاه و راهرویی طولانی است؛ جایی که شاه با شمع در دست، با دشواری فراوان خود را به محل قبر رسید. او مینویسد هوا بسیار خفه بود و سوسکهای بزرگ در مسیر دیده میشد، اما در نهایت مشت خاکی از روی قبر مطهر برداشته شد و چند نفر دیگر نیز یادگاریهایی همراه آوردند.
در ادامه، شاه به دیدار با تجار ایرانی مقیم بمبئی اشاره میکند و سپس به تاریخچه بازسازی و تزیینات حرمها میپردازد. او مینویسد بنای جدید گنبد حرم امام حسین(ع) در دوره آقا محمدخان قاجار ساخته و طلاکاری شده است و ضریح حضرت عباس نیز توسط مادر محمدشاه وقف شده، هرچند نقرهاش نازک و آسیبدیده است.
ناصرالدینشاه در پایان شب را به استراحت گذرانده و یاد میکند که «زاغی»—یکی از افراد همراه—به دلیل درگیری روز قبل اجازه حضور در زیارت نیافته بود. او همچنین در یادداشت کوتاهی به تعریف دیگران از زیبایی دختر مولود سلطان خانم اشاره میکند، هرچند مینویسد که هنوز او را ندیده است.
بدون دیدگاه