بازداشت رفقای مرد افغان به اتهام قتل

در جریان قتل معمایی مرد افغان دو نفر از رفقای او بازداشت شدند

بازداشت رفقای مرد افغان به اتهام قتل

به گزارش نمابان و به نقل از هفت صبح، مدتی قبل در یکی از محله‌های شرق تهران، صدای فریادهایی در دل تاریکی شنیده شد؛ اما کسی تصور نمی‌کرد آن درگیری سه‌نفره به مرگ یکی از آن‌ها ختم شود. حالا، عظیم در جایگاه متهم به قتل دوست قدیمی‌اش ایستاده، در حالی‌که پای متهم سومی هم به ماجرا باز شده و حقیقت در میان ابهام و انکار قرار گرفته است.

در ساعات ابتدایی بامداد اول دی ماه سال 1402 زمانی که هنوز هوا گرگ و میش بود تعدادی از اهالی یکی از محله‌های شرق تهران متوجه صدای داد و بیداد در یک زمین خالی شدند.اما در ابتدای درگیری شاید کسی موضوع را چندان جدی نگرفت و به سمت محل وقوع درگیری نرفتند. اما حدود ساعت 4 صبح شاهدان ماجرا وقتی سر رسیدند که دو جوان افغان به نام‌های غفور و عظیم غرق در خون روی زمین افتاده بودند.

خیلی سریع امدادگران اورژانس از راه رسیدند و هر دو نفر را به بیمارستان منتقل کردند اما شدت جراحت وارد شده به غفور به حدی زیاد بود که او به رغم تلاش کادر درمان جان خود را از دست داد.به این ترتیب رسیدگی به موضوع وارد فاز جنایی شد و با توجه به اینکه ادله ابتدایی حکایت از درگیری خونین بین غفور و عظیم داشت؛ عظیم به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد.در ادامه روند رسیدگی تیم جنایی بالای سر جسد غفور حاضر شده و بعد از بررسی‌های نخستین جسد با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد تا معاینات و آزمایش‌های لازم برای تعیین علت دقیق مرگ انجام شود.

من قاتل رفیقم نیستم

عظیم که زخم‌های سطحی و کوچک روی سر و سینه‌اش داشت بعد از اقدامات درمانی اولیه برای معالجه به بازداشتگاه منتقل شد. با تکمیل تحقیقات در پرونده متهم برای دفاع از خود در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت. در حالی که در اولین محاکمه پدر و مادر غفور به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص متهم به قتل فرزندشان را کرده بودند،‌ در اولین محاکمه متهم در دفاع از خود گفت:«شب حادثه یکی دیگر از دوستان من و غفور به نام یاسر نیز در محل درگیری حضور داشت.

ما سه تایی با هم دعوایمان شده بود و وقتی من مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفتم روی زمین افتادم و حدود چهل دقیقه بیهوش شده بودم.وقتی به خودم آمدم که خونین روی زمین افتاده بودم و چند متر آن طرف‌تر از من هم غفور روی زمین افتاده بود.من نمی‌دانم چه کسی چنین بلایی سر غفور آورد اما این را می‌دانم که بعد از درگیری یاسر غیبش زد.» با این ادعای متهم دستور احضار یاسر صادر شد و بعد از تکمیل مجدد تحقیقات بار دیگر متهمان پای میز محاکمه رفتند.

  در دادگاه

در ابتدای جلسه رسیدگی بار دیگر اولیای دم تقاضای خود را مبنی بر قصاص قاتل فرزندشان مطرح کردند. سپس نوبت به عظیم رسید که بار دیگر در جایگاه دفاع حاضر شود.متهم در شرح جزئیات ماجرا گفت:«من و غفور از چندین سال قبل با همدیگر دوست بودیم.خیلی وقت‌ها پیش می‌آمد که با هم تفریح می‌کردیم و شب حادثه هم در یک ساختمان نیمه کاره که محل کار غفور بود با همدیگر مشروب خوردیم.

در حالت مستی نمی‌دانم چه شد که به همدیگر بی‌جهت بد و بیراه گفتیم.بعد به خاطر فحاشی که نسبت به هم داشتیم دعوایمان بالا گرفت و از اتاقک غفور واقع در شرق تهران بیرون زدیم و ادامه دعوای ما به کوچه پشتی در یک زمین خرابه کشیده شد. همان موقع بود که یکی دیگر از دوستانمان به نام یاسر به دعوای ما اضافه شد.»

متهم ادامه داد:«یاسر وقتی دید که ما به روی هم چاقو کشیده‌ایم وارد دعوای ما شد و برای هردوی ما چاقو کشید.در همان موقع من با اصابت ضربات چاقو از سوی غفور زخمی شدم و روی زمین افتادم.وقتی من بیهوش شدم غفور هنوز سالم و سرپا بود.شاید او بعد از بیهوش شدن من با یاسر درگیر شده و برای همین با اصابت ضربات چاقو از سوی یاسر مجروح شده و به کام مرگ فرو رفته است.»

بعد از پایان دفاعیات متهم نوبت به یاسر رسید که از خود دفاع کند و او گفت:«من اتهام هرگونه دخالت در این دعوای منجر به قتل را قبول ندارم.من شب حادثه در محل درگیری غفور و عظیم حضور داشتم و با چشمان خودم دیدم که عظیم ضربات مرگبار را به غفور وارد کرد.در نزدیکی آن محل دو فرد میوه فروش هم مشغول بستن مغازه خود بودند که آنها هم شاهد هستند که من دخالتی در درگیری نداشتم.»

یاسر ادامه داد:«من غفور و عظیم را می‌شناختم و می‌دانستم که هر دوی آنها موادمخدر مصرف می‌کنند. شب حادثه هم مشخص بود تحت تاثیر مصرف مواد مخدر هستند و برای همین به آنها نزدیک نشدم.» در این قسمت از رسیدگی عظیم گفت:«یاسر درست می‌گوید که من سابقه مصرف موادمخدر دارم و از ده سال قبل مصرف کننده هستم اما ضربات مرگبار به رفیقم را من به او وارد نکردم.» قضات دادگاه بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای وارد شور شدند.


شناسه خبر: 4454
۱۶ تیر ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۱:۵۵ | بازدید: 323
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه