پایان کابوس قصاص برای قاتلان میدان آرژانتین

فرزند نوجوان مقتول با حضور در دادگاه از خون پدرش گذشت کرد

پایان کابوس قصاص برای قاتلان میدان آرژانتین

به گزاش نمابان، تیرماه سال ۱۳۹۹، در میانه‌ شلوغی همیشگی تهران، جنایتی تکان‌دهنده در نزدیکی میدان آرژانتین رخ داد که بسیاری از رهگذران و کسبه محلی را در بهت و وحشت فرو برد. ظهر آن روز، هنگامی که خیابان‌ها مملو از خودرو و صدای بوق ممتد رانندگان بود، دو مرد موتورسوار با چهره‌هایی پوشیده از ماسک به خودروی پژو ۲۰۶ نزدیک شدند و بی‌رحمانه راننده را با ضربات متعدد چاقو هدف قرار دادند؛ حمله‌ای سریع، غافلگیرکننده و مرگبار که تنها چند ثانیه طول کشید اما آثار آن تا سال‌ها در ذهن حاضران باقی ماند.

راننده که بعدها مشخص شد «مجید» نام دارد، در آن لحظه منتظر همسرش بود تا با هم به خانه بازگردند. او در خودرو نشسته بود که مهاجمان به سراغش آمدند. شاهدان می‌گویند که مجید پس از حمله، با وجود جراحت شدید، تلاش کرد از خودرو پیاده شود و چند قدم برداشت، اما در همان نزدیکی بر زمین افتاد و در حالی که خون سطح آسفالت را رنگین کرده بود، بی‌جان ماند.

   روایت همسر قربانی

همسر مجید که از محل کار خود خارج می‌شد، در نخستین اظهاراتش به ماموران گفت:«مثل همیشه، مجید سر قرار آمده بود تا مرا به خانه ببرد. وقتی از پله‌های محل کار پایین می‌آمدم، از پنجره طبقه دوم متوجه شلوغی مقابل ساختمان شدم. دیدم دو نفر به سمت خودرو حمله می‌کنند.

با عجله خودم را به خیابان رساندم، اما وقتی رسیدم، مجید روی زمین افتاده بود و خودرو و لباس‌هایش غرق خون بود.»او ادامه داد که تنها چند لحظه پیش از حادثه با شوهرش تماس داشته و هیچ نشانه‌ای از وقوع چنین فاجعه‌ای قابل پیش‌بینی نبوده است.

سرنخ مهم

بررسی‌های پلیس جنایی نشان داد که تنها یک هفته پیش از این واقعه، مجید با مردی به نام «سهیل» که از اهالی همان محله و فردی شناخته‌شده در زمینه موسیقی بود، درگیری شدیدی پیدا کرده بود. در جریان این درگیری، سهیل به شدت از مجید کتک خورده و شیشه‌های خودرویش نیز توسط او شکسته شده بود.

این پیشینه باعث شد ماموران به احتمال یک انتقام‌گیری خونین مشکوک شوند.سهیل شناسایی و بازداشت شد. او ابتدا سعی داشت خود را بی‌ارتباط با ماجرا نشان دهد، اما وقتی متوجه شد که ماموران از بسیاری از جزئیات درگیری و روابط پیشین او و مقتول آگاه‌اند، تصمیم گرفت حقیقت را بیان کند.

 اعتراف تلخ

سهیل در اعترافاتش گفت: «مدتی پیش، مجید به من اتهام وارد کرد که با همسرش رابطه دارم. من چنین چیزی را انکار کردم و گفتم که ارتباطمان فقط در حد مسائل مالی است، اما او باور نکرد. با عصبانیت مرا کتک زد و شیشه‌های ماشینم را شکست. بعد از آن ماجرا احساس تحقیر و خشم شدیدی داشتم و مدام به این فکر می‌کردم که باید تلافی کنم.»

او توضیح داد که همان روز، در حالی که از نظر روحی آشفته بود، به سراغ پسرعمویش «فرشاد» رفت که در منطقه چهاردانگه کارگاه چوب‌بری داشت. سهیل ادامه داد: «وقتی فرشاد حال و روزم را دید، علتش را پرسید. ماجرا را برایش تعریف کردم. او گفت دو نفر را می‌شناسد که در ازای پول هر کاری انجام می‌دهند. گفت می‌تواند با آنها صحبت کند تا مجید را ادب کنند. بعد از تماس فرشاد با آن دو نفر، قرار شد در ازای ۱۲ هزار دلار، روز حادثه سر راه مجید بروند و او را با چاقو بزنند.»

 دستگیری همدستان

با اعترافات سهیل، ماموران فرشاد و دو مرد موتورسواری که در حمله شرکت داشتند را شناسایی و بازداشت کردند. هر چهار نفر به اداره آگاهی منتقل و تحت بازجویی قرار گرفتند.یکی از موتورسواران در تحقیقات گفت: «فرشاد پیشنهاد پول داد تا مجید را زخمی کنیم. من و دوستم قبول کردیم، اما قصد کشتن نداشتیم.

فقط قرار بود او را بترسانیم.»همدست او نیز این روایت را تایید کرد:«چند ضربه زدم، ولی فکر نمی‌کردم باعث مرگش شود. تصورمان این بود که فقط یک هشدار جدی بدهیم.»فرشاد هم در اظهاراتش پذیرفت که با معرفی این دو نفر به سهیل در ماجرا نقش داشته است، اما مدعی شد که «کسی قرار نبود کشته شود» و هدف، صرفا تنبیه مجید بوده است.

سهیل نیز در ادامه گفت: «هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم ماجرا به قتل ختم شود. مدتی قبل با همسر مجید ارتباط مالی داشتم، ولی او باور نکرد. حالا هم با عذاب وجدان زندگی می‌کنم و فقط امیدوارم خانواده‌اش مرا ببخشند.»

در دادگاه

چند ماه بعد، پرونده با تکمیل تحقیقات به دادگاه کیفری ارسال شد. جلسه محاکمه در حالی برگزار شد که ولی‌دم قانونی مقتول، فرزند خردسال او بود و نماینده دادستان با توجه به جنایت در روز روشن و در ملأعام، درخواست اشد مجازات را مطرح کرد.در جریان محاکمه، دو موتورسوار به اتهام مشارکت در قتل و سهیل و فرشاد به اتهام معاونت در قتل محاکمه شدند. پس از بررسی شواهد، قضات دو موتورسوار را به قصاص نفس و سهیل و فرشاد را به حبس طولانی‌مدت محکوم کردند.

 پایان کابوس اعدام

با تایید حکم در دیوان عالی کشور، دو متهم اصلی در آستانه اجرای حکم قرار گرفتند. اما تلاش خانواده‌ها و میانجی‌گری ریش‌سفیدان باعث شد ولی‌دم از بخشی از حق قصاص گذشت کند. ابتدا نماینده قانونی فرزند صغیر مقتول با دریافت مبلغی به عنوان وجه‌المصالحه رضایت خود را اعلام کرد.

تا اینکه هفته قبل زمانی که فرزند مقتول به سن قانونی رسید، او نیز با مراجعه به دادگاه، رضایت رسمی خود را نسبت به قاتلان پدرش ثبت کرد. به این ترتیب، دو مردی که سال‌ها در سایه مرگ و زیر سنگینی حکم قصاص زندگی کرده بودند، از طناب دار رهایی یافتند.

اکنون، پرونده از جنبه عمومی جرم همچنان باز است و متهمان به زودی برای پاسخگویی به این اتهام در برابر قضات قرار خواهند گرفت. این ماجرا، اگرچه با گذشت خانواده مقتول از خون‌خواهی پایان یافت، اما یادآور این حقیقت تلخ است که یک لحظه خشم و تصمیمی نسنجیده می‌تواند به فاجعه‌ای منجر شود که سال‌ها سایه سنگینش بر زندگی چندین خانواده بماند.


شناسه خبر: 21328
۲۰ مرداد ۱۴۰۴ | ساعت: ۱۰:۲۵ | بازدید: 615
اشتراک گذاری:

بدون دیدگاه