حضور دختران محسن تنابنده در شبکههای بیبیسی و اینترنشنال، واکنشهای متفاوتی را به دنبال داشته و بحثهای جنجالی درباره کلاسهای بازیگری سارا و نیکا را دوباره داغ کرده است.
بازتابهای گوناگون نسبت به کلاسهای بازیگری سارا و نیکای «پایتخت» باعث واکنشهای مختلفی شده است. تعدادی با اشاره به نقش حاشیهای این دو نوجوان در سریال، آن را به شوخی گرفتند و برخی دیگر با استناد به پیشینه مصاحبههای آنها با رسانههای بینالمللی، از این زاویه به ماجرا نگاه کردند. با این حال، فارغ از این جنجالها، نکاتی وجود دارد که شایسته توجه هستند.
نخستین نکته به فرصتی بازمیگردد که این گونه وقایع برای تامل و تحلیل ایجاد میکنند. نهتنها برای سارا و نیکا ، بلکه برای هر نوجوان ایرانی، این نمونهها میتوانند به منزله هشداری در برابر روشهای تبلیغاتی رسانههای خارجی عمل کنند. بهتر است از این موقعیتها استفاده کنیم تا با نگاه انتقادی به گذشته، حقیقت را بهتر درک کنیم. به عنوان مثال، ادعاهای مطرحشده مانند شکنجه یا قتل نوجوانان در سال ۱۴۰۱ با گذر زمان نادرستی خود را ثابت کردهاند، همانطور که در پرونده نیکا شاکرمی شاهد بودیم.
جمهوری اسلامی، با وجود تمامی فشارها، همواره بر ضرورت حمایت از نسل جوان تاکید داشته است. اگرچه گاه اختلاف در دیدگاهها باعث ایجاد سوءتفاهم میشود، اما نباید فراموش کرد که تمرکز اساسی نظام بر مصونیتبخشی به فرهنگ و هویت جوانان در برابر تهاجم فرهنگی غرب است. این فرهنگ مهاجم میتواند هویت و آرامش جوانان را تهدید کند و مقابله با آن، مسیری است که نظام در سالهای گذشته دنبال کرده است.
نکته دیگر، اهمیت شناخت روشهای رسانههای معاندی همچون بیبیسی و شبکههای فارسیزبان است. این رسانهها حتی از سوژههای کوچک، نظیر سارا و نیکا، تلاش میکنند برای ایجاد اختلاف و تشویش در افکار عمومی استفاده کنند. آنها بارها ثابت کردهاند هدف اصلیشان چیزی جز تحریف واقعیت نیست.
اما سوال اصلی این است که چرا برخی افراد در داخل کشور، حتی با وجود این سطح از رسوایی رسانههای خارجی، همچنان تحت تاثیر آنها قرار میگیرند؟ در مورد نوجوانانی مثل سارا و نیکا، شاید سن پایینشان دلیلی بر فریبخوردگیشان باشد، اما بزرگسالانی که بهراحتی به این جریانها پیوستند، چه توجیهی دارند؟ در سالهای اخیر، برخی از بازیگران و ورزشکاران به تصور اینکه تحولات مهمی در راه است، شتابزده موضعگیری کردند، اما این رویکرد نه تنها تاثیری مثبت برای آنها نداشت، بلکه موجب از دست رفتن اعتبار و جایگاه اجتماعیشان شد.
از دیدی دیگر، وجود جریانهای مخالف نظام، مانند منافقین، سلطنتطلبان و دیگر گروهکهای معاند، خود نشاندهندهای از موفقیت جمهوری اسلامی است. برخی تحلیلگران، حتی وجود چهرههایی نظیر رضا پهلوی و جریانهای بیپایهای مانند سلطنتطلبان را نشانهای از شکست اپوزیسیون میدانند؛ زیرا این گروههای کممایه به وضوح ضعف و بیثباتی جریان برانداز را برجسته میکنند.
در پایان باید گفت که امروز، جمهوری اسلامی با استواری در برابر جریانهای معاند و استکبار جهانی ایستاده است. موفقیت در رفع مشکلات اقتصادی که تلاش و یکپارچگی همگانی را میطلبد، میتواند روند مقاومت کشور را تقویت کرده و الگویی بینظیر برای سایر جوامع باشد. دشمن با آگاهی از همین آینده روشن، تلاش میکند با اعمال تحریمها و انجام توطئههای گوناگون، مانع از تحقق این مسیر شود.
بدون دیدگاه